ولایت فقیه و ادعای خدائی(۲)

در حقیقت این نگرش بهیچ وجه مصداقیت ندارد!

همه‫ی جهان و جهانیان می‫دانستند که فرعون در آفریدن هیچ چیزی از جهان کوچکترین نقشی نداشته است. وملت زائیده شدن فرعون و رشد و پرورش او را در میان خود به چشم سر دیده بود، و اینکه جهان قبل از او بوده و پس از او خواهد بود.

اگر فرعون چنین ادعائی می‫کرد بدون شک مردم او را دیوانه‫ای بی عقل تصور می‫کردند.

در حقیقت ادعای فرعون بر خدائی به معنای؛ آقائی و استبداد و دیکتاتوریت سیاسی بوده است.

یعنی؛ من آقا و سرور و سید شما هستم و حرف اول و آخر را من می‫زنم، و کسی حق ندارد بگوید بالای چشم من ابروست، یا اینکه از فرمان من سرپیچی کند!..

و این در حقیقت همان معنای واقعی خطاب جماهیری فرعون است که «‏ فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى ‏» (سوره نازعات آیه  ۲۴) {و گفت : من والاترین معبود شما هستم !‏}

و در آیاتی دیگر بوضوح مشاهده می‫کنیم که خود فرعون و اطرافیان او به پروردگار عالمیان اعتراف داشته‫اند.

« وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ».( سوره أعراف آیه  ۱۲۷)

{ اشراف قوم فرعون ( بدو ) گفتند : آیا موسی و پیروان او را آزاد و رها می‌سازی تا در سرزمین ( مصر آزادانه ) به فساد پردازند و تو و معبودان تو را ترک گویند ( و نه به تو و نه به معبودان تو وقعی ننهند ؟ ) . گفت : پسران آنان را علی‌الدوام خواهیم کشت و دخترانشان را زنده نگاه می‌داریم ( تا کلفت‌ها و گماشتگان ما گردند ) و ما بر ایشان کاملاً مسلّط هستیم ( و هرچه بخواهیم بر سر آنان می‌آوریم ) .‏}

و وقتی فرعون با حقیقت حضرت موسی در افتاد، خدای را انگار نکرد، فقط اشاره نمود که اگر واقعا او فرستاده‫ی خداست پس باید با شکل و شمایلی متفاوت و شایان رسالت ـ بر حسب تصور او ـ می‫آمد:

«‏ فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَهٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِکَهُ مُقْتَرِنِینَ ‏».( سوره زخرف آیه  ۵۳)

{‏( اگر راست می‌گوید که پیغمبر خدا و دارای مقام والا است ) پس چرا دستبندهای زرین بدو داده نشده است ( تا دستبندها نشانه عظمت و ریاست او باشد ؟ ) و یا چرا فرشتگان همراه او نیامده‌اند ( تا صداقت گفتار و ادّعای رسالت او را تأیید کنند و برای پیروزی او بکوشند و بجنگند ؟ ) .‏}

پس ادعای خدائی فرعون به هیچ وجه ادعای آفریدگاری نبوده، و تنها جنبه آقائی و سروری سیاسی و نظامی و قلدری داشته است.

مردی با دو چهره:

در حقیقت چهره‫ی فرعون یک نماد رمزی است که در تاریخ بگونه‫های مختلفی به نمایش درمی‫آید. گاهی به شکل کلاسیکی و قدیمیش که همان فرعون زمان حضرت موسی (علیه السلام)، و یا نمرود زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و یا ابوجهل دوران حضرت رسول الله (صلی الله علیه وسلم) است. وگاهی به صورت دیکتاتوری منشی و جهانگشائی هتلرها و شارونها است. و گاهی با شعارهای “یا با ما و یا بر ضد ما ” ی بوش آمریکائی است. و گاهی نیز در پشت ریش و پشم و پرده‫ی تقدس مآبانه‫ی ولایت فقیه است!

همه در حقیقت یک شعار دارند: حق با من است و تنها من هستم که دستور می‫دهم و ملت بدون چون و چرا باید تابع فرمان من باشد. و کسی که از دستورات من سرپیچی می‫کند سزاوار مرگ ونابودی است. و این همان چیزی است که قرآن آنرا ادعای خدائی تلقی کرده از زبان فرعون در یک جمله خلاصه نموده است. «‏ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى » ـ من آقا و سرور و خدای برتر شما هستم!!…

البته چون این نگرش با فطرت “آزادی” که خداوند در بندگانش قرار داده کاملا در تضاد است همواره از سوی توده‫های آزادمنش و آگاه مورد مقابله و ستیز قرار گرفته است.

ابراهیم بت شکن تیشه به ریشه‫ی خدائی نمرود زد. و عصای موسی سر خدائی فرعون را خورد کرد. و لنگه کفش خبرنگاری پوزه‫ی خدائی بوش را به زمین مالید. و امروز نعره‫های “مرگ بر دیکتاتور” است که خدائی ولی فقیه را به مبارزه طلبیده است، وبدون شک پیروزی از آن ملتهای بیدار خواهد بود. و پوزه‫ی خدای دروغین چون سایر خداهای مکر و حیله و نیرنگ متلاشی شده، مردم سالاری بر استبداد و دیکتاتوریت و ادعای خدائی فرعونها چیره خواهد شد! و سنگ تاریخ همیشه به هدف می‫خورد!

 

مقاله پیشنهادی

فواید مطالعه

۱- دور شدن وسوسه‌ها و غم واندوه. ۲- پرهیز از فرو رفتن در کارهای بیخود …