چگونگی فتنۀ قبر

چگونگی فتنۀ قبر

وقتی مرده در قبر نهاده می‌شود، روح به بدنش باز می‌گردد و از وی سؤال شده و گفته می‌شود: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ و پیامبرت چه کسی است؟

انسان مؤمن می‌گوید: پروردگارم، الله و دینم اسلام و پیامبرم محمّد ج است.

امّا الله ظالمان را گمراه نموده و شخص کافر [باحسرت] می‌گوید: آه، آه، نمی‌دانم.

انسان منافق و مردّد نیز می‌گوید: نمی‌دانم؛ من از مردم چیزی شنیدم و همان را بر زبان آوردم.

کیفیّت فتنۀ قبر در چندین حدیث بیان شده است؛ از جمله براء بن عازب س می‌گوید: به منظور تشییع جنازه‌ای در قبرستان بقیع غرقد [در مدینه] حاضر بودیم که پیامبر ج آمده و نشستند و ما نیز در اطراف ایشان نشستیم، گویی که پرنده بر روی سرمان بود [تکان نمی‌خوردیم]. درحالی که برای آن میّت لحد ساخته می‌شد، پیامبر ج سه مرتبه فرمودند: «أَعُوذُ بِاللهِ مِنْ فِتْنَهِ القَبْرِ»؛ «از فتنۀ قبر، به الله متعال پناه می‌برم.»

در این حدیث، در توصیف بندۀ مؤمن آمده است که: «فَتُعَادُ رُوحُهُ فِی جَسَدِهِ، فَیَأْتِیهِ مَلَکَانِ، فَیُجْلِسَانِهِ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَنْ رَبُّکَ؟ فَیَقُولُ: رَبِّیَ اللَّهُ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا دِینُکَ؟ فَیَقُولُ: دِینِیَ الْإِسْلَامُ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بُعِثَ فِیکُمْ؟ فَیَقُولُ: هُوَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَیَقُولَانِ لَهُ: وَمَا عِلْمُکَ؟ فَیَقُولُ: قَرَأْتُ کِتَابَ اللَّهِ، فَآمَنْتُ بِهِ وَصَدَّقْتُ، فَیُنَادِی مُنَادٍ فِی السَّمَاءِ: أَنْ صَدَقَ عَبْدِی، فَأَفْرِشُوهُ مِنَ الْجَنَّهِ، وَأَلْبِسُوهُ مِنَ الْجَنَّهِ، وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى الْجَنَّهِ»؛ «روح [مؤمن] به بدنش بازگردانده می‌شود، سپس دو فرشته آمده، وی را می‌نشانند و به او می‌گویند: پروردگارت چه ذاتی است؟ وی پاسخ می‌دهد: پروردگارم الله است. سپس می‌پرسند: دینت چیست؟ می‌‌گوید: دینم اسلام است. سپس از وی می‌پرسند: این مردی که در میانتان مبعوث گشت، کیست؟ او می‌گوید: وی رسول الله ج است. در ادامه، از وی می‌پرسند: چقدر می‌دانی [یا علم داری]؟ می‌گوید: قرآن را خواندم و به آن ایمان آورده و تصدیقش نمودم. سپس ندادهنده‌ای در آسمان فریاد می‌زند که بنده‌ام راست گفت، پس برایش فرشی از بهشت پهن کنید و لباسی از بهشت بپوشانید و دری به سوی بهشت بگشایید.»

همچنین دربارۀ شخص کافر آمده است که: «فَتُعَادُ رُوحُهُ فِی جَسَدِهِ، وَیَأْتِیهِ مَلَکَانِ، فَیُجْلِسَانِهِ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَنْ رَبُّکَ؟ فَیَقُولُ: هَاهْ هَاهْ لَا أَدْرِی، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا دِینُکَ؟ فَیَقُولُ: هَاهْ هَاهْ لَا أَدْرِی، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بُعِثَ فِیکُمْ؟ فَیَقُولُ: هَاهْ هَاهْ لَا أَدْرِی، فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَنْ کَذَبَ، فَافْرِشُوا لَهُ مِنَ النَّارِ، وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى النَّارِ، فَیَأْتِیهِ مِنْ حَرِّهَا، وَسَمُومِهَا، وَیُضَیَّقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ حَتَّى تَخْتَلِفَ فِیهِ أَضْلَاعُهُ»[۱]؛ «روح [کافر] به بدنش بازگردانده می‌شود، سپس دو فرشته آمده، وی را می‌نشانند و به او می‌گویند: پروردگارت چه ذاتی است؟ وی پاسخ می‌دهد: آ، آه، نمی‌دانم. سپس از وی می‌پرسند: دین تو چیست؟ می‌گوید: آه، آه، نمی‌دانم. به او می‌گویند: این مردی که در میان شما مبعوث گشت، کیست؟ پاسخ می‌دهد: آه، آه، نمی‌دانم. سپس ندادهنده‌ای از آسمان فریاد می‌زند که او دروغ گفت، پس برایش فرشی از آتش پهن کنید و دری به‎سوی دوزخ بگشایید. بنابراین گرما و حرارت آتش دوزخ به او می‌رسد و قبرش بر وی تنگ می‌گردد تا جایی که پهلوهایش به هم می‌چسبد.»

[۱]– مسند احمد، ج ۴، صص ۲۸۷- ۲۸۸؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: ۴۷۵۳؛ حاکم، ج ۱، صص ۳۷- ۴۰٫ حاکم / می‌گوید که این حدیث به شرط شیخین صحیح است و ذهبی با وی موافق بوده و ابن قیّم / در تهذیب سنن ابی داود، ج ۷، صص ۱۳۹- ۱۴۶ روایت مذکور را صحیح دانسته است.

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …