پس از وفات مادر گرامی، مسئولیت تکفل آن حضرت صلی الله علیه و سلم را عبدالمطلب بر عهده گرفت و ایشان همیشه با وی همراه و در کنار ایشان بودند([۱]). عبدالمطلب در سن هشتاد و دو سالگی وفات کرد و در «حجون» به خاک سپرده شد، این محل هم اکنون یکی از محلههای معتبر و بزرگ شهر مکه است و در آن خیابانی عریض با پلهای زیادی احداث شده که مشرف به خانه کعبه است؛ در آن موقع حضرت صلی الله علیه و سلم هشت ساله بودند.
هنگام تشییع جنازۀ عبدالمطلب، ایشان نیز همراه بودند و از شدت محبت و غم جدایی اشک میریختند. عبدالمطلب به هنگام وفات، مسئولیت تکفل آن حضرت صلی الله علیه و سلم را به فرزند خود «ابوطالب» سپرد. ابوطالب به نحو مطلوبی به این وظیفه مهم عمل کرد، (شرح آن بعداً بیان خواهد شد). این مسئله به طور خاصی قابل توجه است که بنی هاشم با مرگ عبدالمطلب بسیاری از امتیازات سیاسی و اجتماعی خود را از دست دادند و این اولین روزی بود که به لحاظ اقتدار دنیوی، بنی امیه بر خاندان بنی هاشم غلبه حاصل کرد. «حرب» که فرزند معروف «امیه» بود، کرسینشین مسند ریاست عبدالمطلب شد و از مناصب ریاست، فقط منصب «سقایه»، یعنی آب دادن به حجاج در دست عباس کوچکترین فرزند عبدالمطلب باقی ماند.
[۱]– این امر که عبدالمطلب آن حضرت را بسیار دوست و گرامی میداشت از مسلمات است، ولی برای «مارگولیوث» این امر هم خویشایند نیست. او اظهار میدارد «آن پسر یتیم حال و وضع خوبی نداشت و در اواخر یک بار عمویش حمزه در حالت مستی به طور طنز او را غلام پدر خود خوانده بود». (زندگی محمد ص ۴۵ – ۴۹).
«مارگولیوث» خود اعتراف نموده است که حضرت حمزه در حالت مستی چنین گفته بود.
شرح این داستان آنچنانکه در بخاری (غزوه بدر و خمس) مذکور است، چنین است: از غنایم بدر دو شتر به حضرت علی رسیده بود، تا آن موقع نوشیدن شراب حرام نشده بود. حضرت حمزه در حالی که شراب نوشیده و مست بود از آنجا گذر کرد و شکم شتر را پاره و دل و جگر آن را کباب نمود. آن حضرت صلی الله علیه و سلم اطلاع یافت، نزد حمزه رفت و او را سرزنش کرد. حمزه در حالت مستی شدید قرار داشت، در همان حالت آن الفاظ را بر زبان راند. آیا از چنین داستانی میتوان بر یک ادعای پوچ استدلال نمود؟