تارک نماز از چند حالت خارج نیست:
نخست: اینکه وجوب نماز را انکار کند که در این صورت باید ببینیم کسی که وجوب نماز را انکار کرده از کسانی است که عذر دارند ـ مانند کسی که تازه اسلام آورده یا در جایی دور از دیگر مسلمانان زندگی کرده ـ که در این صورت وجوب نماز را به وی بیان میکنیم و به کفر وی حکم نمیکنیم.
اما اگر از کسانی باشد که مانند دیگر مسلمانان در شهرها و روستاهای آنان زندگی کرده معذور نیست و ادعای جهل وی پذیرفته نمیشود و حکم به کفر وی میشود زیرا دلایل آشکار وجوب نماز در کتاب و سنت بسیار است و مسلمانان به طور مستمر [در طول دورانها] نماز را برپا داشتهاند؛ بر همین اساس وجوب آن بر کسی که حالش چنین است پوشیده نیست و به هدف تکذیب خدا و پیامبرش و اجماع مسلمانان به انکار آن پرداخته است. حکم چنین کسی مانند دیگر مرتدان است که باید از وی درخواست توبه شود و در غیر این صورت کشته میشود.
دوم: اگر شخصی به سبب بیماری یا ناتوانی از انجام برخی ارکان و شروطِ نماز، از خواندن نماز خودداری میکند، به وی میگوییم که این عذر باعث ساقط شدن نماز نمیشود بلکه باید بر حسب توانش نماز را به جای آورد.
سوم: اما دربارۀ کسی که از روی تنبلی و سهل انگاری نماز نمیخواند میان اهل علم اختلاف است؛ راجح این است که اگر کسی نمازش را به طور کلی ترک کند [و هیچگاه نماز نخواند] چنین کسی کافر است. وی را سه روز زندانی میکنند و برای هر وقت نماز وی را به نماز دعوت میکنند و از کشتن میترسانند؛ اگر باز هم از خواندن نماز سر باز زد کشته میشود.