کمک خواستن از غیر الله و به فریاد خواندن غیر الله شرک است(۴)

در احادیث بی شماری به این مورد اشاره شده است، از جمله حدیث قدسی که پیامبر صلی الله علیه و سلم از پروردگارش روایت می‌کند که فرمود: «ای بندگانم! همه‌ی شما گرسنه هستید مگر کسی که من به او خوراک بدهم پس از من طلب غذا کنید به شما خوراک می‌دهم، ای بندگانم همه‌ی شما لخت هستید مگر کسی که من او را بپوشانم پس از من طلب پوشاک و لباس کنید شما را پوشاک می‌دهم، ای بندگانم همه‌ی شما گمراه هستید مگر کسی که من او را هدایت کنم، از من طلب هدایت کنید شما را راهیاب می‌نمایم، ای بندگانم شما در شب و روز گناه می‌کنید و من همه‌ی گناهان را می‌آمرزم، پس از من طلب آمرزش کنید شما را می‌آمرزم».[روایت از مسلم[۱]].

پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرماید: «پروردگار ما در هر شبی آنگاه که یک سوّم شب باقی می‌ماند به آسمان دنیا می‌آید، و سپس می‌گوید: چه کسی مرا به فریاد می‌خواند تا او را اجابت کنم؟ چه کسی از من می‌خواهد تا به او بدهم؟ چه کسی از من طلب آمرزش می‌نماید تا او را بیامرزم؟[۲]».

و می‌فرماید: «هیچ چیزی نزد خداوند از دعا گرامی‌تر نیست». امام احمد، ترمذی، ابن ماجه و حاکم آن را روایت کرده‌اند و حاکم آن را صحیح قرار داده است[۳].

و می‌فرماید: «هر کسی از خداوند نخواهد و او را به فریاد نخواند خداوند بر او خشمگین می‌شود».[روایت امام احمد، ابن ابی شیبه و حاکم[۴]].

 می‌فرماید: «از خداوند فضل و لطف او را بجویید، چون خداوند دوست دارد که از او خواسته شود».[روایت از ترمذی[۵]].

و می‌فرماید: «دعا سلاح مؤمن، ستون دین، نور آسمان‌ها و زمین است». حاکم روایت کرده و آن را صحیح قرار داده است[۶].

و می‌فرماید: «دعا عبادت است».[روایت ازاحمد و ترمذی[۷]].

  و در حدیثی دیگر می‌فرماید: «دعا مغز عبادت است».[روایت از ترمذی[۸]].

و وقتی پیامبر  صلی الله علیه و سلم را پرسیدند: کدام عبادت افضل است؟ فرمود: «دعای شخص برای خودش». بخاری در الأدب روایت کرده است[۹].

  و می‌فرماید: «احتیاط در برابر تقدیر کارساز و سودمند نیست، ولی دعا از آنچه آمده و از بلایی که نیامده مفید است، پس ای بندگان خدا دعا کنید».[روایت ازاحمد[۱۰]].

  و می‌فرماید: «همه چیز را از خدا بخواهید حتی بند کفش وقتی کنده می‌شود (آن را از خدا بخواهید) زیرا اگر خداوند آن را فراهم نکند، فراهم نمی‌شود». ابویعلی با اسناد صحیح روایت کرده است[۱۱].

می‌فرماید: «هر یک از شما باید همه‌ی نیازهای خود را از پروردگارش بخواهد حتی اگر بند کفشش کنده شد آن را از خدا بخواهد و حتی نمک را از خدا بخواهد». بزار با اسناد صحیح روایت کرده است[۱۲].

 و عمر بن خطاب  رضی الله عنه می‌گوید: «دغدغه‌ی اجابت را ندارم و بلکه دغدغه دعا کردن را دارم و هرگاه دعا به من الهام می‌شود می‌دانم که اجابت همراه آن است[۱۳]».

و ابن عباس ب می‌گوید: «برترین عبادت دعا است». و این آیه را خواند:

﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ﴾ [غافر: ۶۰]      «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم». ابن منذر و حاکم روایت کرده‌اند و حاکم آن را صحیح قرار داده است[۱۴].

