ادله قبول خبر واحد
وقتی ابطال عدم اخذ به خبر واحد در عقائد تبیین گردید دلائل وجوب اخذ به خبر واحد در قرآن و سنت فراوانند.
از جمله دلائل قرآنی:
۱_ {ومَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ} (توبه: ۱۲۲).
«مؤمنان را نسزد که همگی بیرون روند. باید از هر قوم و قبیلهای عدهای بروند تا در دین دانشاندوزی کنند و هنگام بازگشت به قوم و قبیله خود آنان را بترسانند تااینکه خودداری کنند».
این آیه مؤمنان را برای تفقه در دین برمیانگیزاند. طائفه از یک نفر به بالا است. امام بخاری میگوید: «به یک مرد نیز طائفه گفته میشود زیرا خداوند میفرماید:وإِنْ طَائِفَتَانِ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا (حجرات: ۹).
«و اگر دو مرد نیز با هم بجنگند شامل مصداق آیه میگردند»
اگر اخبار دینی از یک نفر پذیرفته میشود پس این دلیل بر حجیت خبر واحد است. و تفقه در دین شامل عقائد و احکام است بلکه تفقه در عقیده مهمتر از تفقه در احکام است.
وقتی ابطال عدم اخذ به خبر واحد در عقائد تبیین گردید دلائل وجوب اخذ به خبر واحد در قرآن و سنت فراوانند.
از جمله دلائل قرآنی:
۱_ {ومَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ} (توبه: ۱۲۲).
«مؤمنان را نسزد که همگی بیرون روند. باید از هر قوم و قبیلهای عدهای بروند تا در دین دانشاندوزی کنند و هنگام بازگشت به قوم و قبیله خود آنان را بترسانند تااینکه خودداری کنند».
این آیه مؤمنان را برای تفقه در دین برمیانگیزاند. طائفه از یک نفر به بالا است. امام بخاری میگوید: «به یک مرد نیز طائفه گفته میشود زیرا خداوند میفرماید:وإِنْ طَائِفَتَانِ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا (حجرات: ۹).
«و اگر دو مرد نیز با هم بجنگند شامل مصداق آیه میگردند»
اگر اخبار دینی از یک نفر پذیرفته میشود پس این دلیل بر حجیت خبر واحد است. و تفقه در دین شامل عقائد و احکام است بلکه تفقه در عقیده مهمتر از تفقه در احکام است.
{یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا} (حجرات: ۶).
«ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر فاسقی خبری را برای شما آورد درباره آن تحقیق کنید».
و در قرائتی آمده است (فتثبَّتوا)، از تثبّت این آیه دلیل پذیرش قطعی خبر واحد موثق است. و نیاز به تحقیق ندارد زیرا این نوع اخبار از معنی فاسق خارج هستند و اگر خبر واحد موثق مفید علم نبود خداوند امر تحقیق و تبیین را بطور مطلق بیان میکرد تا علم حاصل گردد:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر فاسقی خبری را برای شما آورد درباره آن تحقیق کنید».
و در قرائتی آمده است (فتثبَّتوا)، از تثبّت این آیه دلیل پذیرش قطعی خبر واحد موثق است. و نیاز به تحقیق ندارد زیرا این نوع اخبار از معنی فاسق خارج هستند و اگر خبر واحد موثق مفید علم نبود خداوند امر تحقیق و تبیین را بطور مطلق بیان میکرد تا علم حاصل گردد:
[یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ} (نساء: ۵۹).
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و رسولش و از صاحبنظرانتان پیروی کنید اگر درباره چیزی نزاع پیدا کردید آنرا به خدا و پیامبرش ارجاع دهید».
ابن قیم میگوید: «مسلمانان اجماع دارند ارجاع امر به رسول مراجعه به خود او در حال حیات و به سمت او بعد از وفاتش است و اتفاق دارند که وجوب این امر با وفات پیامبر ساقط نمیگردد پس اگر اخبار متواتر و آحاد او مفید علم و یقین نیستند ارجاع امور به او معنایی ندارد».
اما دلیلهای سنت زیادند که به تعدادی از آنها بسنده میکنیم.
۱- پیامبر فرستادگانش را یکییکی نزد پادشاهان و همچنین امیرانش را به شهرها میفرستاد و مردم در مسائل احکام عملی و اعتقادی به آنان مراجعه میکردند مثلاً: اباعبیده عامر بن جراح -رضی الله عنه- را به نجران، معاذ بن جبل -رضی الله عنه- را به یمن و دحیه الکلبی -رضی الله عنه- را با نامهای نزد بزرگان بصری فرستاد… و در موارد دیگری اصحاب را به جاهای مختلف ارسال داشته است.
۲- بخاری از عبدالله بن عمر -رضی الله عنهما- روایت کرده است. او گفت: «یک روز مردم در قبا در حال اقامه نماز صبح بودند. ناگهان یکی آمد و گفت: امشب بر پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- وحی نازل شده وبه او امر شده است تا کعبه را قبله قرار دهد پس شما نیز کعبه را قبله خود قرار دهید (در حالی که آنان رو به شام نماز میخواندند) پس همه رو به کعبه چرخیدند»
نمیتوان گفت این روایت درباره احکام عملی است. زیرا عمل بدین حکم مبنی بر اعتقاد به صحت خبر واحد است.
۳- از حضرت عمر -رضی الله عنه- روایت شده است. او گفت:
«من و یک مرد انصاری (چنین بودیم) وقتی او از پیامبر خدا دور میشد و من حاضر بودم هر آنچه از پیامبر خدا سر میزد برای او میآوردم واگرمن غائب میشدم او نیز برای من چنین میکرد».
واقع حال اصحاب به ما چنین میگوید. هر یک از آنان در امور دینی خواه اعتقادی یا احکام عملی به خبر واحد اکتفا میکرد.
۴- عبدالله بن مسعود -رضی الله عنه- روایت میکند میگوید: از پیامبر خدا شنیدم گفت: «نضر الله امرءاً سمع منا حدیثاً، فحفظه حتى یبلّغهُ فرب مبلّغ أوعى من سامع»: «خداوند مستفیض کند کسی را که از من حدیثی بشنود، آنرا حفظ کند و تبلیغ نماید چه بسا افرادی که حدیث من به آنان میرسد از شنونده (حاضر) زیرکتر و مستفیدترباشند».
این امر تنها به احادیث اعمال اقتصار نمییابد بلکه شامل احادیث اعمال احکام و اعتقادی است. اگر این نبود که ایمان به احادیث ثابت شده از او -صلى الله علیه وسلم- در بحث عقائد واجب است، امر پیامبر به تبلیغ حدیث او بطور مطلق معنایی نداشت و پیامبر بیان میفرمود این امر مقصور به احادیث اعمال است ولاغیر.
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و رسولش و از صاحبنظرانتان پیروی کنید اگر درباره چیزی نزاع پیدا کردید آنرا به خدا و پیامبرش ارجاع دهید».
ابن قیم میگوید: «مسلمانان اجماع دارند ارجاع امر به رسول مراجعه به خود او در حال حیات و به سمت او بعد از وفاتش است و اتفاق دارند که وجوب این امر با وفات پیامبر ساقط نمیگردد پس اگر اخبار متواتر و آحاد او مفید علم و یقین نیستند ارجاع امور به او معنایی ندارد».
اما دلیلهای سنت زیادند که به تعدادی از آنها بسنده میکنیم.
۱- پیامبر فرستادگانش را یکییکی نزد پادشاهان و همچنین امیرانش را به شهرها میفرستاد و مردم در مسائل احکام عملی و اعتقادی به آنان مراجعه میکردند مثلاً: اباعبیده عامر بن جراح -رضی الله عنه- را به نجران، معاذ بن جبل -رضی الله عنه- را به یمن و دحیه الکلبی -رضی الله عنه- را با نامهای نزد بزرگان بصری فرستاد… و در موارد دیگری اصحاب را به جاهای مختلف ارسال داشته است.
۲- بخاری از عبدالله بن عمر -رضی الله عنهما- روایت کرده است. او گفت: «یک روز مردم در قبا در حال اقامه نماز صبح بودند. ناگهان یکی آمد و گفت: امشب بر پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- وحی نازل شده وبه او امر شده است تا کعبه را قبله قرار دهد پس شما نیز کعبه را قبله خود قرار دهید (در حالی که آنان رو به شام نماز میخواندند) پس همه رو به کعبه چرخیدند»
نمیتوان گفت این روایت درباره احکام عملی است. زیرا عمل بدین حکم مبنی بر اعتقاد به صحت خبر واحد است.
۳- از حضرت عمر -رضی الله عنه- روایت شده است. او گفت:
«من و یک مرد انصاری (چنین بودیم) وقتی او از پیامبر خدا دور میشد و من حاضر بودم هر آنچه از پیامبر خدا سر میزد برای او میآوردم واگرمن غائب میشدم او نیز برای من چنین میکرد».
واقع حال اصحاب به ما چنین میگوید. هر یک از آنان در امور دینی خواه اعتقادی یا احکام عملی به خبر واحد اکتفا میکرد.
۴- عبدالله بن مسعود -رضی الله عنه- روایت میکند میگوید: از پیامبر خدا شنیدم گفت: «نضر الله امرءاً سمع منا حدیثاً، فحفظه حتى یبلّغهُ فرب مبلّغ أوعى من سامع»: «خداوند مستفیض کند کسی را که از من حدیثی بشنود، آنرا حفظ کند و تبلیغ نماید چه بسا افرادی که حدیث من به آنان میرسد از شنونده (حاضر) زیرکتر و مستفیدترباشند».
این امر تنها به احادیث اعمال اقتصار نمییابد بلکه شامل احادیث اعمال احکام و اعتقادی است. اگر این نبود که ایمان به احادیث ثابت شده از او -صلى الله علیه وسلم- در بحث عقائد واجب است، امر پیامبر به تبلیغ حدیث او بطور مطلق معنایی نداشت و پیامبر بیان میفرمود این امر مقصور به احادیث اعمال است ولاغیر.