در این مورد شکی وجود ندارد که پیش از بعثت آن حضرت صلی الله علیه و سلم انوار خفیف فیض الهی در سرزمین عرب و در دلهای بعضی از افراد جای گرفته بود. چنانکه «قیس بن ساعده»، «ورقه بن نوفل»، «عبیدالله بن جحش»، «عثمان بن الحویرث» و «زید بن عمرو بن نفیل» از بتپرستی خودداری کرده بودند([۱]). آن حضرت صلی الله علیه و سلم با «زید» ملاقات کرده بود، چنانکه تذکر آن در «صحیح بخاری» موجود است. «ورقه» آیین مسیحیت را پذیرفته و چونکه پسرعموی خدیجه بود و در مکه زندگی میکرد. گمان بر این است که آن حضرت او را نیز ملاقات کرده باشند. در بعضی از روایات آمده که آن حضرت از دوستان وی بودند، در اکثر کتب ادبیات عرب و در بعضی از کتب تاریخ مذکور است: هنگامی که «قیس بن ساعده» در «عُکاظ» خطبه معروف خود را ایراد کرد، رسول اکرم صلی الله علیه و سلم نیز در آنجا حضور داشت، بیشترین قسمت آن خطبه را علمای ادبیات عرب نقل کردهاند؛ و چونکه جملات آن ظاهراً مانند سورههای آخر قرآن کوچک و دارای وزن و قافیه هستند. لذا مورخان مسیحی ادعا کردهاند که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم طرز بیان قرآن را از او آموخته است! بعضی از جملات آن چنین اند:
«أیها الناس! اسمعوا و وعوا! واذا وعیتم فانتفعوا! انه من عاش مات، ومن مات فات وما هو آت آت، مطر ونبات، وأرزاق وأقوات وآباء وأمهات وأحیاء وأموات، وجمیع وأشتات، إن فی السماء لخبرا وإن فی الأرض لعبر لیل داج، وسماء ذات أبراج! وبحار ذات أمواج، مالی أرى الناس یذهبون فلا یرجعون، أرضوا بالمقام فأقاموا؟ أم ترکوا هناک فناموا؟ أین من بنی وشید؟ وزخرف وبخل؟ وعد المال والولد، أین من بغى وطغى؟».
داستان «قیس بن ساعده» و خطبه او را به صورت مختصر و مفصل و با عبارات مختلف «بغوی»، «ازدی»، «بیهقی»، «حافظ» و غیره نقل کردهاند، ولی روایت آن کاملاً ساختگی و موضوع (وضع کرده شده) است. راویان آن عموماً غیر قابل استناد، بلکه دروغگو هستند. چنانکه «علامه سیوطی» در «موضوعات» تمام طرق آن را نقل کرده و در مورد راویان آن بحث نموده و اظهارات «علامه ذهبی»، «ابن حجر» و غیره را در این باره مفصلاً بیان کرده است.
تعجبآور است که این روایت با طرق مختلف بیان شده، اما در هر طریق آن یک راوی وجود دارد که احادیث موضوع وضع و جعل میکرده است! یکی از راویان مشترک آن «محمد بن حجاج» است. «ابن معین» نسبت به او میگوید: «او دروغگو و خبیث است». «ابن عدی» نوشته است: او حدیث «هریسه» را وضع کرده است. یکی دیگر از راویان آن «سعد ابن هبیره» است، نسبت به او «ابن حبان» مرقوم داشته: طبق اظهارات افراد معتمد او احادیث دروغین روایت میکرد و آنها را با خودش «وضع و جعل مینمود» و یا دیگران برایش وضع میکردند، از جمله راویان آن «قاسم بن عبدالله و احمد بن سعید» هستند و این هردو در «وضع» حدیث معروفاند و سابق بدی دارند، «بیهقی» در مورد این روایت داستان مفصلی نقل کرده که در آن مذکور است: حضرت ابوبکر رضی الله عنه تمام خطبۀ «قیس بن ساعده» را از بر داشت. این روایت کلاً موضوع است([۲]). «حافظ ابن حجر» نیز این روایت و طرق آن را نقل کرده و آن را ضعیف قرار داده است([۳]).
[۱]– در «سیره ابن هشام» ص ۷۶، غیر از «قیس بن ساعده» نام و حالات بقیه مذکور است، در «صحیح بخاری» از «زید» نیز بحث شده. تذکرۀ «قیس» در تمام کتابهای تاریخ و ادبیات به کثرت بیان گردیده است.
[۲]– تفصیل کامل این مبحث در «اللآلیء المصنوعه» طبع مصر، ص ۹۵ تا ۱۰۰ مذکور است.
[۳]– در اینجا نکتهای قابل ذکر است: در دوران بنی امیه و بنی عباس این ذوق و طرز تفکر به وجود آمده بود که به شاعران و خطیبان آن عصر دستور میدادند تا اشعار و خطبههای غیر واقعی جعل کنند و به نام شاعران و خطیبان دوران جاهلیت و یا آغاز اسلام نسبت دهند. محمد بن اسحق از آن دسته از علما است که شخصیتی چون «امام بخاری» در «جزء القراءه» از وی روایت میکند، ولی روش عام او نیز چنین بود. علامه ذهبی در میزان الاعتدال (طبع مصر ص ۹۲) از خطیب بغدادی روایت کرده که محمد بن اسحق به شاعران آن زمان وقایع مغازی را میداد تا در بارۀ آنها اشعار بسازند؛ آنگاه آن اشعار را در کتاب خود اضافه میکرد. ابن هشام اشعار زیادی از خدیجه، ابوبکر، امیۀ بن ابی الصلت و ابوطالب نقل کرده که از طرز بیان آنها به وضوح معلوم میشود که آن اشعار مربوط به آن زمان نیستند، یک نکتۀ عجیب این است که ابن هشام این اشعار را نقل کرده و در مورد بیشتر آنها اظهار میدارد: متخصصان فن شعر و سخن بیشتر این اشعار را جعلی میدانند! مثلاً در بارۀ سریه عبیده بن حارث (در ابن هشام ۲/ ۳) قصیدهای از حضرت ابوبکر نقل کرده و نوشته است: «وأکثر أهل العلم والشعر ینکر هذه القصیده لأبی بکر» (بیشتر اهل علم و شعر این قصیده را از ابوبکر نمیدانند). اینگونه جعل و وضع اشعار برای هدفهای مختلفی انجام میگرفت. بیشتر برای این بود که در آن مجلسها و یا در آن اشعار، نسبت به بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم نوعی پیشگویی و یا امری که مؤید اسلام بود، وجود داشت. مثلاً همین خطبۀ «قیس بن ساعده» در آن این جملات نیز هستند که: «ظلکم أو أنه فطوبى لمن آمن به فهداه وویل لمن خالفه وعصاه». اللآلى المصنوعه. ص ۲۸» (وقت ظهور پیامبری نزدیک شده، پس مبارک باد برای کسی که بر وی ایمان آورد و او وی را هدایت کند و زیان باد برای کسی که از او مخالفت و نافرمانی کند). قصیدهای که به نام ابوطالب تحت عنوان «قصیده لامیه»، ابن هشام و دیگران نقل کردهاند کلاً «موضوع» و «جعلی» است. اشعار پایانی آن به شرح ذیل است:
فأصبح فینا أحمد فی أرومه | تقـصر عنه سوره المتطاول | |
فأیده رب العباده بنـصره | وأظهر دیناً حقه غیر باطل |
(به جای موضوع و جعلی قراردادن سر تا پای این قصیده، همچنانکه مؤلف گفته: جعلی قراردادن اکثر آن صحیح است، زیرا که دو شعر از اشعار آن در صحاح نیز مذکور اند. مثلاً در صحیح بخاری و صحیح مسلم باب «الاستسقاء» «ابن اسحق» این قصیده را نقل کرده و اظهار داشته است: «وبعض أهل العلم بالشعر ینکر أکثرها» یعنی بعضی از ماهران شعر صحت اکثر این اشکار را انکار کردهاند. سلیمان ندوی).
بیشتر آنها چنین میکردند که آنچه در قرآن مجید در بارۀ توحید و معاد مذکور است، مطابق با آن اشعار میساختند و فکر میکردند با این عمل خود به گونهای اسلام مورد تأیید و حمایت قرار میگیرد، از خواندن اشعاری که به نام «امیه بن ابی الصلت» شهرت دارند، یقین میشود که گویی شخصی قرآن را در جلو خود قرار داده و آن اشعار را سروده است، مثلاً:
فقلت له اذهب بهرون فادعوا | الى الله فرعون الذی کان طاغیا | |
وقولا له انت رفعت هذه | بلا عمد ارفق اذا بک بانیا | |
وقولا له انت سویت وسطها | منیرا اذا ما جنه الیل هادیا |
جای تعجب است که مارگولیوث در کتاب خود (ص ۲۷ تا ۶۳) نیز این امر را تأیید کرده است، چنانکه اظهار میدارد: «بیشترین قسمت اشعار قدیم با اسولب و روش قرآن هماهنگ شده بود» آنها دیده و دانسته به قصد خیرخواهی و حمایت از اسلام، این عمل را انجام میدادند. ولی نویسندگان اروپایی امروز، از آن سوء استفاده کرده و میگویند: آن حضرت صلی الله علیه و سلم پیامبر نبود، بلکه عقاید و افکار خود را حتی روش بیان آنها را از خطبا و شاعران به دست آورده بود، لیکن متخصصان و صاحبنظران ادبیات و فن روایت به خوبی میدانند که تمام آن اشعار و خطبهها جعلی و ساختگی هستند، اروپا هنوز از فن ادب و روایت فاصله زیادی دارد و مدت مدیدی لازم است تا با آن آشنا شود و چون آن زمان فرا رسید، اروپا از آشکارشدن ذوق فاسد و قضاوت نادرست خود شرمنده خواهد شد.