گفتهاش: (عن الطفیل) طفیل؛ همان پسر سخبره از طایفهی ازد، هم پیمان قریش است. بعضی میگویند: طفیل بن حارث بن سخبره. در این حدیثش آمده که طفیل، برادر مادری عایشه رضی الله عنهااست. حربی نیز چنین اظهار داشته و گوید: «به نظر من حارث بن سخبره به مکه آمد و با ابوبکر هم پیمان شد و فوت کرد. ابوبکر بعد از او با ام رومان ازدواج کرد و عبدالرحمن و عایشه از او به دنیا آورد. ام رومان از حارث، طفیل بن حارث را داشت. پس طفیل برادر مادری حضرت عایشه رضی الله عنهااست».[۱] عدهی دیگری غیر از این را گفتهاند.
طفیل، صحابی است و جز این حدیث، حدیث دیگری را روایت نکرده است. بغوی گوید: «غیر از این حدیث، حدیث دیگری را سراغ ندارم که طفیل روایتش کرده باشد».[۲]
گفتهی: (رأیت فیما یری النائم) احمد و طبرانی چنین روایت کردهاند.
عبارت: (علی نفر من الیهود)، در روایت احمد و طبرانی آمده است: «کأنی مررت برهط من الیهود فقلت: من أنتم؟ فقالوا: نحن الیهود»: «گویی از کنار جماعتی از یهودیان عبور کردم، گفتم: شما کی هستید؟ گفتند: ما یهود هستیم».
«النفر» بستگان و اقوام یک شخص است. «نفر» اسم جمع است که خاصتاً به جماعتی از مردان، از سه تا ده نفر گفته میشود و از لفظ خودش، مفرد ندارد. ابوسعادت این گفته را اظهار داشته است.[۳]
عبارت: (فقلت: إنکم لأنتم القوم لولا أنکم تقولون: عُزیر ابن الله) یعنی شما قوم خوبی هستید اگر با نسبت دادن فرزند به خدا، به او شرک نمیورزیدید.
این روایت، لفظ طبرانی است و لفظ احمد این است: «أنتم القوم».
در گفتهی: (قالوا: و إنکم لأنتم القوم لولا أنکم تقولون: ما شاء الله وشاء محمد) یهودیان با بیان گونهای از شرک اصغر که در میان مسلمانان است، با او معارضه و مقابله کردند و همین سخن را به او گفتند: یعنی شما هم قوم خوبی هستید اگر این شرک در میان شما نبود. این جریان با مسیحیان نیز اتفاق افتاد.
عبارت: (فلما أصبحت، أخبرت بها من أخبرت)، در روایت احمد با لفظ: «فلما أصبح أخبر بها من أخبر»: «وقتی صبح از خواب بیدار شد، خوابش را برای افرادی تعریف کرد» و در روایت طبرانی با لفظ: «فلما أصبحت أخبرت بها أناساً»: «وقتی صبح از خواب بیدار شدم، خوابم را برای افرادی تعریف کردم».
گفتهی: (ثم أتیت النبی فأخبرته) خوش اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و سلم را نشان میدهد و بیان میدارد که پیامبر صلی الله علیه و سلم مثل پادشاهان، منشی و پردهدار نداشت و هر وقت کسی میخواست به او دسترسی داشته باشد، به آسانی و بدون کمترین زحمت و دردسر میتوانست ایشان را ملاقات کند. مسلمانان به راحتی پیش وی میرفتند و نیازها و خواستههای دینی و دنیویشان را با او در میان میگذاشتند و او نیازهایشان را برآورده میکرد. مسلمانان خوابهایی که میدیدند برایش تعریف میکردند. پیامبر صلی الله علیه و سلم هم اهمیت خاصی برای رؤیا قایل بود؛ چون رؤیای صادق از اقسام وحی میباشد. وقتی نماز صبح را میخواند، بسیار پیش میآمد که میفرمود: «هل رأی أحد منکم رؤیا؟»[۴]: «آیا کسی از شما خوابی را دیده است؟».
عبارت: (فحمدالله وأثنی علیه) در روایت احمد با لفظ: «فلما أصبحوا خطبهم فحمد الله وأثنی علیه»: «وقتی به صبح رسیدند، پیامبر صلی الله علیه و سلم برایشان خطبه خواند و حمد و ثنای خدا را به جای آورد». و در روایت طبرانی با لفظ: «فلما صلی الظهر قام خطیباً»: «وقتی نماز ظهر را خواند، برای ایراد خطبه برخاست»، آمده است. در این عبارت، مشروعیت حمد و ثنا و ستایش خدا در خطبه و اینکه خطبه برای امور و مسایل مهم است، وجود دارد. راجع به معنای «حمد» در باب فرمودهی خدای متعال: ﴿أَیُشۡرِکُونَ مَا لَا یَخۡلُقُ شَیۡٔٗا﴾ [الأعراف: ۱۹۱]. «آیا موجوداتی را شریک پروردگار قرار میدهند که قدرت آفرینش چیزی را ندارند؟» از آن سخن به میان آمد. دربارهی معنای «ثنا» ابن قیم گوید: «ثنا، تکرار حمد و شکرگزاری خداست».[۵]
عبارت: (ثم قال: «أما بعد»)، در روایت احمد و طبرانی با لفظ: «ثم قال: «إن طفیلاً رأی رؤیا»: «همانا طفیل خوابی دیده است»، آمده و عبارت: «أما بعد» را ذکر نکرده است. در روایت طبرانی آمده است: فقام نبی الله صلی الله علیه و سلم علی المنبر فقال: «إن أخاکم رأی رؤیا قد حدثکم بما رأی»: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم روی منبر رفت و گفت: «همانا برادرتان خوابی دیده که برایتان تعریف کرده بود».
در روایت مذکور مشروعیت گفتن عبارت: «أما بعد» در خطبه – البته اگر در این حدیث به ثبوت برسد – وجود دارد و اگر این عبارت در حدیث مذکور به ثبوت نرسد، گفتن آن در خطبهها اشکالی ندارد؛ چون این عبارت در خطبههای پیامبر صلی الله علیه و سلم در غیر این حدیث، ثابت شده است.
(برگزیده از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– خطیب بغدادی در «موضع أوهام الجمع والتفریق»، ۱/۲۹۵ این گفته را از حربی نقل کرده و اظهار داشته که او اشتباه میکند.
[۲]– نگا: الإصابه فی تمییز أسماء الصحابه، ۳/۵۲۰٫
[۳]– النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ۵/۹۲٫
[۴]– بخشی از حدیثی است که بخاری در صحیحش، شمارهی ۱۳۲۰ از طریق حدیث سمره بن جندب و مسلم در صحیحش، شمارهی ۲۲۶۹ از طریق حدیث ابن عباس روایت کردهاند.
[۵]– بدائع الفوائد، (۲/۳۲۵- الباز).