بر این اساس خداوند کار تمام این عالم را بر اساس نظام «اسباب و مسببات» قرار داده است که غالب اسباب بیاختیاراند و وقتی شرایط تأثیر گذاردن در آنها فراهم شد تأثیر گذاردن در آنها قرار داده میشود و آن را انجام میدهند مانند اینکه آتش میسوزاند و آب تشنگی را برطرف میکند و غذا سیر میکند و لباس گرم میکند و غیر اینها. بخش دیگری هم عبارت است از ارادهی انسانها که در عین اینکه اراده و اختیار هستند برای کار خداوند نیز سبب میباشند.
برای بخش اول یعنی «اسباب تسخیر شده» دیگر شریعت و برنامه لازم نیست. برای هر یک فراخور اینکه چه پیکری از لحاظ کمیت و کیفیتی خاص و چه قدرت و خصوصیتی بخشیده است و همچنین چه جهتی را برای سیر آن تعیین کرده است، به حرکت میافتد و کار میکند. با آن کمیت و کیفیت معین و با آن استعداد خاص و در آن جهت ویژه، به سوی نهایتی که برایش مشخص شده است حرکت میکند و مثلاً آتش میسوزاند و غذا سیر میکند و… پس دیگر به برنامهای جدید نیاز ندارد چون آن تأثیرها با ذاتش ارتباط برقرار کردهاند و کارش را انجام خواهد داد.
اما به نسبت بخش دوم که انسان و جن دارای اراده هستند وقتی که بدانها اراده بخشیده است مشخص است که علم هم با آن همراه نموده است. چون که اراده یکی از دو احتمال را انتخاب میکند پس باید علمی وجود داشته باشد که دو احتمال تصور کند تا اراده یکی را انتخاب کند.
در اینجا نیز چیز دیگری برای اثبات این نکته که انسان دارای اراده است وجود دارد[۱]. همین که انسان بتواند در یک زمان دو روش تصور کند مثلاً کمونیسم و سوسیالیسم و ناسیونالیسم و سایر دینهای جاهلی را با دین خدا در یک زمان تصور کند و در واقعیت خارجی تنها با یک دین حرکت کند که یا به دین خدا مومن است و یا به دین سوسیالیسم و سرمایهداری و ناسیونالیسم و… اینکه میتواند دو یا چند چیز را تصور کند اما در واقعیت خارجی خودش بر یک دین استوار باشد، به معنای اراده است والّا اگر اینها را تصور میکرد اما پس از آن اراده نمیداشت سرگردان میشد و بر سر همان دو راهی قرار میگرفت و نمیتوانست چیزی را انتخاب کند. خودِ همین نشان دهندهی این است که انتخابی وجود داشته است که دو یا سه راه را تصور کرده است و اکنون بر یکی از آنها استوار است.
یا اینکه مدتی بر دین ناسیونالیسم است و بعداً مومن میشود، مدتی در میان نظام سرمایه داری قرار دارد و سپس به نظام اسلامی باز میگردد. اینکه زمانی بر یکی از دو راه تصور شده قرار گرفته و زمانی بر یکی دیگر، نشان دهندهی وجود اراده میباشد.
وقتی برنامهی خداوند بر این قرار گرفته است که افعال او و ادارهی امور این عالم با اسباب[۲] صورت پذیرد و -همانگونه که پیشتر هم گفتیم- به اضافهی اینکه باید نسبت به آن راهی که حق دارد آن را انتخاب کند و آن راههایی که حق دارد از آنها روی گردان باشد علم و آگاهی داشته باشد، اینها همگی اقتضا میکنند که پس از آنکه شریعتی از جانب خداوند برای شناسائی راهها نازل گردید و دست او را برای اینکه خودش چه راهی را انتخاب میکند باز گذاشت، دیگر چون این موجود دارای این قوّهی علم و اراده[۳] است بنابراین دخالت جبری مطرح نمیباشد.
پس او را بر سر دو راه قرار داده است: او را بر سر راه فجور و راه تقوا نهاده است و برایش هم روشن نموده است که دارای قوّه اراده و اختیار است و خداوند هم او را ملاحظه میکند که چه راهی را انتخاب مینماید.
و السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
پایان ترجمه در تاریخ ۲۷ ماه مرداد/اسد سال ۱۳۸۹ هجری شمسی
مصادف با هفتم رمضان المبارک سال ۱۴۳۱ هجری قمری
[۱]– هرچند مسئله به کلی روشن است اما به این خاطر که مسئلهی جبر و اختیار مطرح شد بنابراین لازم است که گذرا اشارهای داشته باشم.
[۲]– اسبابی که بخشی از آنها مختار و با ارادهاند مانند انسان.
[۳]– که خود این قوهی علم و اراده هم برای ابتلا و آزمایش خلق شدهاند.
وب سایت اختصاصی اهل سنت و جماعت ایران زمین