به چیزی دیگر تبدیل میشود و خداوند نیز هرگاه یکی از صفت هایش را از او نفی کنیم، پس دیگر او الله نخواهد بود؛ بلکه چیز دیگری است.
پس صفت خداوند بر قادر بودن اوست، اما اینکه این صفت را چنین توصیف کنیم که چنان سنگ سنگینی را خلق کند که حتی خودش قادر به بلند کردنش نباشد، این یک نوع بازی با کلمات و بدیهیات و عقل مخاطب می باشد.
خداوند میفرماید: فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا (فاطر/۴۳)
ترجمه: پس هرگز برای سنت (و شیوه ی) خداوند دگرگونی نمی یابی».
تصور کنید یک استاد و پروفسور ریاضی که مدرک علمی خود را در معتبر ترین دانشگاه ها گرفته باشد، به صورت افتخاری به یکی از دانشگاه ها برود و بگوید «هر گونه سوالی دربارۀ ریاضی دارید بپرسید تا جوابتان را بدهم».
در این بین شخصی به نام ایکس نیز بلند شود و بگوید «آیا میتوانی مثلی چهار گوشه بکشی؟ و اگر نتوانستی چنین مثلی را بکشی پس مدرک تو قلابی است و سوادی نداری و لایق پروفسور بودن نیستی و …»
آیا با شنیدن این سوال همۀ حاضران با قهقهه به عقل آقای ایکس نادان نمیخندند؟ و نمیگویند «تو حالت خوب نیست بهتر است به روانپزشک مراجعه کنی»؟
آیا جز دیوانگانی همانند آقای ایکس کسی دیگر دور و بر آقای ایکس را میگیرد و به دفاع از او می ایستد؟
پس مشکل از خود سوال کننده و نوع سوال میباشد و به هیچ وجه مشکل از قدرت و توانایی خداوند نمی باشد.