تسلیم شدن در برابر وحی به همراه اعطای نقش حقیقی عقل به آن (۲)

این دو توحید است که بنده جز با آنها از عذاب الهی نجات نمی یابد، توحید فرستنده با عبادت او و توحید فرستاده شده (پیامبر) با اطاعت و پیروی از او؛

مبنای بندگی و ایمان به الله و کتاب های آسمانی و پیامبران، تسلیم شدن و عدم سوال از تفاصیل حکمت اوامر و نواهی و شرایع می باشد. و بر این اساس است که خداوند متعال از امت پیامبری که پیامبرش را تصدیق نموده و به پیام او ایمان آورده است، نقل نکرده که از تفاصیل حکمتِ آنچه بدان امر یا از آن نهی شده اند و از سوی خداوند به آنها ابلاغ شده، پرسیده باشند. و اگر چنین می کردند، دیگر از مومنان به پیامبرشان نبودند. بلکه در برابر همه ی این امور تسلیم شدند و بدان گردن نهاده و اعتراف نمودند و آنچه را از حکمت می دانستند که می دانستند و در مورد آنچه حکمت آن را نمی  دانستند. در حکمت آن توقف نموده و در برابر آن فرمانبردار و تسلیم بودند تا اینکه حکمت آن را دریابند. و سوال کردن از این موارد در شان آنها نبود و پیامبرشان نزد آنها از مقام و رتبه ای بزرگ تر از آن برخوردار بود که در این موارد از او  سوال کنند.

بر این اساس بود که سلف این امت – کسانی که از نظر عقل و شناخت و علم کامل ترین این امت بودند – از پیامبرشان هرگز نپرسیدند: چرا الله به فلان چیز امر کرده است؟ و چرا از فلان چیز نهی کرده است؟ و چرا چنین مقدر نموده و چرا چنان کرده است؟ چرا که می دانستند چنین سوالاتی با ایمان و تسلیم شدن در تضاد است و اسلام برای کسی ثابت نمی شود مگر بر مبنای تسلیم؛ بنابراین اولین مراتب تعظیم امری: تصدیق آن سپس عزم قاطع برای عمل بدان و پس از آن شتاب به سوی آن و عمل کردن بدان و پرهیز از موانع آن می باشد».[۱]

اما سوالی که باقی می ماند این است که: عقل چیست؟ و جایگاه آن در اسلام کجاست؟

عقل در لغت مصدر فعل «عَقَل، یعقل، عقلا» می باشد. گفته می شود: «فهو معقول و عاقل»: او عقل دارد و عاقل است. و اصل معنای عقل، منع می باشد. عرب می گوید: «عقل الناقه» یعنی با طناب او را را از گریختن باز داشت». عقل در اصلاح برخی از اهل علم چهار معنا دارد:[۲] غریزه ی درک، علوم ضروری، علوم نظری و عمل به مقتضای علم؛

  • غریزه ی درک:[۳] این غریزه در معقولات و معلومات شرط است و همین است مناط تکلیف؛ و با قوه ی درک است که انسان از سایر حیوانات تمایز می یابد.
  • علوم ضروری:[۴] این علوم تمام عقلاء را در بر می گیرد مانند علم به ممکنات و واجبات و امور محال و اینکه جزء کوچک تر از کل است و عدد دو بیشتر از یک است و یک شخص نمی تواند در یک زمان در دو جا باشد.
  • علوم نظری:[۵] علومی که بر مبنای رای و نظر و استدلال است و تفاوت مردم و تفاضل آنها در آن، امری واضح و آشکار می باشد. و از تجربه ها در جریان احوال مختلف بدست می آید. چنانکه به هرکس که تجربه های مختلف او را آزموده و راه های مختلف او را پخته کرده باشد، عادتاً عاقل می گویند. و هرکس به این صنعت متصف نباشد گفته می شود او نادان و جاهل و ناآزموده است. و این نوع دیگری از علوم است که آن را عقل می نامند.

 

[۱] – شرح العقیده الطحاویه، امام ابن ابی العز حنفی: ۱/۲۳۳

[۲] – نگا: احیاء علوم الدین، ابی حامد محمد غزالی: ۱/۱۴۵-۱۴۶

[۳] – و آن اساس و منبع است.

[۴] – نزدیک ترین فرع قوه ی مدرک می باشد.

[۵] – فرع بخش اول و دوم می باشد چرا که با قوه ی غریزه و علوم ضروری، علوم تجربی بدست می آید.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …