گوشه‌نشینی و بازتاب مثبت آن بر بنده (۲)

گوشه نشینی، روح و دل را شادمان می‌نماید؛ در تنهایی ذهن انسان، فواید را شکار می‌کند؛ وقتی تنها باشی، ریاکار نخواهی بود. چون کسی جز خدا تو را نمی‌بیند و هیچکس جز خدا، سخنت را نمی‌شنود. همه کسانی که در طول تاریخ درخشیده و همه نخبگان و پرچمداران تاریخ و رستگاران آسمان فضیلت و برتری، نهال شکوه و نجابت خود را با آب عزلت و گوشه نشینی آبیاری کرده‌اند تا اینکه درخت فضیلت، بارور گشته، بر پای خود ایستاده و در تمام زمانها محصول خود را داده است.

علی بن عبدالعزیز جرجانی، چنین سروده است:

یقـولون لی فیک انقباض وإنما   رأوا رجلاً عن موقف الذل احجما

«به من می‌گویند: تو گرفته هستی؛ در حقیقت آنها مردی را دیده‌اند که خود را از محل ذلت عقب کشانده است».

إذا قیل هذا مورد قلت قد أری   ولکـن نفس الحر تحتمل الظما

«وقتی گفته شود: این، چشمه‌ایست، می‌گویم: می‌بینم، ولی انسان آزاده، تشنگی را تحمل می‌نماید».

ولم أقض حق العلم إن کنت کلما   بـدا طمـع صیّرتـه لـی سلّـما

«حق دانش را به جا نیاورده‌ام؛ گرچه هرگاه طمعی، آشکار شود، من آن را نردبانی قرار دهم و به آن بالا بروم»

أأشـقی به غرساً وأجنیــه ذله   اذن فأتباع الجهل قد کان أخرما

«آیا با شقاوت، نهال طمع را بکارم و با ذلت میوه آن را بچینم؟! در این صورت پیروی از جهالت قطعی است».

ولو أن أهل العلم صانوه صانهم   ولو عظموه فی النفـوس لعظّما

«اگر اهل علم، علم را حفاظت می‌کردند، علم نیز آنها را حفاظت می‌نمود و اگر آن را بزرگ و گرامی می‌داشتند، گرامی می‌گشتند».

ولکـن أهانوه فهانوا ودنسوا   محیـاه بالأطمـاع حتی تجهما

«ولی آنها، به علم توهین نمودند، پس خودشان خوار گشتند و چهره علم را با طمعها آلوده ساختند تا اینکه عبوس شد و چهره در هم کشید».

احمد بن خلیل حنبلی می‌گوید:

مـن أراد العـز والـرا   حــه مـن هـم طویـل
لیـکن فـرداً مـن النـا   س ویـرضی بالقلیـل
کیف یصفو لامریء ما   عاش من عیش وبیل
بیـن غمـز من ختـول   ومــداجــاه  ثقیــل
ومــداراه حــســود   ومـعـانــاه بـخیــل
آه مـن مـعـرفـه النــا   س عـلـی کـل سبیـل

«هر کس عزت می‌جوید و می‌خواهد از اندوهی طولانی راحت گردد، باید فردی عادی باشد و به اندک، راضی شود. چگونه ممکن است زندگی برای کسی صفا داشته باشد که آن را با فلاکت بسر می‌کند؛ زندگی و حیاتی که در میان اشاره‌ها و غمزه‌های انسانی مکار و در میان خودستایی فردی متکبر، سپری می‌گردد؟ زندگی چگونه صفا دارد که همواره باید با حسود مدارا کرد و از عملکرد بخیل رنج برد؟ وای از اینکه مردم، تو را بشناسند؛ از هر راهی که باشد».

قاضی علی بن عبدالعزیز جرجانی می‌گوید:

ما تطعمت لذه العیـش حتی   صرت للبیت والکتاب جلیسا
لیـس شـیء أعز من العلــ   ــم فما أبتـغـی سـواه أنیسا
إنـما الـذل فی مخالطه النـا   س فدعهم وعش عزیزاً رئیساً

«طعمِ لذت زندگی را تنها زمانی چشیدم که همنشین خانه و کتاب گردیدم. هیچ چیز، از علم و دانش عزیزتر نیست؛ از اینرو غیر ازعلم و دانش، همدمی‌دیگر نمی‌جویم.  ذلت و خواری در اختلاط با مردم است؛ پس آنها را رها کن و با عزت و سروری زندگی نما».

شاعری دیگر می‌گوید:

أنست بوحدتی ولزمت بیتی   فدام لی الهنا ونما السرور
وقاطـعت الأنام فمـا أبالی   أسار الجیش أم رکب الأمیر

«به تنهایی‌ام انس گرفتم و ماندن در خانه‌ام را بر خود لازم گرفتم؛ پس همیشه شاد و مسرورم. و از مردم قطع رابطه نمودم؛ پس پروایی ندارم که آیا لشکر حرکت کرده یا امیر سوار شده است.

حمیدی محدث می‌گوید:

لقاء الناس لیس یفید شیئاً   سوی الإکثار من قیل وقال
فأقلـل مــن لقاء الناس الا   لکسب العلم أو إصلاح حال

«ملاقات با مردم فایده‌ای جز حرف‌های بیهوده ندارد. از اینرو کمتر به دیدار مردم برو مگر آنکه برای کسب علم یا بهبود وضعیت خویش بروی».

ابن فارس می‌گوید:

وقالو کیف حالک قـلت خیراً   تقضی حاجـه وتفوت حـاج
إذا أزدحمت هموم الصدر قلنا   عسی یوماً یکون له انفـراج
ندیمی هرتی وأنیس نفسی   دفاتر لی ومعشوقی السراج

«گفتند: حالت چطور است؟ گفتم: خوبم؛ برخی خواسته‌ها، برآورده می‌شود و برخی هم برآورده نمی‌گردد. وقتی غم‌های دل روی هم انباشته می‌شوند، می‌گوییم: امید است روزی بیاید که این ناراحتی‌ها، برطرف شوند.  ندیم و همنشین من، گربه ام می‌باشد و مونس و همدم من کتابها و دفترهایم هستند و معشوقه‌ام، چراغ است».

مقاله پیشنهادی

اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبت‌‌ها

رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ‌ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …