عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه میفرماید: «هر کس از شما اقتدا کردنی باشد، باید به اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم اقتدا کند؛ زیرا آنها از لحاظ قلبی نیکوترین این امت و از لحاظ علمی عمیقترین و از لحاظ تکلف کمترین آنها و از لحاظ هدایت پایدارترین و از لحاظ احوال درونی بهترین این امت بودهاند، آنان قومی بودند که الله تعالی آنها را برای یاری پیامبر و برپا نمودن دینش برگزید، پس مقام و منزلت آنها را بشناسید، و در کارهایتان ا آنها پیروی کنید که براستی آنها بر راه مستقیم هدایت بودند»[۱].
و ابن سیرین میگوید: «گذشتگان، انسان را مادامیکه دنباله رو صحابه بود بر راه مستقیم میدیدند»[۲].
و امام مالک میگوید: «و هرگز آخر این امت، چیزی را بهتر از آنچه که اول این امت بر آن بودند، به ارمغان نمیآورد»[۳].
و گفتههایی که در این باب روایت شده است، بسیار فراوان است که ائمه اهل سنت در کتابهایشان آنها را ذکر کردهاند.
بنا بر این، هر کس در بارۀ عملی ادعا نماید که او عبادتی است و الله تعالی آن عمل را دوست دارد و میپسندد پس نگاه کن: آیا اللهﻷ به آن امر نموده است، یا رسول الله صلی الله علیه و سلم بدان فرمان داده است، یا یکی از صحابه آن را انجام داده است؟
اگر هیچ یک از اینها نبود، پس مطمئن باش که آن عمل بدعت و نو آوری در دین است؛ زیرا اگر آن عمل از خیری میبود که نزد الله پسندیده است، اصلا از صحابه فوت نمیشد، و امکان ندارد که کسانیکه در بهترین قرنها زیستهاند آن را ندانند، و کسانیکه بعد از آنها میآیند به آن عمل هدایت یابند.
هر عملی که مقتضا و سبب آن در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه رضی الله عنهم وجود داشته است و هیچ مانعی در انجام آن عمل وجود نداشته اما آنان آن را انجام ندادهاند، شکی نیست آن عمل بدعت و نو آوری در دین و منکر میباشد.
مثال آن جشن میلاد پیامبر (مولود) میباشد که مقتضاد و سبب انجام دادن آن اظهار محبت و تعظیم رسول الله صلی الله علیه و سلم میباشد، در حالیکه این مقتضا همیشه و در هر زمان و مکان و هر وقتی مطلوب و نیک است، در زمان خود رسول الله صلی الله علیه و سلم و زمان صحابه هم مقتضایش فراهم بوده است، پس وقتی که رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه رضی الله عنهم با وجود سبب جشن میلاد و فقدان مانع در انجام آن، آن را ترک نمودهاند، نتبجه گرفته میشود که ترک مولود یا جشن میلاد سنت بوده، و انجام دادن آن، بدعت است.
عمر بن عبدالعزیز رحمه الله یک کلمه خیلی بزرگ و پر معنا و زیبا در زمینه گفته است، چنانکه ابو داود در سنن خود روایت کرده است که وی یکی از دوستانش را توصیه و نصیحت نموده و برایش نویسید: «اما بعد، شما را توصیه مینمایم به تقوای الله و میانه روی در دین او، و پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم و به ترک آنچه بدعت گذاران بعد از سنت آوردهاند، در حالیکه سنت کامل شده بود، و نیازی به آن بدعتها نداشته، پس بر تو لازم است که به سنت تمسک نمایی که همانا سنت – به اذن الله – برایت عصمت است، و بدانکه مردم هیچ بدعتی را نیاوردهاند مگر اینکه قبل از آن بر ضد آن بدعت، دلیلی میباشد یا از آن تحذیر شده است. زیرا سنت را کسانی پایه گذاری نموده و به ما رساندهاند که هرچه خطا و ذلل، نادرستی و فضولی را که بر خلاف آن بوده است دانسته است، پس برای خودت آنچه را بپسند که صحابه برای خود پسندیدهاند، چرا که آنها (چون چیزی را تقریر نمودند) بر علم (کتاب و سنت) تقریر نمودهاند، و (چون از چیزی خودداری نمودند) با دیده بصیرت خودداری نمودهاند، و آنان (صحابه) به دانستن امور توانمندتر بوده و به فضیلت آنچه در امور است آگاهتر بودهاند، و اگر آنچه شما بر آنید راهنمائی و راه راست باشد، پس حقا که شما بر آنان (صحابه) سبقت گرفتهاید، و اگر بگویید: اینها چیزهایی است که بعد از آنها (صحابه) پدید آورده شده است، پس این بدعتها را پدید نیاورده است مگر کسانیکه راهی غیر از راه صحابه گرفتهاند، و از آنها روی گرداندهاند، پس همانا آنها سابقون میباشند، آنچه دربارهاش صحبت کردند، کفایت میکند و آنچه از آن توصیف نمودند، شفابخش و کافی است، پس کمتر از راه و هدایت آنها چقدر قاصر و ناکافی است، و آنچه گمان برند که برتر و بالاتر از آنها است (یعنی بدعت) بسا جای حسرت و ندامت و پشیمانی است، پس گروهی که به کمتر از هدایت آنها راضی شدند، جفا نمودند و گروهی که بلند پروازی کردند و بر راهشان افزودند هم سر گردان رفتند و غلو نمودند، و راستی که صحابه بین این دو گروه بر راه راست و هدایت، مستقیم بودند»[۴].
و مؤلف کتاب کتاب (مجالس الابرار) درباره افعال تعبدی که در ایام صحابه نبوده – چنانکه (الوسی) در کتاب خود (غایه الأمانی) از او نقل نموده – میگوید: «همانا عدم وقوع یک فعلی در دوران نخستین اسلام (دوران صحابه): یا به دلیل عدم نیاز به آن، یا به دلیل وجود مانع، یا درباره آن فعل آگاهی نرسیده است، یا هم به خاطر تنبلی، یا به خاطر کراهت نسبت به آن فعل، یا اینکه آن فعل اصلا مشروعیت نیافته است و در دین نبوده است میباشد، دو دلیل و یا دو گزینۀ اولی در عبادات بدنی محض منتفی است؛ برای اینکه نیاز به تقرب به سوی الله متعال قطع شدنی نیست، و هیچ مانعی در مقابل آن بعد از ظهور اسلام نبوده است، و گمان عدم هوشیاری و آگاهی و نیز تنبلی در انجام فعل نسبت به شخص پیامبر منتفی است، چنین گمانی از جمله بدترین گمانها است که منجر به کفر شخص میگردد، پس نتیجه گرفته میشود که این افعال، (علاوه بر اینکه عبادت محسوب نمیشود بلکه) نا پسند و غیر مشروع میباشد»[۵].
[۱]– ابن عبدالبر در کتاب الجامع، باب آنچه در آن مناظره و مجادله مکروه میباشد، این اثر را روایت کرده است.
[۲]– این حدیث را دارمی (۱/۶۶) روایت کرده است.
[۳]– کتاب التاج والإکلیل (کتاب صلاه، باب سجود، فصل فی سجود تلاوه)، المدخل تألیف ابن الحاج (فصل زیاره سید الأولین و الأخرین).
[۴]– سنن ابی داود (۴/۲۰۳)
[۵]– غایه الأمانی (۱/۳۶۶).