مطرّف می‌گوید: « فکر کردم که چه چیزی خوبیها را فراهم می‌آورد؟ دیدم که خیر و نیکی‌ها فراوان‌اند! نماز و روزه و متوجه شدم که خیر در دست خداوند است و شما آنچه را که در دست خداوند است نمی‌توانی به دست بیاوری مگر اینکه آن را از خدا بخواهی و آنگاه خداوند آن را به تو می‌دهد».[روایت ازاحمد[۱۵]].

 احادیث و روایات زیادی در این مورد است که فقط خداوند همه‌ی آنها را می‌داند.

پس با این ثابت می‌شود که دعا از بزرگترین عبادت هاست و بلکه گرامی‌ترین عبادت نزد خداوند است همان طور که قبلاً گفته شد، پس اگر شرک ورزیدن در دعا شرک نباشد اصلاً روی زمین چیزی به نام شرک وجود ندارد و اگر روی زمین شرکی هست پس شرک ورزیدن در دعا از شرکی که در دیگر عبادت‌ها انجام می‌شود به طریق اولی شرک به شمار می‌آید، بلکه شرک ورزیدن در دعا بزرگترین شرک مشرکینی است که پیامبر  صلی الله علیه و سلم به سوی آنها مبعوث گردید، آنها پیامبران، صالحان و ملائکه را به فریاد می‌خواندند و به آنها تقرّب می‌جستند تا برایشان نزد خدا شفاعت نمایند، بنابراین به هنگام سختی‌ها فقط و تنها خدا را به فریاد می‌خواندند و انبازهایی را که شریک خدا قرار می‌دادند فراموش می‌کردند، چنان که حکایت شده که وقتی سختی‌ها در دریا آنها را فرا می‌گرفت بت هایشان را به دریا می‌انداختند و می‌گفتند: یا الله، یا الله چون می‌دانستند که معبودانشان زیان و بلا را از آنها دور نمی‌کنند و به فریاد درمانده نمی‌رسند.

 

[۱]– صحیح مسلم ۲۵۷۷ روایت ابوذر  رضی الله عنه

[۲]– صحیح بخاری ۱۱۴۵ و صحیح مسلم ۷۵۸ از ابوهریره و مسلم ۷۵۸-۱۷۲ از حدیث ابوسعید خدری.

[۳]– مسند امام احمد ۲/۳۶۲ و ترمذی ۳۳۷۰ و می‌گوید حسن و غریب است، ابن ماجه در سنن ۳۸۲۹ و طبرانی در المعجم الأوسط ۲۵۲۳ و ابن حبان در صحیح ۸۷۰ و حاکم در المستدرک علی الصحیحین ۱/۴۹۰ و غیره از ابوهریره روایت کرده‌اند و اسناد آن حسن است وحاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی او را تأیید کرده است. 

[۴]– مسند امام احمد ۴۴۳ ـ ۲/۴۴۲ و بخاری در الأدب المفرد ۶۵۸ و ترمذی ۳۳۷۳ و ابن ماجه ۳۸۲۷ و طبرانی در المعجم الأوسط ش ۲۴۳۱ و حاکم در المستدرک ۱/۴۹۱ و دیگران از ابوهریره روایت کرده‌اند و اسناد آن حسن است و حاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی او را تأیید کرده است.

[۵]– سنن ترمذی ۳۵۷۱ و طبرانی در المعجم الکبیرش ۱۰۰۸ و ابن عدی در الکامل ۲/۲۴۸ و بیهقی در شعب الایمان ۲/۴۳ و ابن مردویه چنان که در تفسیر ابن کثیر ۱/۴۸۹ آمده ـ از ابن مسعود  رضی الله عنه روایت کرده است. ترمذی می‌گوید: «حماد بن واقد حافظ نیست». و بیهقی می‌گوید: حماد بن واقد آن را به تنهایی روایت کرده و او قوی نیست و ابن مفلح در الأداب الشرعیه ۱/۱۷۳ او را ضعیف شمرده است و منذری در الترغیب و الترهیب او را قوی قرار داده و ابن حجر این روایت را حسن و سیوطی صحیح شمرده است و مناوی در التیسیر ۲/۶۰ آن را حسن قرار داده است. 

