استدلال آنها بر جواز دعا و درخواست از مردگان و غائبین به حدیثی که آن را هریک: ابو یعلی و طبرانی و ابن السنی از ابن مسعود رضی الله عنه روایت کردهاند که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: «هرگاه حیوان یکی از شما در دشت بیابان (بی آب و علف) گم شد، ندا دهد: ای بندگان الله! آن را نگهدارید، ای بندگان الله! آن را نگهدارید؛ زیرا الله تعالی را در روی زمین بندگانی حاضرین است که آن گمشده را برای شما نگه میدارند»[۱].
بر این شبهه از چند وجه جواب داده میشود:
اول: این حدیث صحیح نیست؛ زیرا مدار آن بر «معروف بن حسان» است، و او چنانکه ابن عدی گفته است: منکر الحدیث است[۲].
و این حدیث دارای شاهدی از حدیث عتبه بن غزوان رضی الله عنه است که آن حدیث نیز به سه علت ضعیف به شمار میرود:
علت اول و دوم اینکه: در سندش دو راوی ضعیف است: یکی «عبدالرحمن بن شریک» که ابو حاتم درباره او «واهی الحدیث» گفته است[۳]. و دیگری پدرش «شریک قاضی» که ابن حجر در کتاب «التقریب» درباره وی گفته است: «راستگوست اما در روایت حدیث بسیار خطا میکند»[۴].
علت سوم: انقطاع در سند حدیث است، بناء حدیث فوق با این شاهد تقویت نمییابد؛ خصوصا او در اصل خود به سبب تفرد راوی ضعیف به روایت آن، حدیث منکر بوده، پس شایستگی آن را ندارد که برایش شاهدی آورده شود تا تقویتش کند.
دوم: در حدیث هیچ دلالتی بر آنچه قبر گرایان ذکر کردهاند، یافته نمیشود؛ چرا که در حدیث ندای فرد حاضر یاد شده است، که شاید آن فرد حاضر: مسلمانان جن باشند، یا فرشتگان موکل به چنین کاری، از اینجاست که در حدیث گفته است: «فَإِنَّ لِلَّهِ فِی الْأَرْضِ حَاضِرًا» یعنی: «همانا الله را در روی زمین حاضرانیاند». و این خود دلیلی صریح بر آن است که ندای مذکور در حدیث فردی حاضر و موجود را است که ندا را میشنود، نه فردی مرده و غائب را.
سوم: در حدیث منادی (فردی که فریاد زده شده) نام گرفته نشده (تعیین و تشخیص نشده)، بلکه آن منادی عام است، بناءً هر کس به این حدیث بر ندای شخص معینی با نامش استدلال کند، او بر رسول الله صلی الله علیه و سلم دروغ بسته است.
چهارم: این موضوع خاص به گمشدن حیوانات در بیانهاست، نه اینکه در هر وقت و زمان و برای هر کس که بخواهد رواست، و به همین دلیل هیچکس از صحابه، و تابعین، و ائمه نگفتهاند که بر اساس این حدیث – اگر فرضا صحیح باشد – فریادرسی خواستن از اموات و غائبین جایز است، و این خود (در واقع) مستلزم بطلان چیزی است که آنها به آن بر این مسأله استدلال میجویند.
[۱]– مسند ابو یعلی (۹/۱۷۷)، و طبرانی در المعجم الکبیر (۱۰/۲۱۷)، و ابن السنی در باب ما یقول إذا انفلتت الدابه (۵۰۷).
[۲]– نگاه: لسان المیزان (۶/۶۱).
[۳]– نگاه: تهذیب التهذیب (۶/۱۹۴).
[۴]– التقریب (۲۸۰۲).