کتاب الله سنتی یا کتاب الله عترتی؟ (۲)

تناقض با رسالت جهانگیر؛ تقسیم پیروان پیامبرصلی الله علیه و سلم که ایمان آورده بودند و او را یاری می‌دادند به دو گروه: اهل بیت و اصحاب، بدعتی ساختگی است که در دوره‌ی پیامبر  صلی الله علیه و سلم هیچ اصلی برایش وجود ندارد جز شناسایی آنان همچنان که گفته می‌شود: زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم و دامادهایش یا همسایه‌هایش. و گفته می‌شود: اینان خزرج و اینان أوس و یا از بنی‌هاشم… هستند. این تقسیم‌بندی‌ها و نام گذاری‌ها موجود بود، اما به شکل طبقاتی دینی که جامعه را بر اساس تبعیت از آن‌ها یا دوستی با آن‌ها تقسیم گرداند، نبود. اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و سلم هم همین‌گونه بودند چه مقصود از آن‌ها همسرانش باشد و چه نزدیکانش باشد.

دعوت پیامبر  صلی الله علیه و سلم دعوتی خانوادگی نبود که (خانواده‌اش) همه چیز اعم از جایگاه، مال، منصب و وراثت ملک را در اختیار گیرند و یا از نفوذ دینی استفاده کنند که با آن وراثت مرجعیت دینی و مقدس شمردن آن‌ها را منحصر کرده‌اند.

این از ویژگی‌های ادیان باطله است که برای هر یک از آن‌ها خانه‌ای بود که صاحبان آن، دین و تقدیس را به ارث می‌بردند و احترام خاصی را به دست می‌آوردند. و همچنین این، از ویژگی‌های پادشاهان دنیا است که در زندگی برای تأسیس پادشاهی یا مملکتی که فرزندانشان بعد از آن‌ها به ارث ببرند، با همدیگر رقابت می‌کردند.

منحصر کردن علم و دین در خانواده‌ پیامبر، با رسالت جهانگیری که لازمه‌اش این است که باید همه‌ی پیروان پیامبر به تبلیغ آن بپردازند، در تناقض است و بدین خاطر پیامبر می‌فرماید:

«بلغوا عنی و لو آیه».

«از من ابلاغ کنید حتی اگر آیه‌ای هم باشد.»

و می‌فرماید: «لیبلغ الشاهد منکم الغائب».

«باید کسانی از شما که حضور دارند به کسانی که حضور ندارند پیام دین را برسانند.» بدون این‌که‌ به فردی مختص باشد. و خداوند متعال می‌فرماید:

﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ١١٠﴾ [آل عمران: ۱۱۰].

«شما (ای پیروان محمّد) بهترین امّتی هستید که به سود انسان‌ها آفریده شده‌اید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب (مثل شما به چنین برنامه و آئین درخشانی) ایمان بیاورند، برای ایشان بهتر است (از باور و آئینی که برآنند. ولی تنها عدّه کمی) از آنان با ایمانند و بیشتر ایشان فاسق (و خارج از حدود ایمان و وظائف آن) هستند.»

و می‌فرماید: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی﴾ [یوسف:۱۰۸].

«بگو: این راه من است که من (مردمان را) با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم (چنین می‌باشند).»

این نصوص عام هستند و برای یک شخص خاص نیست و عمل پیامبر  صلی الله علیه و سلم بر آنچه که می‌گوئیم، شهادت می‌دهد؛ چون پیامبر انسان صالحی از صحابی به سوی قبیله‌ها و ملت‌ها می‌فرستاد تا آن‌ها را به اسلام دعوت کند و رسالت پروردگارشان ‌را به آن‌ها برساند.

 خدا و پیامبر  صلی الله علیه و سلم راضی شده‌اند که مبلغ دین صحابه باشد؛ بلکه به آن دستور داده است و خداوند به شدت از کتمان و پوشیدن این رسالت نهی می‌کند، به عنوان نمونه می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ١۵٩﴾ [البقره: ۱۵۹].

«بی‌گمان کسانی که پنهان می‌دارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستاده‌ایم، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نموده‌ایم، خدا و نفرین‌کنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان)، ایشان را نفرین می‌کنند (و خواستار طرد آنان از رحمت خدا خواهند شد).»

این آیه عام است و خداوند و رسولش آن را خاص اهل بیت پیامبر قرار نداده‌اند؛ پس چه معنی دارد که بگویند: ما روایات یا احکامی را می‌پذیریم که تنها از طریق ائمه نقل شده باشد؟!

طعنه زدن به ائمه اهل بیت جز دوازده تا و تکفیر آن‌ها: این به خاطر عدم ایمانشان به (امامت) معاصرانشان از (ائمه) اثنی عشری است. امام زیدبن علی امام زیدیه با برادرش محمد بن علی ملقب به (باقر) به مخالفت پرداخت: آنگاه که زید، علی‌رغم هشدار و نهی برادرش، علیه او با شمشیر خارج شد، زیرا می‌خواست که او امام یا خلیفه باشد. و این خروج از رأی (امام) و عدم اعتراف به (امامتش) می‌باشد و این بر حسب قواعد امامیه کفر است!

 و همچنین این‌که امام عبدالله محض بن حسن المثنی سید اهل بیت در زمان خودش است که با جعفر صادق به مخالفت می‌پردازد، آن‌گاه که جعفر صادق می‌خواست برای پسرش محمد بن عبدالله ملقب به نفس زکیه بیعت بگیرد، گفتنی است که‌ برای محمد بن عبدالله‌ ادعای مهدویت شده است و این ـ بر حسب اعتقاد امامیه ـ کفر می‌باشد.

و غیر از این‌ها زیادند! و این چیزی است که در مصادر امامیه صراحتاً آمده است[۱].

همانا تکفیر اینان و تکفیر خلفای راشدین یا دیگر سلاطین دولت اسلامی از یک منبع خارج می‌شود.

 پس کسی که می‌گوید: امامیه غیر خودشان‌ را تکفیر نمی‌کنند یا جاهل است یا خودش را به جهالت می‌زند یا حیله‌بازی است که از تقیه استفاده می‌کند.

ایمان به (امام) مساوی ایمان به نبی یا از آن هم بیشتر است! پس انکار یکی از آن‌ها با انکار دیگری برابر است.

و در این خصوص روایاتی آمده؛ از جمله‌: «هر کس ما را بشناسد مؤمن است و کسی که ما را انکار کند کافر می‌باشد.» ـ که قبلاً ذکر شد ـ و علمایی مانند حلی به آن تصریح می‌کنند ـ و عین گفته‌اش ذکر شد ـ.

و این ضررها و یا مفاسد و… از لوازم اعتقاد به اصل (تمسک به اهل بیت) است. و این از باطل‌ترین باطل‌ها می‌باشد، زیرا جز ضرر هیچ چیز دیگری را در بر ندارد، و بطلانِ لازم دلیلی بر بطلان ملزوم است پس این اصل به خاطر بطلان لوازمش باطل است.

این چنین مشخص می‌شود که این اصل ضرری محض است و هیچ فایده‌ای در بر ندارد. و شریعت‌ الهی خلاف آن را آورده است.

[۱]– نگاه کن به اصول الکافی ۱/۳۵۸-۳۶۵٫

مقاله پیشنهادی

فضیلت قرائت قرآن

الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَهٗ …