کسی که چیزی را مسخره کند که در آن نام خدا یا آیه‏ ی قرآن یا نام پیامبر صلی الله علیه و سلم وجود دارد(۳)

درباره‌ی آیه‌ی: ﴿إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَهٖ مِّنکُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَهَۢ﴾ ابن کثیر می‌گوید: «یعنی از همه‌ی شما گذشت نمی‌کنیم و باید برخی از شما را عذاب بدهیم». ﴿بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ﴾ چون آنان با این گفته‌ی زشت و ناپسند، مجرم و گناهکارند».[۱]

برخی گفته‌اند: منظور از طائفه در آیه‌ی فوق، مخشی بن حُمیر است که نامش را عبدالرحمن گذاشت و خدا از او گذشت نمود. او از خدا خواست که شهید شود. در جنگ یمامه به قتل رسید و محل قتلش و قاتلش معلوم نیست و هیچ نشانه و اثری از وی نیست.

عده‌ی دیگری گفته‌اند: منظور از طائفه در آیه‌ی فوق، زید بن ودیعه است. قول اول، مشهورتر است. احتمال دارد خدا از هر دو گذشت نموده باشد.

در آیه‌ی فوق این دلیل وجود دارد که انسان هرگاه مرتکب کفری بشود و نداند که این کار، کفر است، معذور نبوده و کافر می‌شود. همچنین این آیه نشان می‌دهد که کسی که به خدا، آیات خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم ناسزا می‌گوید، به طریق اولی کافر است. شیخ الاسلام ابن تیمیه این را خاطرنشان نموده است.[۲]

 مؤلف می‌گوید: (عن ابن عمر، ومحمد بن کعب، وزید بن أسلم، وقتاده – دخل حدیث بعضهم فی بعض – أنه قال رجل فی غزوه تبوک: «ما رأینا مثل قُرائنا هؤلاء أرغب بطوناً، ولا أکذب ألسناً، ولا أجبن عند اللقاء؛ یعنی: رسول الله  صلی الله علیه و سلم وأصحابه القراء. فقال له عوف بن مالک: کذبت، ولکنک منافق، لأخبرن رسول الله  صلی الله علیه و سلم. فذهب عوف إلی رسول الله صلی الله علیه و سلم لیخبره، فوجد القرآن قد سبقه. فجاء ذلک الرجل إلی رسول الله صلی الله علیه و سلم وقد ارتحل و کب ناقته. فقال: یا رسول الله صلی الله علیه و سلم، إنما کنا نخوض، ونلعب، ونتحدث حدیث الرکب، نقطع به عنا الطریق. قال ابن عمر: کأنی أنظر إلیه متعلقاً بنسعه ناقه رسول الله صلی الله علیه و سلم وإن الحجاره لتنکب رجلیه، وهو یقول: إنما کنا نخوض ونلعب. فیقول له رسول الله  صلی الله علیه و سلم: ﴿أَبِٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ کُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ﴾ ما یلتفت إلیه، وما یزیده[۳] علیه».)[۴]

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– تفسیر ابن کثیر، ۲/۳۶۸٫

[۲]– الصارم المسلول، ۲/۷۰٫

[۳]– در نسخه‌ی «ط» عبارت «وما یزید» آمده است.

[۴]– حدیثی صحیح است که شیخ محمد بن عبدالوهاب در آن، تعدادی از روایات که شرح و تفصیل آن در سخنان شیخ سلیمان رحمه الله می‌آید، جمع کرده است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …