- بعد از جمره کوچک به طرف جمره وُسطی میرفت و به همان ترتیب سنگریزه به آن میانداخت و سپس از آن فاصله میگرفت و رو به قبله میایستاد و به مدّت زیادی توقّف مینمود و دعا میکرد، به دنبال آن به طرف جمره عقبه یا «کبری» میرفت و هفت سنگریزه هم به آن میانداخت و بعد از انداختن هفت سنگریزه بدون اینکه بایستد و یا دعا کنند برمیگشت، و در پایان میگفت: پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم را دیدم اینگونه عمل میکرد[۱].
آری، طبق روایت و حدیث ثابت شده است که پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم در هر یک از این شش اماکن رو به قبله میایستاد و دستانش را بلند میکرد و دعاهای ویژه و مناسب هر یک از آنها را میخواند. بنابراین دعا در حج شأن و موقعیت بسیار بزرگ و منزلت والایی دارد، بلکه دعا کردن در تمام اعمال و عبادات دارای مقام و منزلت بالائی میباشد، و حتی خود دعا نیز عبادت میباشد، چنانکه آمده است که رسولخدا صلی الله علیه و سلم فرموده است: «الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَهُ»[۲]: «خود دعا کردن عبادت است».
بنابراین وقتی که دعا چنین مقام و منزلت رفیع و مرتبه بلندی در دین دارد پس لازم است که هر فرد مسلمانی به دعا عنایت خاص و توجّه زیادی داشته باشد و باید به خوبی شروط و آداب آن را بیاموزد، مراتب و ضوابط آن را مراعات نماید و اوقات فاضله و اماکن مناسب را جستجو کند تا اینکه برای او چنان اشتباه و خلاف واقعی پیش نیاید که مانع اجابت و قبولی دعایش گردد. لذا مهمترین چیزی که در این باب عظیم و با اهمیت لازم است مراعات گردد و به آن توجه زیادی شود این است که دعای شخص مسلمان باید خالص برای خدای عزّوجلّ باشد و جز خدای یکتا، هیچکس و هیچ چیز دیگر را در دعایش به فریاد نخواند بلکه فقط از او کمک و یاری و شفا و پیروزی طلب کند، چون او هر روز و هر شب در نمازهای واجب و مستحب (دست به سینه و رو به قبله) میگوید: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ۵﴾ «خدایا! تنها تو را میپرستیم و فقط از تو یاری میطلبیم».
علاوه بر این، همچنانکه قبلاً گفته شد: خود دعا نیز عبادت میباشد، لذا عبادت را برای غیرخدا انجام دادن ـ پناه بر خدا ـ شرک اکبر است و انسان را از دایره ملّت اسلامی خارج میکند. ـ خداوند همه را از خطر شرک مصون بدارد ـ خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّکَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٠۶ وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ یُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ١٠٧ ﴾ [یونس: ۱۰۶-۱۰۷].
«و به جای خدا کسی و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی میرساند و نه زیانی، اگر چنین کنی از ستمکاران خواهی شد، و اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچکس جز او نمیتواند آن را برطرف گرداند، و اگر بخواهد خیری به تو برساند هیچکس جز او نمیتواند فضل و لطف او را از تو برگرداند، خداوند فضل و لطف خود را شامل هرکس از بندگانش که بخواهد میکند (و کسی نمیتواند مانع آن گردد) و او دارای مغفرت و مهر فراوان است».
و میفرماید:
﴿وَمَن یَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ ١١٧﴾ [المؤمنون: ۱۱۷].
«هر کس که با خدا، معبود دیگری را به فریاد خواند ـ و مسلماً هیچ دلیلی بر حقانیت آن نخواهد داشت ـ حساب او با خدا است، قطعاً کافران رستگار نمیگردند».
و میفرماید:
﴿ٱلۡحَیُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ﴾ [غافر: ۶۵].
«زنده جاوید او است جز او خدائی وجود ندارد، پس او را به فریاد خوانید و عبادت را خاص او بدانید».
همچنین میفرماید:
﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾ [الجن: ۱۸].
«مساجد ویژه پرستش خدا است، پس (در آنها) کسی را با خدا پرستش نکنید و بفریاد مخوانید».
بالاخره خداوند بعضی از آداب دعا را در این آیه ذکر کرده میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَهًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ۵۵ وَلَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاۚ إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ۵۶﴾ [الأعراف: ۵۵-۶۵].
«پروردگار خود را با حالت زاری و فروتنانه و پنهانی به کمک بخوانید (و در دعا با بلندگردانیدن صدا یا درخواست ناروا) از حدّ اعتدال تجاوز نکنید که او تجاوزکاران را دوست نمیدارد، و در زمین بعد از اصلاح آن، فساد و تباهی براه میندازید و خدا را (پیوسته) بیمناکانه و امیدوارانه بفریاد و یاری بخوانید، بیگمان رحمت خدا نسبت به نیکوکاران نزدیک است».
باید به این نکته نیز توجّه داشت که اگر شخص مسلمان به هنگام دعاکردن حضور قلب و توجه کامل و پاکی نیّت داشته باشد، و دعای او با یکی از اوقات اجابت مصادف گردد، سپس همراه با خضوع و خشوع درونی و فروتنی و تذلل در پیشگاه پروردگار جهانیان، با داشتن وضو رو به طرف قبله کند و با تضرّع و زاری هرچه بیشتر دستهایش را به سوی خدای رحیم و رحمان بلند کند و توأم با حمد و ثنای او و درود و صلوات فرستادن بر رسول گرامیاش: حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و سلم دعای خود را آغاز کند، و قبل از ابراز حاجت و نیاز خویش، صادقانه و با اخلاص کامل توبه و استغفار کند، سپس با اصرار و خلوص نیّت حاجت و نیاز معقول و مشروع خود را از خدای مهربان خواستار شود و علاوه بر اصرار و خلوص نیت، به وسیله اسماء حسنی و صفات عُلیا و توحید بدون چون و چرایش همراه با ترس و امید به او توسل جوید و به بارگاه با عظمتش شروع به دعا و التماس کند، قطعاً چنین دعا و التماسی رد نخواهد شد. به ویژه اگر دعای او همان دعایی باشد که پیامبرگرامیاش صلی الله علیه و سلم میکرد، حتماً به اجابت و قبول نزدیک میباشد، یا اینکه دعای او متضمن و دربردارنده اسم اعظم او باشد، زیرا هرگاه حاجت و نیاز به وسیله آن اسم اعظم خواسته شود احتمال عنایت و اجابت بیشتر است[۳].
یکی از اینگونه دعاهایی که مقرون به اجابت میباشد دعایی است که: پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم آن را از زبان شخصی که مشغول خواندنش بود شنید که میگفت: «اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِأَنِّى أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ» «پروردگارا! از تو میخواهم که این را از من بپذیری که به حقیقت گواهی میدهم به اینکه یگانه خدا و کارساز فقط توئی، جز تو خدای دیگری نیست، یکتا و بینیازی. (آری خداوند ذاتی است) که نه کس را زاده و نه زاییده از کس است، و برای او هیچ همتایی نیست».
پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم خطاب به آن شخص فرمود: «لَقَدْ سَأَلْتَ اللَّهَ بِاسْمِهِ الأَعْظَمِ الَّذِى إِذَا سُئِلَ بِهِ أَعْطَى وإِذَا دُعِىَ بِهِ أَجَابَ»[۴]. «به راستی که تو خواسته خود را از خداوند به وسیله اسم اعظمش طلبیدی اسمی که هرگاه به وسیله آن از خدا خواسته شود عطا میکند و اگر به وسیله آن فراخوانده شود اجابت میکند».
[۱]– صحیح بخاری، ح شماره / ۱۷۵۱٫
[۲]– مسند امام احمد، ج ۴ ص ۲۷۱٫
[۳]– الجواب الکافی، تألیف ابن قیم ص ۹٫
[۴]– به روایت أبو داود با شماره / ۱۹۴۳ و ترمذی، شماره / ۳۴۷۵ و نسائی در السنن الکبری شماره / ۷۶۶۶ و ابن ماجه، شماره / ۳۸۵۷ و ابن حبان، شماره / ۸۹۱٫