کارهای تجدیدی امام غزالی (۲)

چنانچه در تمهید کتاب می‌نویسد: «در زمان ما افرادی به وجود آمده‌اند که فکر می‌کنند دل و دماغ آن‌ها از بقیه مردم جدا و ممتاز است و این گروه مردم احکام و قیود مذهبی را با نگاه حقارت می‌نگرند و انگیزه اصلی‌اش این است که این گروه فقط اسامی هیبت‌ناک سقراط و بقراط و ارسطو را شنیده است و در مورد آن‌ها از پیروان‌شان قصیده‌ها و افسانه‌های مبالغه‌آمیز را شنیده‌اند و شنیده‌اند که آن‌ها در رشته ریاضیات منطق طبیعیات و الهیات موشکافی‌های مهمی انجام داده‌اند و احدی در عقل و ذهن در سطح آن‌ها نیست و آن‌ها با این علو فکری و ذهانتی که داشته‌اند منکر مذهب و مسایل مذهبی بودند و از نظر آن‌ها اصول و قواعد مذهبی فرضیه‌هایی مصنوعی می‌باشند. این گروه پیروان نیز تقلیداً انکار مذهب را شعار خود قرار داده‌اند و برای اظهار علمی بودن و روشن فکر بودن خویش انکار مذهب را اختیار نمودند تا سطح معلومات آن‌ها بالاتر از عوام الناس شناخته شود، و آنان را در زمرۀ حکماء و عقلاء بشمارند. بنابراین تصمیم گرفتم در مورد الهیات مسایلی که این حکمای اصطلاحی، نوشته‌اند، معایبی را افشا کنم و ثابت کنم که بسیاری از مسایل و اصول آنان بازیچه‌ای بیش نیست و بسیاری از اقوال و نظریه‌های‌شان بی‌نهایت خنده‌آور و عبرت انگیز است»[۱]. در این کتاب امام غزالی ابتدا کلماتش در قوت و بیان و طنز و شوخی بر فلاسفه است و سپس لحن شدیدتری اختیار می‌کند و در مورد ذات و صفات باری تعالی شجره نسب عجیب و غریب فلاسفه و عقول و افلاک را ذکر نموده چنین می‌نویسد:

«قلنا م ذاکر تموه وهی علی التحقیق ظلمات فوق ظلمات لوحکاه الانسان عن منان رعاه لاستدل علی سوء مزاجه»[۲].

ترجمه: «این همه مسایلی که بیان شد، فقط ادعاها و تحکماتی هستند، بلکه در واقع تاریکی اندر تاریکی‌اند. اگر کسی بگوید من چنین چیزهایی را به خواب دیده‌ام، این دلیل عدم تعادل مزاجش می‌باشد». و در جای دیگر می‌نویسد:

«لست ادری کیف یقنع المجنون من نفسه بمثل هذه الاوضاع فضلاً عن العقلاء الذین یشقون الشعر بزعم فی المعقولات»[۳]

ترجمه: «من متعجبم که دیوانه‌ها و مجانین به سخنان خود ساخته این گروه چگونه قانع می‌شوند (اصلاً قانع نمی‌شوند) چه شده است با عقلائی که به ظن خود در معقولات مویی را نیز می‌شکافند». و جایی دیگر می‌نویسد در تعظیم مبدء اول مبالغه‌آمیزی این‌ها را به حدی رسانیده است که کلیه شرایط و لوازم عظمت را باطل قرار داده‌اند و خداوند متعال را (در فلسفه خودشان) با مرده‌ای مساوی کرده‌اند که آن بی‌جان هیچ اطلاعی از این ندارد که در جهان چه کاری انجام می‌گیرد و فقط با مرده این امتیاز را دارد که وجود خودش را درک می‌کند و مرده این حق را ندارد.

خداوند متعال چنین کسانی را به همین وضع گرفتار می‌کند، هر کسی از راه خدا منحرف گردد و از هدایت دوری ورزد و این آیه را انکار کند

﴿۞مَّآ أَشۡهَدتُّهُمۡ خَلۡقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَا خَلۡقَ أَنفُسِهِمۡ﴾ [الکهف: ۵۱].  «من این کفار و مشرکین را در زمان آفرینش آسمان‌ها و زمین و در زمان آفرینش خودشان مشاهده و گواهی حاضر نکرده بودم».

کسانی که در مورد خدا سوء ظن و عقیده‌های باطل دارند و گمان می‌کنند بر حقایق امور ربوبیت قوای انسانی نیز می‌توانند سلطه بیابند و کسانی که بر عقل‌شان می‌نازند، و فکر می‌کنند با بودن آن‌ها به تقلید پیامبران و اتباع رسولان نیازی نیست، بدون تردید نتیجه‌اش این شد که از زبان این گروه (به نام عقل و علم) صحبت‌های خنده‌آوری ظاهر گردید که اگر کسی آن‌ها را به عنوان خوبی مطرح کند مردم تعجب می‌کنند.

[۱]– تهافت الفلاسفه ص۳۳۲ مطبعه علامیه مصر.

[۲]– همان، ص۳٫

[۳]– تهافت الفلاسفه ص۳۲٫

مقاله پیشنهادی

امام غزالی و حب‌ جاه

در احیاء العلوم عنوانی به نام «بیان سبب کون الجاه محبوباً بالطبع حتی لا یخلو …