اهل سنت و جماعت، همان پیروان شایسته سلف صالح اعم از صحابه و تابعین هستند که امانت این دین را به دوش کشیدند و حراست و تبلیغ این دین را عهده دار شدند. آری، آنان، همان کسانی هستند که رسول خدا صلی الله علیه و سلم درباره آنها فرموده است: «همواره گروهی از امتم، ناصران حق هستند و کارشکنی دیگران، آنان را سست نمیکند تا اینکه امر الهی فرا میرسد و آنان، همچنان بر آن حالت هستند».([۱])
آنان، بحق همان کسانی هستند که رویاروی دشمنان این شریعت میایستند و یا دست گمراهان را میگیرند و آنان را به راه درست و اندیشه و عقیده صحیح اسلامی رهنمون میشوند. در این راستا هر مسلمانی باید برای رویارویی با مشکلات پیش روی دعوت، به ویژگیهایی آراسته باشد که هموراه از آنها برای رشد دعوت اصیل اسلامی کار بگیرد؛ از جمله:
-
بیان آشکارای حق و قاطعیت در برابر کسانی که بیان حق، بر آنان ناگوار و ناخوشایند است. در این پهنه نباید به خود ضعف راه داد و نیز نباید در برابر فشار و فریب دیگران رنگ باخت. خدای متعال، به پیامبرش، در زمانی این دستور را نازل میکند که ایشان در مکه و در شرایط سختی قرار داشت؛ خدای متعال، به آن حضرت صلی الله علیه و سلم دستور داد: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِن کُنتُمۡ فِی شَکّٖ مِّن دِینِی فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِینَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِی یَتَوَفَّىٰکُمۡۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾ [یونس: ۱۰۴]. یعنی: «بگو: ای مردمان اگر درباره آیین من در شک و تردید هستید (بدانید که) من کسانی را که بجز خدا میپرستید، نمیپرستم و لیکن خدایی را میپرستم که شما را میمیراند و به من دستور داده شده است که از زمره مؤمنان باشم».
همچنین میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ* لَآ أَعۡبُدُ مَا تَعۡبُدُونَ﴾ [الکافرون: ۱-۲]. یعنی: «بگو: ای کافران آنچه را که شما (بجز خدا) میپرستید، من نمیپرستم».
این شعار و گفتار رسول خدا صلی الله علیه و سلم در برابر کافران میباشد و نیز گفتار هر آن کسی است که بر منهج و طریقه آن حضرت گامزن است. البته باید از تجاوز و دست درازی به حقوق دیگران پرهیز کرد.
-
برملا ساختن حقیقت رویکرد کسانی که با دعوت سلفیت به مخالفت و دشمنی برخاسته و میکوشند که این دعوت را بدنام کنند تا بدین سان مردم از وضعیت واقعی مخالفان منهج سلف آگاهی یابند؛ البته بیآنکه بناحق به کسی ظلم شود و یا کسی مورد اتهام قرار گیرد.
-
عدم سستی در نشر و گسترش منهج سلف و تلاش برای ایجاد هماهنگی و اتحاد امت براساس این روش و جستجوی تمامی شیوههای شایسته برای این منظور؛ چرا که دعوت سلفیت، فراخوانی است به اتحاد و یکپارچگی گفتاری و عملی امت بر اساس حق.
-
به روز کردن ابزار دعوت و استفاده از شیوهها و وسایل درست و بجا برای رویارویی و تعامل با کسانی که بیرون از دایره این منهج هستند. گفتنی است در این پهنه نباید از تبلیغات گسترده وسایل ارتباط جمعی در موضوع پلورالیسم(Pluralism) و آزادی همگانی متأثر شد و یا در مسیر جریانهایی قرار گرفت که اساساً پایگاه شرعی ندارند.
-
پایداری در راه حق و عدم تسلیم پذیری در این مسیر؛ چرا که قوت و توان منهج سلفی بر استقامت و پایداری بر حق استوار است. دعوتگر میتواند در فضای بسته و پرفشار در برابر فشارهای تندباد مانند انعطاف به خرج دهد تا دچار شکست نشود. زیرا شریعت نیز اجازه داده است که در شرایط خاصی بدینگونه عمل کرد، اما این بدان معنا نیست که در برابر باطل از در سازش یا تسلیم پذیری وارد شد. قطعاً در شرایطی که نمیتوان سخن حق بر زبان آورد، سکوت از گفتن سخن باطل بهتر است. خدای متعال نیز از چنین شیوهای بر حذر داشته و فرموده است: ﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَیُدۡهِنُونَ٩﴾ [القلم: ۹]. یعنی: «ایشان دوست میدارند که نرمش و سازش نشان دهی تا آنها هم نرمش وسازش کنند (بدین امید که دین خدا را به خاطر آنان ترک کنی و در بعضی از مسایل با ایشان هماهنگ شوی)».
