بخاری، باب: [من ذکر فی بنی إسرائیل]
۲۴۹- «عَنْ حُذَیْفَهُ قَالَ: سَمِعْتُهُ -أَیْ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و سلم- یَقُولُ: إِنَّ رَجُلًا فیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، أَتَاهُ المَلَکُ لِیَقْبِضَ رُوحَهُ، فَقِیلَ لَهُ: هَلْ عَمِلْتَ مِنْ خَیْرٍ؟ قَالَ: مَا أَعْلَمُ، قِیلَ لَهُ: انْظُرْ، قَالَ: مَا أَعْلَمُ شَیْئًا، غَیْرَ أَنِّی کُنْتُ أُبَایِعُ النَّاسَ فِی الدُّنْیَا، فَأُجَازِیْهِمْ، فَأُنْظِرُ المُوسِرَ، وَأَتَجَاوَزُ عَنِ المُعْسِرِ، فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّهَ».
- «از حذیفه رضی الله عنه روایت شده است که گفت: از پیامبرصلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمودند: مردی قبل از شما زندگی میکرد. ملک الموت نزد او آمد تا جانش را بگیرد، آنگاه به او گفته شد: آیا کار نیکی انجام دادهای؟ جواب داد: نمیدانم (به یاد ندارم)، به او گفته شد: فکر کن، گفت: چیزی به یاد ندارم، جز این که در دنیا با مردم داد و ستد میکردم و به آنها وام میدادم، پس [زمان بازپرداخت وام که فرا میرسید]، به آنها کمک میکردم، به کسی که توانایی پس دادن وام را داشت، فرصت میدادم و از کسی هم که تنگدست بود، گذشت میکردم. پس خداوند او را وارد بهشت کرد».