دیوار خانۀ کعبه به اندازه قامت یک انسان ارتفاع داشت و بدون سقف بود (چنانکه در مناطق ما عیدگاهها را میسازند). و چون ساختمان کعبه در سراشیبی قرار داشت و هنگام باران آب شهر در حرم گرد میآمد، برای جلوگیری از ویرانی در قسمت فوقانیاش دیواری ساخته شده بود، ولی با گذشت زمان از بین میرفت و مکرراً به ساختمان خانه کعبه آسیب میرسید. سرانجام مقرر شد ساختمان فعلی تخریب و با استحکام بیشتری بازسازی شود. اتفاقاً در همان روزها در بندرگاه جده، یک کشتی بازرگانی به ساحل اصابت کرده و درهم شکسته بود، قریش از آن آگاه شدند. ولید بن مغیره، به جده رفت و تختههای آن کشتی به گل نشسته را گرد آورد. در کشتی یک معمار رومی به نام «باقوم» حضور داشت، ولید او را با خود به مکه آورد و قریش به اتفاق یکدیگر بازسازی خانه کعبه را آغاز کردند. قبایل مختلف قسمتهای مختلف آن را میان خود تقسیم کردند، تا همه از شرف و امتیاز ایجاد خانه کعبه برخوردار شوند.
هنگامی که زمان نصب حجرالاسود فرا رسید، نزاع و کشمکش سختی در مورد اینکه چه کسی سنگ حجرالاسود را نصب نماید میان سران اقوام درگرفت. هرکس میخواست این افتخار از آنِ او شود. مسئله به جایی رسید که شمشیرها از نیام بیرون کشیده شد، اعراب آن دوران رسم بر این داشتند که هرگاه سوگند مرگ یاد میکردند، ظرفی را پر از خون کرده دستهای خود را در آن فرو میبردند؛ بعضی از آنان روی موضوع نصب حجرالاسود نیز چنین عمل کردند. این کشمکش تا مدت چهار روز ادامه داشت، روز پنجم «ابو امیه بن مغیره مخزومی» که سالخوردهترین مرد قریش بود، پیشنهاد کرد: نخستین کسی که فردا صبح وارد صحن کعبه شود او را به عنوان داور بپذیرند، همگی این پیشنهاد را پذیرفتند. روز بعد در حالی که تمام سران قریش پیرامون خانه خدا گرد آمده بودند، ناگهان نگاههایشان بر جمال جهانآرای رسول اکرم صلی الله علیه و سلم (که از در صفا و طبق نوشته بعضی از تواریخ، از باب السلام وارد شد) افتاد، آن حضرت صلی الله علیه و سلم برای خود گوارا ندیدند که شخصاً و به تنهایی از شرف و افتخار نصب حجرالأسود بهرهمند شوند، بلکه پیشنهاد دادند که از هر قبیله یک نماینده انتخاب شود و آن حضرت پارچهای پهن کردند و حجرالاسود را با دست خود در آن قرار داده و فرمودند: هریک از سران و نمایندگان قبایل یک گوش آن را بگیرد. وقتی «حجر» را نزدیک «رکن» بردند، آن حضرت با دست مبارک خود سنگ را در جای آن نصب کردند([۱]). این قضیه گویا اشارهای به این امر بود که آخرین سنگ تکمیلی ساختمان دین الهی نیز با دستهای مبارک ایشان نصب خواهد شد([۲]).
بدین طریق به کشمکشهای قریش که چیزی نمانده بود منجر به جنگ خونینی شود، پایان داده شد. ساختمان خانۀ کعبه با سقف آن تکمیل گردید، ولی به علت کمبود مصالح ساختمانی، گوشهای از بنای خانۀ کعبه باقی گذاشته و اطراف آن دیواری کشیده شد تا در فرصت مناسب به قسمت داخل خانۀ کعبه اضافه شود. امروز به آن قسمت باقیمانده «حطیم» میگویند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم پس از بعثت قصد کردند تا دیوار باقیمانده را تخریب کرده، ساختمان خانۀ کعبه را از نو بسازند. ولی بنابراین، تصور که تخریب دیوار خانۀ کعبه شاید در اذهان کسانی که تازه مسلمان شدهاند، اثر نامطلوبی بر جای گذارد، از تخریب آن خودداری کردند([۳]).
[۱]– مسند طیالسی ۱/ ۱۸ و مستدرک حاکم ۱/ ۴۵۸ (سلیمان ندوی).
[۲]– اشاره به حدیثی است که آن حضرت فرمودند: «من آخرین سنگ ساختمان نبوت هستم»، یعنی تکمیلکننده دین و خاتم پیامبران هستم».
[۳]– این وقایع در «سیره ابن هشام»، «طبقات» و «تاریخ طبری» به طور متفرق و در «زرقانی» جلد اول ص ۲۳۶ تا ۲۴۰ یکجا مذکور اند. داستان اخیر در صحیح بخاری نیز چنین ذکر شده: هنگامی که قریش خانه کعبه را تعمیر میکردند، رسول اکرم صلی الله علیه و سلم نیز شرکت داشتند و سنگها را بر دوش مبارک حمل کرده میآوردند، به گونهای که شانه مبارک زخمی شده بود.