در سالهای سدۀ چهارم هجری قمری، فلسفۀ یونان، بر تمام عالم اسلام مسلط شده بود. هر جوان کنجکاو و زیرکی آن را با نگاه عظمت و ارادت مینگریست. در میان سدۀ چهارم انجمن زیر زمینی و مخفیانهای به نام اخوان الصفا شبیه گروه فراماسون به وجود آمد. در این انجمن فلسفۀ یونان بر اساس عقاید و موضوعهای دینی مورد بحث قرار میگرفت و مسایل را با همین معیار مورد ارزیابی قرار میدادند و شعار اصلی این انجمن با الفاظ خود آنها این بود: «إن الشریعه الاسلامیه قد تنجست بالجهالات وختلطت بالضلالات ولا سبیل الی غسلها وتطهیرها الا بالفلسفه لانها حاویه للحکمت الاعتقادیه والمصلحه الاجتهادیه وأنه متی امتظمت الفلسفه الیونانیه والشریعه المحمدیه فقد حصل الکمال»[۱].
ترجمه: «شریعت اسلامی در اثر آمیزش با نادانیها و گمراهیها پلید شده است و آن را فقط با فلسفه میتوان شست و پاک کرد، زیرا فلسفه اعتقادی در برگیرندۀ علوم حکمت و مصلحتهای اجتهادی میباشد، اکنون فقط با آمیختگی فلسفه یونان و شریعت محمدی، مطلوبیت نهایی و سرمنزل مقصود را میتوان حاصل نمود».
این گروه همیشه رفقای خویش را چنین راهنمایی میکرد که به جای تضییع وقت بر تربیت و ایجاد تحول در بزرگسالان و با تجربهها، توجه خویش را به نوجوانان و خردسالان مبذول گردانند و تلاش کنند تا این گروه نونهالان را از اندیشهها و افکار خود متأثر گردانند، زیرا در تفکر بزرگسالان عموماً جمود و تعصب وجود دارد و این صفت همیشه مانع پذیرفتن اندیشههای جدید است و نوجوانان صلاحیت پذیرفتن فکر جدید را دارند (ایضأ ص۲۶۰ و۴۶۱). این انجمن در نتایج بحث و آرای خویش تعداد ۵۲ جزوه تهیه کرد که ارگان این فلسفه بودند و به نام رسائل اخوان الصفا در تاریخ و ادب معروفند. این جزوهها در مورد موضوعاتی مانند فیزیک، ریاضی، الهیات و علوم عقلی نوشته شده بودند. معتزله و همفکران آنان این نوشتهها را با علاقه فراوانی در دست میگرفتند و در مجالس خود میخواندند و هر جا که سفر میکردند با خود همراه میبردند، حتی در طول یک قرن این جزوهها به اندلس نیز رسیدند[۲].
[۱]– تاریخ فلاسفه السلام فی المشرق والمغرب – محمد لطفی جمعه ص۲۵۳٫
[۲]– تاریخ فلسفه الاسلام ص۲۵۴٫