[۶]– مسند ابویعلی ۴۳۹ و الکامل ابن عدی ۶/۱۷۲ و حاکم در المستدرک ۱/۴۹۲ و قضاعی در مسندش به شماره ۱۴۳ و مقدسی در الترغیب فی الدعا ش۱۰ از علی بن أبی طالب  رضی الله عنه روایت کرده است و حاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی در التلخیص با او موافقت نموده است، اما در المیزان این حدیث را از منکرات محمد بن حسن بن أبی یزید شمرده و محمد بن حسن متروک است همان طور که هیثمی در المجمع ۱۰/۱۴۷ گفته است. و ابن معین و ابوداوود محمد بن حسن بن أبی یزید را دروغگو قرار داده‌اند. و بعضی از راویان در مستدرک حاکم دچار وهم شده و محمد بن حسن را ابن زبیر دانسته‌اند و این اشتباه است، بلکه او ابن أبی یزید است. نگا: السلسله الضعیفه ۱۷۹ و بخشی از حدیث شاهد ضعیفی از حدیث جابر دارد که سلفی در الطیوریات ۲۹۸ از فضیل بن عیاض روایت کرده است. 

[۷]– مسند امام احمد ۴/۲۷۶-  ۲۷۱- ۲۶۷ و بخاری در الأدب المفرد ش ۷۱۷ و ابوداوود در سنن ۱۴۷۹ و ترمذی در سنن ۳۳۷۲ و ابن ماجه در سنن ۳۸۲۸ و نسائی در الکبری ۱۱۴۶۴ و دیگران از نعمان ابن بشیر ل روایت کرده‌اند و اسناد آن صحیح است و ترمذی آن را صحیح قرار داده و ابن حبان به شماره ۸۹۰ و حاکم ۱۸۰۲  و دیگران آن را صحیح دانسته است.

[۸]– ترمذی در جامع ۳۳۷۱ و طبرانی در الأوسط ۳۱۹۶ از انس  رضی الله عنه روایت کرده‌اند و ترمذی می‌گوید: این حدیث از این جهت، غریب است و جز از روایت ابن لهیعه آن را سراغ نداریم و این از جمله‌ی روایت قدما از او نمی‌باشد.

[۹]– بخاری الأدب المفرد ۷۱۵ و مسند بزّار (۳۱۷۲ ـ ۳۱۷۱ الکشف) و اخبار اصبهان ابونعیم ۱/۲۱۱و مستدرک حاکم ۱/۵۴۳ و دیگران از عایشه روایت کرده‌اند و در اسناد آن مبارک بن حسان است که ابن معین و فسوی او را ثقه قرار داده‌اند و نسائی، ابوداوود، ابن عدی و ابن حبان او را سُست شمرده‌اند. 

[۱۰]– مسند احمد ۵/۲۳۴، المعجم الکبیر طبرانی ۲۰/۱۰۳، مسند  قضاعی ۸۶۲ و غیره از معاذ روایت کرده‌اند و سند آن ضعیف است. و هیثمی در المجمع ۱۰/۱۴۶ می‌گوید احمد و طبرانی آن را روایت کرده‌اند و شهر بن حوشب از معاذ حدیث نشنیده است و روایت اسماعیل ـ یعنی ابن عیاش ـ از اهل حجاز ضعیف است.

[۱۱]– امام احمد در الزهد ص ۲۰۳، ابویعلی در مسندش ۴۵۶۰، ابن السنّی در عمل الیوم واللیله ۳۵۵ و غیره از عایشه رضی اﷲ عنها به صورت موقوف روایت کرده‌اند و اسناد آن صحیح است. و مانند آن  از پیامبر روایت شده است. و مثل همین حدیث از انس  رضی الله عنه روایت شده که خواهد آمد. 

[۱۲]– مسند بزار ۳۱۳۵ کشف الأستار و طبرانی در الأوسط ۵۵۹۵ و ابن حبان ۸۶۶ و غیره از انس  رضی الله عنه روایت کرده‌اند واسناد آن حسن است. 

[۱۳]-مجموع الفتاوی ۸/۱۹۳ و مدارج السالکین ۳/۱۰۳

[۱۴]– ابن منذر روایت کرده چنان که در الدر المنثور ۷/۳۰۲ و حاکم در المستدرک ۱/۴۹۱ روایت نموده و آن را صحیح قرارداده و ذهبی با او موافقت نموده است ونگا: السلسله الصحیحه ۱۵۷۹

[۱۵]– امام احمد در الزهد ص ۳۴۴ با سند حسن روایت کرده است. و تتمه آن اینگونه است: «آنگاه دیدم که آنچه خیر و خوبیها را فراهم می‌آورد دعا است».

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …