نویسنده: مجاهد دین
همانطور که در قسمت های قبل مشاهده کردید، این رافضی های مجوسی، در طول تاریخ با نشر اکاذیب و جعلیات و دروغ پردازی و رسوخ کردن در تاریخ اسلامی، همواره قصد تشویه و گل آلود کردن فضا را داشته تا به این وسیله سم خود را بریزند و فرار کنند. و از اجداد همین خیانت کارهای رافضی، در طول تاریخ، راویان زیادی وجود داشته اند که کذب و افترا های قبیح خود را برای مردم نقل کرده اند؛ و هیچ شکی برای ما باقی نمانده است که روافض از دروغ گو و کذاب ترین مخلوقات خداوند هستند و دروغ گویی را عبادت میدانند. اما چون دروغگو کم حافظه است و همۀ جوانب دروغش را بررسی نمیکند، لذا در جایی، حتما به وسیلۀ دروغ خودش رسوا میشود.
در ادامه، باز روافض کذاب، این بار به صحابی جلیل القدر و عظیم الشأن ، عبد الرحمن بن ابوبکر صدیق رضی الله عنهما، توهینات بسیار بسیار زشتی زده اند که تمام آن توهیناتشان نیز بر پایۀ یک کذب قبیح از کذابی به نام ابومخنف میباشد.
شبهه رافضی بی ادب و بی حیا چنین است:
برادر عایشه، عبدالرحمن کسی بود که شغلش، زن بازی بود..چشمش همیشه دنبال زنان و دختران مردم بود..آنها را گول زده و بعد از اتمام کار خود،آنها را رها میکرد.
برای اثبات این امر، اعتراف معاویه بهترین سند هست. آنجایی که در امر بیعت یزید، به پسرش میگوید:
و اما پسر ابوبکر(یعنی عبدالرحمن) او کسی است که اگر ببیند رفیق هایش کاری انجام داده اند، (چشم بسته) همان کار را انجام میدهد. هیچ هم و غمی ندارد مگر خوشگذرانی و لهو و زن ها.
وأما ابن أبی بکر فهو رجل إن رأى أصحابه صنعوا شیئا صنع مثله، لیست له همه إلا فی النساء واللهو
البدایه و النهایه ج۸ص۱۲۳ طبق مکتبه شامله
پــــاســـــخ:
«سُبْحَانَکَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ » (نور: ۱۶)
«(خداوندا) تو منزهی! این بهتان بزرگی است».
این تهمت بسیار زشت و عظیمی است که روافض بی شرم به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم نسبت می دهند.
این روایت توسط یحیی بن لوط ابو مخنف شیعه کذاب نقل شده است و سند آن چنین است:
فَرَوَى ابْنُ جَرِیرٍ منْ طَرِیقِ أَبِی مِخْنَفٍ، حدَّثَنِی عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ نَوْفَلِ بْنِ مُسَاحِقِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَخْرَمَهَ، أَنَّ مُعَاوِیَهَ لَمَّا مَرِضَ مَرْضَتَهُ الَّتِی هَلَکَ فِیهَا، دَعَا ابْنَهُ یَزِیدَ فَقَالَ: یَا بُنَیَّ، إِنِّی قَدْ کَفَیْتُکَ الرِّحْلَهَ وَالرِّجَالَ، وَوَطَّأْتُ لَکَ الْأَشْیَاءَ، وَذَلَّلْتُ لَکَ الْأَعْدَاءَ، وَأَخْضَعْتُ لَکَ أَعْنَاقَ الْعَرَبِ، وَإِنِّی لَا أَتَخَوَّفُ أَنْ یُنَازِعَکَ هَذَا الْأَمْرَ الَّذِی اسْتَتَبَّ لَکَ إِلَّا أَرْبَعَهُ نَفَرٍ ; الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ، وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی بَکْرٍ – کذَا قَالَ، وَالصَّحِیحُ أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ کَانَ قَدْ تُوُفِّیَ قَبْلَ مَوْتِ مُعَاوِیَهَ بِسَنَتَیْنِ کَمَا قَدَّمْنَا – فأَمَّا ابْنُ عُمَرَ فَرَجُلٌ قَدْ وَقَذَتْهُ الْعِبَادَهَ، وَإِذَا لَمْ یَبْقَ أَحَدٌ غَیْرُهُ بَایَعَکَ، وَأَمَّا الْحُسَیْنُ فَإِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ لَا یَدْعُونَهُ حَتَّى یُخْرِجُوهُ، فَإِنْ خَرَجَ عَلَیْکَ فَظَفِرْتَ بِهِ فَاصْفَحْ عَنْهُ، فَإِنَّ لَهُ رَحِمًا مَاسَّهً، وَحَقًّا عَظِیمًا، وَأَمَّا ابْنُ أَبِی بَکْرٍ فَرَجُلٌ إِنْ رَأَى أَصْحَابَهُ صَنَعُوا شَیْئًا صَنَعَ مِثْلَهُ، لَیْسَ لَهُ هِمَّهٌ إِلَّا فِی النِّسَاءِ وَاللَّهْوِ…
نام کتاب : البدایه والنهایه ط هجر نویسنده : ابن کثیر جلد : ۱۱ صفحه : ۳۹۱
http://lib.efatwa.ir/40021/11/391
همانطور که میبینیم این روایت را ابو مخنف روایت کرده است که موضوعش درباره معاویه و مریضی ای که منجر به وفاتش شد صحبت میکند که به پسرش یزید میگوید همۀ اسباب لازم برای خلافتت را فراهم کرده ام و از هیچ چیز جز چهار نفر نمیترسم که با تو تنازع کنند، و از بین آنها عبد الرحمن بن ابی بکر را نام میبرد و ابو مخنف کذاب چنین از زبان معاویه رضی الله عنه نقل میکند که انگار ایشان عبد الرحمن را چنین وصف کرده است که یارانش هر کاری بکنند، او نیز همراه آنها است و هیچ همی ندارد جز زنان و لهو!
اما ابن کثیر در همان روایت، خودش میگوید که صحیح آن است که عبد الرحمن بن ابو بکر دو سال قبل از معاویه وفات کرده بود! و بلکه من میگویم که عبد الرحمن بن ابو بکر، بسیار بیشتر از دو سال، قبل از وفات معاویه وفات کرده است.
ذهبی در سیر میگوید:
«تُوُفِّیَ فِی سَنَهِ ثَلاَثٍ وَخَمْسِیْنَ». در سال ۵۳ هجری وفات یافت
اسم الکتاب : سیر اعلام النبلاء ط الحدیث المؤلف : الذهبی، شمس الدین الجزء : ۴ صفحه : ۹۲