سوم: از گفتار صحابه و پیشوایان نخستین که به پایبندی بر انچه سلف ـ رحمهم الله ـ بر آن بودهاند تشویق میکند:
روایتها و نصوص بسیاری، از صحابه و تابعین و پیشوایان دین وارد شده که به الگو پذیری و پیروی از سلف صالح و پیمودن راه آنها در فهم و دانش و کردار و باور تشویق میکند.
پیش از این در بیان اهمیت فهم سلف سخنان متعددی را از برخی از صحابه مانند ابن عمر و ابن مسعود[۱] و دیگران مانند حسن بصری و امام شافعی بیان کردیم. در این جا اندکی از گفتههایشان را ـ اضافه بر آنچه گذشت ـ درمورد این موضوع مهم به شما تقدیم میکنم.
۱- از حذیفه بن یمان ـ رضی الله عنه ـ روایت شده که گفت: « ای گروه قاریان، راه پیشینیان را در پیش گیرد که به خدا سوگند اگر شما استقامت کردید بسیار پیش میافتید و اگر آن راه را رها کرده و به راست و چپ رفتید به گمراهی بسیار زیادی دچار میشوید»[۲]
امکان ندارد که فهم درست در راهی غیر راه کسانی باشد که در هر خیر و خوبی پیشگام بودهاند[۳].
۲- ابن مسعود ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «علم را پیش از آنکه برداشته شود فراگیرید .. و باید عتیق را بگیرید» عتیق: همان دوران اول است چنانکه در حدیث بیان شد، یعنی آنچه پیشگامان سلف صالح ـ رضوان الله علیهم ـ بر آن بودهاند که شامل فهم و دانش و عقیدهٔ آنها ـ رضی الله عنهم ـ میشود.
۳- عثمان بن حاضر نیز همانند آن را روایت کرده و میگوید: به ابن عباس ـ رضی الله عنه ـ گفتم: مرا سفارش کن. گفت: «استقامت کن و از امر گذشته پیروی کرده و در دین نوآوری نکن»[۴].
۴- عمر بن عبدالعزیز ـ رحمه الله ـ در نامهٔ مشهورش به عدی بن أرطأه دربارهٔ قضا و قدر و آنچه در آن وارد شده میگوید: « .. به سنت پایبند باشید زیرا سنت را کسی گذاشته که میدانسته خلاف آن اشتباه و لغزش و نادانی و زیادهروی است، پس همان چیزی را بپسند که آنها (سلف) برای خویش پسندیدهاند، آنها بر اساس علم [از فرو رفتن و بحث در قضا و قدر] توقف کردهاند و با تیزبینی دست کشیدهاند در حالی که آنان در کشف امور نیرومندتر بوده و اگر در این کار فضیلتی باشد، سزاوارتر بودهاند. اگر بگویید که این امر جدیدی است که پس از آنها رخ داده است ، باید بدانید که این امور جدید از کسانی است که جز سنت آنها را میخواهند و تمایلی به آنها ندارند. آنها پیشگامان ما بوده و به هر اندازه که دربارهٔ آن (قضا وقدر) لازم بوده سخن گفتهاند و به مقدار کافی وصفاش کردهاند پس کمتر از آن، کوتاهی و بیش از آن زیاده روی است. گروهی در این موضوع کوتاهی کرده پس جفا نمودهاند و گروهی دیگر در آن کنجکاوی کرده پس زیادهروی کردهاند و آنها (سلف) در وسط قرار گرفته و بر راه مستقیم هدایت بودهاند …» تا آنجا که میگوید: «آنها همان چیزی که شما از قرآن خواندید را خواندهاند ولی تفسیرهایی از آن میدانستند که شما نمیدانید …»[۵].
۵- اوزاعی میگوید: «خودت را بر سنت نگهدار، و همانجایی توقف کن که آنها (سلف) توقف کردهاند و همان چیزی بگو که آنها گفتهاند و دست نگه دار از آنچه آنان دست نگه داشتهاند، راه سلف صالح خویش را در پیش بگیر زیرا همانگونه که برای آنها گنجایش داشت برای تو نیز گنجایش دارد»[۶] و گفته است: «به آثار سلف پایبند باش حتی اگر مردم تو را نپذیرند»[۷].
۶- امام مالک میگوید: «پشتِ سر آنهایی که اهل بدعت باشند نماز نمیگذاریم ..» تا آنجا که میگوید: «تسلیم بودن در برابر سنتها با رأی و نظر و قیاس باطل نمی شود و ما همان تفسیری میکنیم که سلف صالح آن تفسیر را کردهاند و به آن چیزی عمل میکنیم که آنها عمل کردهاند و آنچه آنها رهایش کردند ما رها میکنیم، و این توان برای ما وجود دارد که آنچه از آن دست کشیدند ما نیز دست بکشیم و در آنچه توضیح داده و بیان کردهاند پیرو آنها شویم و در استنباط و نظری که در مورد امور جدید داشتهاند به آنها اقتدا میکنیم در مورد اموری که در آن اختلاف داشته از مجموعهٔ آنها [۸]خارج نمیشویم»[۹].
او همچنین صاحب این جملهٔ مشهور است که منهجی در تغییر و اصلاح به شمار میرود: «انتهای این امت اصلاح نخواهد شد جز با آنچه ابتدای آن اصلاح شده است»[۱۰].
۷- عباد بن عباد ابو عتبه الخواص ـ یکی از اتباع تابعین و اهل زهد ـ میگوید: «اندیشه کنید چرا که عقل نعمت است، چه بسا صاحب عقلی که دلش به جای مشغولیت به آنچه به سودش بوده و بدان نیازمند است در چیزی خوض کرده که به زیان اوست تا جایی خودش این امر را فراموش کرده است؛ و از نشانهّهای برتری عقل شخص عدم نگریستن در چیزی است که نباید در آن نگریست تا مبادا برتری عقل او وبالش شود و رقابت با کسانی که در کردار نیک از او کمتر هستند را ترک کند، یا شخصی که قلبش به بدعتی مشغول گشته و از مردمانی غیر از اصحاب رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ تقلید میکند یا اینکه به نظر خودش بسنده کرده و فکر میکند که هدایت تنها در آن است و ترک آن گمراهی است، ادعا میکند که این نظر را از قرآن گرفته است در حالی به جدایی از قرآن دعوت میکند، آیا قرآن، پیش از او و همفکرانش، حاملانی نداشته که به محکم آن عمل کرده و به متشابه آن ایمان بیاورند؟ آنها نسبت به قرآن چون روشنایی برای آشکار شدن راه هستند و قرآن پیشوای رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بود و رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ پیشوای اصحابش بود و اصحابش برای بعد از خودشان پیشوا بودند، مردانی که در هر سرزمین معروف بودند و در پاسخ به صاحبان هوی اتفاق نظر داشتند ..» پس از ذکر برخی از صفات آنها میگوید: «.. زیرا آنها در پی آثار گذشتگان نبوده و به مهاجرین اقتدا نکردهآند ..» تا آنجا که میگوید: « باید به قرآن چنگ بزنید به آن اقتدا کرده و پیشوای خویش قرارش دهید، و باید در پی آثار گذشتگان باشید ..»[۱۱].
۸- ابو الحسن اشعری (ت ۳۲۴ هـ ) ـ در مرحلهٔ آخر فکری که سلفی شد ـ میگوید: « گفتاری که آن را میگوییم و دینی که با آن الله را عبادت میکنیم، پایبندی به کتاب پروردگارمان و سنت پیامبرمان و آنچه از صحابه و تابعین و پیشوایان حدیث روایت شده، میباشد و ما به آن چنگ میزنیم ..»[۱۲].
۹- ابو نصر سجزی (ت ۴۴۴ هـ ) میگوید: « اهل سنت بر عقیدهای که سلف صالح ـ رحمهم الله ـ برایشان روایت کردهاند ثابت قدم میباشند. عقیدهای که آنها از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نقل کردهاند، یا از اصحاب او ـ رضی الله عنهم ـ در مواردی که نصی از قرآن و پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در آن ثابت نشده است ، زیرا آنها ـ رضی الله عنهم ـ پیشوا هستند و به پیروی از آثار و روش آنها فرمان یافتهایم و این آشکارتر از آن است که نیاز به برهان داشته باشد»[۱۳].
۱۰ – امام ذهبی (ت ۷۴۸ هـ ) میگوید: «اگر در پی انصاف هستی ای بندهٔ الله، پس پایبند به نصوص قرآن و سنت باش سپس به آنچه صحابه و تابعین و پیشوایان تفسیر دربارهٔ این آیات گفتهاند و به آنچه از مذاهب سلف حکایت کردهاند بنگر، پس یا بر اساس علم سخن بگو و یا بر اساس علم سکوت کن»[۱۴].
[۱] – همچنین نگا: إعلام الموقعین (۴/۱۳۹) جملهّهای ارزشمندی در آن وجود دارد.
[۲] – روایت امام بخاری در کتاب الاعتصام, باب: الاقتداء بسنن رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ (۷۲۸۲)
[۳] – إعلام الموقعین (۴/۱۳۹).
[۴] – ابن بطه در الإبانه (۱/۳۱۹).
[۵] – ابو داود در سنن، عون المعبود (۱۲/۳۶۵). آجری در الشریعه ح:۵۳۹ (۱/۵۵۵) و ابن بطه در إبانه ح : ۵۶۰ (۲/۳۳۵) و مانند آن از عبدالعزیز بن عبدالله بن ابی سلمه آمده است . ابن تیمیه در مجموع الفتاوی (۴/۷-۸) آن را ذکر کرده است.
[۶] – ابو نعیم در حلیه الأولیاء (۶/۱۴۳).
[۷] – آجری در الشریعه ح: ۱۲۷ (۱/۲۶۲).
[۸] – یعنی نظری جدید که در میان آراء آنها مطرح نشده را مطرح نمیکنیم [مترجم]
[۹] – نگا: اجماع الجیوش الإسلامیه، ابن القیم (ص۱۵۵)، تحقیق عواد المعتق.
[۱۰] – الشفاء، تألیف قاضی عیاض (۲/۷۱).
[۱۱] – این نامه طولانی را دارمی در سنن خویش در مقدمه ، باب : رساله عباد بن عباد الخواص ح:۶۵۵ (۱/۲۷) آورده است و من این نصیحت را با وجود طولانی بودن آن آوردم به خاطر عمق و مفاهیم دقیقی که در آن وجود دارد و نیازی که در این عصر ما به آن داریم.
[۱۲] – الإبانه عن أصول الدیانه (ص۸). و نگا: العین والأثر (ص۱۱۰).
[۱۳] – الرساله إلی أهل زبید (ص۹۹)
[۱۴] – العلو للعلی الغفار (ص۱۶).