۵- اهل سنت و جماعت با ویژگیهای رفتاری و اخلاقی که در قالب میراثی درخشان برای آنان نمودار است، از دیگران متمایزاند؛ که اهمیت آن در میزان حق، از میراث علم و هدایت که الله جل جلاله خاص این جماعت نموده است، کمتر نیست. پس همانطور که الله جل جلاله پیامبر صلی الله علیه وسلم را با علم، هدایت، براهین عقلی و سمعی، مبعوث داشت، وی را برای احسان و رحمتِ بلا عوض، و با صبوری و شکیبایی و تحمل آزار و حلم و بزرگواریِ با مردم، به سوی مردم فرستاد.
اهل سنت به حق عمل میکنند و به آن پایبند هستند و دیگران را به آن فراخوانده و بر آن کوشیده و جهاد میکنند. جان و مال خود را برای سودبخشی به خلق و اصلاح ایشان، بذل میکنند. آزارِ مردم را تحمل کرده و از خطای خطاکار و بدی دیگران چشم میپوشند. همگان را میبخشند و برایشان دعای هدایت و ترقّی میکنند. خیر را برای همگان میخواهند. خوب میدانند که مؤمنانِ خوش اخلاق ایمانشان از همه کاملتر است. به اخلاق والایی که الله جل جلاله آن را میپسندد، عمل کرده و از کارهای بیهودهای که در نزد الله جل جلاله پسندیده نیست، اجتناب میورزند.
۶- پس اهل سنت، اهل امر به معروف و نهی از منکر هستند. زیرا آنان بهترین امتی هستند که برای انسانها فرستاده شدند. لیکن آنان این کار را به گونهای انجام میدهند که شریعت واجب دانسته است. در خلال وظیفهی خود به اصل اوّل و قاعدهی عظیم که حفظ جماعت، به دست آوردن دلها، یکصدایی و ریشهکن کردن اختلاف و تفرقه باشد، بیتوجه نیستند و باور داردند که این جریان، یعنی همان امر به معروف و نهی از منکری که الله جل جلاله و رسول صلی الله علیه وسلم آن را واجب نمودهاند.
از این رو امانتی مرکب و مزدوج را بر دوش میکشند. امانت علم، دعوت و جهاد و امانت پاسداری از جماعت به معنای فراگیرِ شرعی… اهل سنت، آزاد و رها از بندِ هوا و هوس، عادت، سیطرهی مذهب، قهر و غلبهی قوم و حزب و… این توازنِ دقیق را فقط بر مبنای رهنمود شریعتِ حکیم محقق میکند. به همین منظور بدون نگاه به انتسابهای مختلف به حزب، جماعت، گرایش یا اجتهادِ خاصی، به صورت عام، همدیگر را دوست میدارند. بلکه مهم این است که همه یکدست و همصدا بر تقوی و نیکی کمکیار هم باشند؛ چرا که این پیمانِ عام بر خلاف پیمانهای خاصِ بشری، با الله سبحانه وتعالی است و ابدی است. هیچ عهد و پیمانی دیگر آن را مقید و خاص نمیکند بلکه این عهد بر تمام عهدهای خصوصی حاکم است و هرگز نباید جز در طاعت الهی از کسی اطاعت و حرفشنوی نمود. پس اهل سنت اولین ولای خویش را خاصِّ الله تعالی و جماعتِ بزرگ به معنای شرعی و فراگیر میدانند و آنان از این نقطهی شروع و تنها بر همین اساس، به هر فرد و گروه و تجمعی مینگرند. نگاهشان هرگز بر اساس تعصب جاهلانهی مردودِ کینهتوزانهی قبیلهای، قومگرایی و ناسیونالیستی، سیاسی و مذهبی، طریقتی و حزبی یا بر مبنای ریاست و رهبری شخص خاصی نیست. آنان با مقیاس دین و تقوی کسی را پیشوا و جلودار میدانند که الله متعال و رسول صلی الله علیه وسلم او را مقدم داشته است و کسی را عقب میرانند که قبلاً الله متعال و پیامبر صلی الله علیه وسلم او را عقب انداختهاند. هرگز مردم را با شعارها و اموری که الله جل جلاله برایش دلیل نفرستاده است، گزینش نمیکنند و بر این اساس با کسی دوستی و دشمنی نمیورزند و با آن امت را از هم نمیپاشند. بلکه گرامی ترین بندگان نزد الله جل جلاله آناناند که از همه پارساتر باشند؛ از هر طایفه و گروهی که میخواهند باشند.
۷- اهل سنت وجماعت بر اصول مهمی که برایشان جای شعار را گرفته است، متفقاند. تمام کسانی که با اهل سنت در اختلافاند، در یک یا چند اصل از این اصول، از آنان جدا میشوند:
– عقیدهی اهل سنت در بحث صفات عبارتست از: اثباتِ صفات بدون بیان کیفیت، و تنزیه و پاک دانستن الله سبحانه وتعالی بدون تعطیلِ (ابطال) صفات.
– آنان قرآن را کلام الهی میدانند و میگویند: قرآن مخلوق نیست.
– معتقدند در زندگی دنیا هیچ کس الله جل جلاله را نمیبیند.
– بر این باورند که در بهشت مؤمنان پروردگارشان را با چشم خواهند دید.
– به هر خبری که پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت به بعد از مرگ از قبیل: فتنه، عذاب و نعمتِ قبر، بازگشت روح به اجساد، برپایی ترازوها، گشودن نامهی اعمال، حوض، صراط و شفاعت، داده است، ایمان دارند.
– به تقدیر چه خوب و چه بد ایمان دارند. به علم دیرینهی الهی و لوح محفوظ، به مشیّتِ نافذ، جاری و قدرت کامل و شاملش ایمان دارند. الله سبحانه وتعالی آفریدگار بندگان و اعمال آنان است. با این وجود آنان را به طاعت خود و رسول خود صلی الله علیه وسلم فرمان داده است. اهل طاعتِ خویش را دوست دارد و از آنان راضی است و ایشان را از نافرمانی خویش باز داشته است. کفار را دوست ندارد و از آنان راضی نیست. اما هرگز جز با دلیل، عذاب یا پاداش و ثواب را برای شخص معینی، واجب نمیدانند.
– آنان صحابه رضی الله عنهم، اهل بیت و ازواج رسول الله صلی الله علیه وسلم را دوست میدارند و به آنان محبت میورزند؛ معتقدند جز پیامبر صلی الله علیه وسلم کسی دیگر معصوم نیست.
– کرامات اولیاء و کارهای خارق العادهای که الله جل جلاله توسط آنان میآفریند را، تصدیق میکنند.
– اهل سنت معتقدند با کسی که از شریعت اسلام خارج میشود باید جنگید؛ حتی اگر شهادتین را بر زبان براند.
– جهت برپایی شرایع اسلامی، در رکاب امرای خویش جهاد میکنند؛ خواه این امیران نیکوکار باشند یا فاجر.
– تضارب آراء و تعدد اجتهاداتِ اهل سنت در اموری که سلف صالح اختلاف در آن را مجاز میدانند، قبول دارند. و مخالف را در این مسایل گمراه نمیخوانند. مانند اختلاف صحابه رضی الله عنهم در این که آیا محمد صلی الله علیه وسلم پروردگارش را در شب معراج دیده است یا خیر؟ یا مانند نزاع مشهوری که در تکفیرِ تارک مبانی چهارگانه دارند. یا مانندِ اختلافی که در افضل بودنِ علی و عثمان رضی الله عنهما بر یکدیگر دارند.
۸- ظلم، افراط و جهل، اهل بدعت، گمراهی و تفرقه را به مخالفت با اهل سنت و جماعت وا میدارد. چرا که نقطهی آغازِ بدعت، سخن از روی گمان و هوا و هوس به همراهی افراط و تعصبِ نسبت به اشخاص و گفتاری است که گنجایش اجتهاد و مخالفت را داراست. که این رویکرد منجر به غلبهی خودخواهی، تضارب آراء، شدت اختلافات، از هم گسیختگی و حصول عداوت و پراکندگی میگردد.
مخالفان اهل سنت چندین باور دارند: اولا از روی کوتاهی و جهل یا خودپرستی و عصیان، بر الله سبحانه وتعالی و پیامبر صلی الله علیه وسلم پیشی میگیرند. در نتیجه از حق خارج شده و سنت را به گوشهای مینهند. در پایان آنچه را بد نیست، بد دانسته و غیرِ نیکی را نیک قلمداد میکنند. بعد از آن خطا و گناه را در کنار هم قرار میدهند و مخالفینِ نظر خویش را گناهکار میدانند. شخص، گفتار و یا شعاری را برای خود ترسیم میکنند و بر مبنای آن، دوستی و دشمنی میورزند. با این روش میان امت جدایی میافکنند و از جماعت فاصله گرفته و علیه آن قیام میکنند. بعد از آن اعتقادات باطلی از قبیلِ تکفیر، تفسیق و همیشه ماندن در جهنم را بر مخالفین خود که اهل سنت و جماعت هستند، باور میکنند.
سپس بر مبنای این باور احکامی خود ساخته از قبیل حلال دانستن خون، مال و آبروی مخالف را، صادر میکردند. بعد هم به ظلم و تجاوز و دشمنی بر اهل سنت، مبادرت میورزند.