قبلاً آیهی: ﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾ [الروم: ۳۰]. را ذکر کردیم و گفتیم که منظور از فطرت، نوعی آفرینش است که خداوند انسان را بر اساس آن آفریده است، نوع آفرینشی که مقتضی ایمان به خداست و خداوند تمام انسانها را بدون هیچ گونه تفاوتی بر اساس آن آفریده است. و این بدین معنی است که گرایش به دینداری یک امر همیشگی است و همواره با انسان باقی خواهد ماند و هر تلاشی در جهت از بین بردن آن در انسان، کاری عبث و بیهوده است و تنها کاری که (بدخواهان میتوانند) در این زمینه انجام دهند منحرف کردن فطرت از مسیر اصلی خود و از ایمان آوردن به خداست، چون این فطرت خدایی مقتضی ایمان به خدا و گرایش به دین حق است ولی گاهی انسان در این زمینه دچار اشتباه میشود و به ادیان باطل گرایش پیدا میکند.
در واقع هر اندازه انسان از نظر علوم طبیعی پیشرفت کند و بر اسرار هستی و دقت به کار رفته در آن که فطرت بشری را در مسیر صحیح خود یعنی ایمان به خدا و مقتضیات آن قرار میدهد آگاهی پیدا کند، باز هم این گرایش به دینداری در او باقی خواهد ماند.
کوتاه سخن اینکه انسان همانگونه که خدا به ما خبر داده است، بر فطرت (توحیدی) آفریده میشود و بر اساس این فطرت، استعداد پذیرش دین حق و هدایت به سوی خدا و ایمان به او را دارد. و این گرایش به دینداری که ریشه در فطرت انسان دارد، همواره با انسان باقی میماند و محال است که انسان عاری از این گرایش بشود اگرچه ممکن است که انسان گاهی از این گرایش غافل بماند یا اینکه آن را با دین باطل اشباع کند، ولی (باید دانست که) باطل دوام ندارد و در درون انسانها پایدار نمیماند. برخی از نویسندگان غربی به این حقیقت -گرایش به دینداری در انسان- پی بردهاند. مثلاً دکتر محمد عبدالله دراز سخن ارنست رینان و تعلیق محمد فرید وجدی بر آن در کتابش «دائره المعارف قرن بیستم» را نقل میکند که ارنست رینان گفته است: «ممکن است هر چیزی که دوست داریم از بین برود و آزادی به کارگیری خرد، عقل و صنعت باطل شود، ولی محال است که دینداری از بین برود، بلکه همواره به عنوان حجتی گویا بر بطلان مکتب ماتریالیستی که میخواهد اندیشهی انسانی را در تنگناهای پست زندگی دنیوی منحصر کند، باقی میماند». محمد فرید وجدی هم در دائره المعارف خود در تحلیل سخنان رینان میگوید: «بله: اندیشهی دینداری نه تنها از بین نمیرود بلکه روز به روز رو به افزایش مییابد، چراکه این اندیشه عالیترین تمایل و عاطفهی درونی انسان است و علاوه بر این، موجب سربلندی انسان میشود. در واقع تا زمانی که انسان از عقل و خرد برخوردار باشد و زیبایی و زشتی را از همدیگر تشخیص بدهد، سرشت دینداری او را همراهی میکند و هر اندازه درک و شعور و معارف وی افزایش یابد، این سرشت دینداری نیز در او افزایش پیدا میکند»[۱].
هنری برگون، یکی از دینشناسان غربی میگوید: «جوامع بشری بدون دانش و هنر و فلسفه یافت شده و یافت میشوند، ولی هرگز جوامع بشری بدون دین وجود نداشتهاند»[۲].
[۱]– دکتر محمد عبدالله دراز، الدین: ص: ۸۸ -۸۷٫
[۲]– همان: ص ۸۳٫