انواع رای باطل

رای باطل انواعی دارد.

نوع اول: رایی که با نص مخالف است. فساد و بطلان چنین رایی در دین اسلام واضح و روشن است. و فتوا دادن و قضاوت بر مبنای آن حلال نیست. هرچند با نوعی تاویل و تقلید دچار آن شود.

نوع دوم:  سخن گفتن در دین بر مبنای حدس و گمان با وجود تفریط و کوتاهی در شناخت نصوص و فهم آنها و استنباط احکام از نصوص؛ براستی کسی که نسبت به نصوص شرعی جاهل باشد و در آنچه از وی سوال می شود بر مبنای قیاس به رای و نظرش بدون علم پاسخ دهد، بلکه به مجرد قدر مشترک میان دو امر، حکم یکی را بر دیگری تعمیم دهد یا اینکه به مجرد تفاوتی که میان دو امر می بیند، حکم آنها را متفاوت بداند، بدون اینکه در تمام این مراحل به نصوص و روایات واردشده، مراجعه کند، درحقیقت دچار رای مذموم و باطل شده است.

نوع سوم: رایی که دربردارنده تعطیل اسما و صفات و افعال خداوند می باشد. رای بر مبنای مقیاس های باطلی که اهل بدعت و گمراهی چون جهمیه و معتزله و قدریه و مانند آنها وضع کرده اند. چنانکه پیروان آنها با استناد به قیاس های فاسد وآرای باطل وشبهات مخرب آنان، نصوص صحیح و صریح را رد می کنند. و بر مبنای آنها و به خاطر آنها الفاظ نصوص را رد نموده و اینگونه راهی برای تکذیب راویان و تخطئه آنها پیدا کرده اند. پس تکذیب نوع اول و تحریف و تاویل نوع دوم را پذیرا شدند و اینگونه دیدار مومنان با خداوند متعال در روز قیامت را انکار نمودند و نیز کلام خداوند و سخن گفتن او تعالی با بندگانش را انکار نمودند.  و آنها کسانی هستند که روز قیامت می گویند: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ» (ملک: ۱۰) «و می گویند: اگر ما گوش شنوا می داشتیم و یا عقل خود را به کار می گرفتیم، هرگز از زمره دوزخیان نمی گشتیم».

نوع چهارم: رایی که با آن بدعتی ایجاد می شود و سنت ها به وسیله ی آن تغییر می کند و مصیبت فراگیر می شود و خردسال با آن تربیت شده و بزرگسال در آن پیر می شود.

سلف صالح و ائمه در ذم و خروج این انواع چهارگانه از دین، اتفاق نظر دارند.

نوع پنجم: نوع دیگری از انواع رای مذموم آن است که ابو عمر بن عبد البر از جمهور اهل علم در مورد احادیث و روایات نقل شده از رسول الله  صلی الله علیه و سلم و اصحاب و تابعین ذکر می کند. و آن سخن گفتن در احکام و شرایع دین بر مبنای استحسان و حدس و گمان و مشغول شدن به حفظ مسائل مشکل و پیچیده و فرضیات و رد نمودن مسائل فرعی از سوی یکدیگر بر مبنای قیاس، بدون رجوع آنها به اصول و تامل در علل و اعتبار آنها، می باشد. چنانکه در این موارد رای و نظر را به کار می گیرند قبل از اینکه امری رخ دهد و آن را به بخش های مختلفی تقسیم می کنند و قبل از اینکه واقع شود به بررسی جوانب مختلف آن می پردازند. (و در واقع به بررسی حکم موارد و مسائلی که رخ نداده مشغول می شوند.)

اسحاق بن راهویه می گوید: «سفیان بن عیینه می گوید: اجتهاد در رای مشورت با اهل علم می باشد نه اینکه بر مبنای رای و نظر خود سخنی بگوید».

و عبد الرحمن بن مهدی می گوید: «شنیدم که حماد بن زید می گوید: به ایوب سختیانی گفته شد: چرا به رای توجهی نداری؟ پس ایوب گفت: به الاغ گفته شد چرا نشخوار نمی کنی؟ گفت: جویدن بیهوده را دوست ندارم».

از ابوحنیفه روایت است که می گوید: «این علم ما رای است. و آن بهترین امری است که در توان ماست. و هرکس با بهتر از آن نزد ما آید، از او می پذیریم».

احمد بن حنبل می گوید:

دین نبی محمد آثار           نعم المطیه للفتی الاخبار

لا تخدعن عن الحدیث واهله        فالرای لیل والحدیث نهار

ولربما جهل الغنی طرق الهدی      والشمس طالعه لها انوار

«دین پیامبر اسلام احادیث و روایات است. بهترین هدایتگر برای انسان اخبار و روایات است. در باب حدیث و اهل آن فریب مخور که رای و نظر مانند شب است و حدیث همچون روز روشن و آشکار؛ و چه بسا که انسان راه های هدایت را نداند اما خورشید با انوار هدایت بر او طلوع کند».

و بر خی از اهل علم می گویند: 

العلم قال الله قال رسوله           قال الصحابه لیس خلف فیه

ما العلم نصبک للخلاف سفاهه      بین النصوص وبین رای سفیه

کلا ولا نصب الخلاف جهاله        بین الرسول وبین رای فقیه

کلا ولا رد النصوص تعمدا        حذرا من التجسیم والتشبیه

حاشا النصوص من الذی رمیت به       من فرقه التعطیل والتمویه

«علم سخن الله و رسول و صحابه است. و در این اختلافی نیست. علم این نیست که از روی سفاهت دچار اختلاف میان نصوص و رای انسانی پست و سفیه شوی. هرگز علم این نیست؛ و نیز از روی جهالت میان قول رسول و رای فقیه دچار اختلاف شدن علم نیست. و نیز رد کردن نصوص از روی عمد به بهانه ی پرهیز از تجسیم و تشبیه علم نیست. براستی نصوص از آنچه فرقه هایی چون معطله  که در پی تعطیل نصوص و  وارونه جلوه دادن آنها می باشند ونیز از اموری که به نصوص نسبت می دهند، بری می باشند».

واز ابن قاسم از مالک از ابن شهاب روایت است که می گوید: «سنتی را که گذشته است، برگیرید و با رای و نظر بدان اعتراض نکنید».

واز محمد بن عبد الرحمن بن نوفل روایت است که می گوید:شنیدم که عروه بن زبیر می گوید:پیوسته امور بنی اسرائیل معتدل بود تا اینکه «مولودون» میان آنها پیدا شدند، فرزندان اسیران امت های دیگر که در میان آنها بر مبنای رای و نظر سخن گفتند پس آنها را گمراه نمودند».

و از ابن وهب از ابن شهاب روایت است که پس از ذکر مصیبتی که مردم دچار آن شدند و به رای روی آورده و سنت ها را ترک کرده اند، می گوید: «یهود و نصاری زمانی لباس علم را از تن در آوردند که از رای پیروی کردند و آن را مبنای عمل خود قرار دادند».

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …