خداوند برنامه را چنین قرار داده است که در حال حاضر مردهای زنده نشود وقتی که عمر این عالم به پایان رسید، در عالم دیگر ما را زنده خواهد کرد.
اکنون هم همهی موجودات را (به طرق غیر مستقیم) زنده میکند. برای مثال پسماندههای حیوانی را روی زمینها میریزند و مواد غذایی آن را گیاهانی مثل گندم و جو و… جذب میکنند و انسان آنها را میخورد و انسان میشود. اینکه کودهای حیوانی را مثال زدم و بیان کردم که انسان از آنها تغذیه میکند، به واقع جدی عرض کردم. پس خداوند (در حال حاضر) با این قبیل موارد مردهها را «احیا» میکند.
(اما زنده شدن عینی مردگان) زمانی صورت میگیرد که پاداش و عذاب نهایی را بدانها بدهد. پس قیامت هم زمانی فرا میرسد که دوران آزمایش به پایان برسد.
اما اکنون سوالی مطرح میشود که هرچند از این جهت تناسبی با بحث ندارد اما از جهتی دیگر یعنی حیاتگرفتن موجود مرده، به بحث مربوط است اینکه «شما روح را غیر ماده مینامید پس اگر روح غیر مادی است پس چرا در فاضلاب و در اینگونه مکانها و یا مثلاً در حیوان مردار و گوشت و… کرم و موجودات از این دست پدید میآید بدون آنکه خداوند میل داشته باشد؟»[۱].
گویا (مطرح کنندهی سوال) چنین تصور کرده است که اگر خدا قصد انجام کاری را داشته باشد میبایست مراسم و تشریفات و تشکیلاتی در کار باشد و ما با مقیاس و میزانی که خود قرار میدهیم اعمال او را ملاحظه کنیم.
اما اینکه در مدفوع یا گوشت مردار و… پس از بعضی تغیّرات و فعل و انفعالات به یکباره کرمی پدید میآید، این بر اساس نظمی است که خداوند حاکم کرده است که برخی از عناصر، زمانی که در اثر فعل و انفعالات جایشان تغییر نمود و با ترتیبیخاص در کنار هم قرار گرفتند و کیفیت و کمّیتی خاص تحقق پیدا کرد و قالبی آماده شد تا حیاتی به وجود آید، آن زمان حیات به وی تعلق گیرد.
همین که آن مواد با این خصوصیات به وجود آمدهاند که اگر با آن کیفیت خاص در کنار هم قرار گیرند، حیات بدانها تعلق گیرد طبق نقشهای است که خداوند چنین دخالتی در آن داشته است. او آن ذرات را با آن خصوصیات به وجود آورده است و اینگونه نظامی را پدید آورده است که اگر زمانی این خصوصیات با نظمی خاص در کنار آن عناصر قرار گیرند، حیات بدو تعلق گیرد. این (نظام و برنامهریزی) کار خداست.
[۱]– در اینجا عدم دقتی نیز در سوال وجود دارد و آن اینکه گفته است: «شما روح را غیر ماده مینامید» کلمهی روح آنگونه که در قرآن مطرح است برای انسان است. اینکه برای سایر موجودات به کار برده میشود، اگر در لغت به آن روح گفته میشود، بر خلاف آن در قرآن بدان روح گفته نمیشود. برای حیوان کلمهی «نفس» به کار برده میشود که عبارت است از آن نیرویی که درون این حیوان قرار داده شده و همراه با خصوصیات و غرائز (مجموعهای به نام حیوان را پدید آورند…)