ابن جریر طبری میگوید: این آیه، بدین مفهوم است که ای محمد! مشرکان انتظار دارند تو در برابر خدایانشان از در نرمش و سازش درآیی تا آنها نیز در پرستش خدایت از در نرمش و سازش درآیند.
حسن بصری میگوید: آیه مذکور بدین معناست که آنها از تو ای محمد انتظار دارند که از برخی مسایل و اصولت چشم پوشی کنی تا آنان نیز از برخی باورها و اصولشان چشم پوشی نمایند.
منهج سلفی اساساً از سازش و نرمشی که به پذیرش برخی از ابعاد باطل بینجامد، اجتناب میکند و بکلی راضی نیست به نام مصلحت و یا هر چیز دیگری از برخی مسایل چشم پوشی کند تا بلکه اهل باطل نیز در پارهای از موارد از درِ چشم پوشی و سازش و انعطاف با مسلمانان درآیند. در این زمان به کثرت مشاهده میکنیم که دراین راستا به عناوین مختلف سعی میشود اصول و پایههای فرهنگی ما ریشه کن شود در این شبیخون فرهنگی از عناوینی همچون تسامح، آسانگیری، اخوت، مساوات و برابری حقوق، عدم تعصب و فشار و نیز تلاش برای جستجوی مشترکات انسانها، زیاد بکار میرود در این راستا تلاش میشود که برخی از آموزههای اساسی دین از یاد بروند و به فراموشی سپرده شوند؛ آموزهها و احکامی از قبیل: *ولاء و براء (دوستی با دوستان خدا ودشمنی با دشمنان خدا). *دارالحرب و دارالاسلام. *احکام اهل ذمه.
-
عدم تعجیل وشتابزدگی در دستیابی به نتایج مورد نظر: در عرصه دعوت و جریانی بزرگ همچون دعوت سلفیت، باید تلاش وکوشش زیادی نمود و ضمن تحمل انواع مشکلات، وقت زیادی صرف کرد. شتابزدگی در چنین دعوت بزرگی، هم فعالیت را به تباهی میکشاند و هم نتایج و دستاوردهای دعوت را خراب میکند.
-
البته عدم شتابزدگی، بدین معنا نیست که مسلمان در مسیر دعوت سستی و تنبلی بورزد بلکه تلاش و کوشش، و شوق واشتیاق وافر، همگی برای گسترش و نهادینه کردن این دعوت عظیم ضروری است. خدای متعال از زبان نوح علیه السلام میفرماید: ﴿رَبِّ إِنِّی دَعَوۡتُ قَوۡمِی لَیۡلٗا وَنَهَارٗا﴾ [نوح: ۵]. یعنی: «ای پروردگارم! من، قومم را شب و روز دعوت دادم». همچنین نوحعلیه السلامگفت: ﴿ثُمَّ إِنِّی دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا * ثُمَّ إِنِّیٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَأَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا﴾ [نوح: ۸-۹]. یعنی: «سپس من آنان را آشکارا و با صدای بلند دعوت دادم. گذشته از این علنی (و جمعی) و به صورت نهانی (و فردی، دعوت آسمانی را) به ایشان رساندم». آری، این آیات کوشش بسیار و اشتیاق وافر نوحعلیه السلامرا در عرصه دعوت نمایان میسازد. قطعاً همه انبیاء و در رأس آنها سیدالبشرصلی الله علیه و سلم در مسیر دعوت سعی و تلاش وصف ناپذیری نمودند و در عین حال شتابزده عمل نکردند چنانچه دعوت مکی رسول خداصلی الله علیه و سلم سیزده سال به طول انجامید.
-
آن حضرت صلی الله علیه و سلم در این مدت با تمام سعی و کوشش مردم را در مقاطع و مناسبتهای مختلف بهسوی خدا فراخواند؛ در موسم حج دعوتش را به قبایل عرب عرضه میکرد و در همین دوران مکی بود که برای گسترش دعوت به طائف سفر کرد. پیامبر گرامی صلی الله علیه و سلم یارانش را نیز به عدم شتابزدگی رهنمون میشد. باری خباب رضی الله عنه از تنگناها و سختیهای مکه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نالید و از سختیهایی که مسلمانان متحمل میشدند، سخن گفت. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «به خدا سوگند که این امر، به کمال و پیروزی میرسد تا آنجا که سواری، مسیر صنعاء تا حضرموت را میپیماید و تنها از خدا میترسد یا از حمله گرگ به گوسفندانش میهراسد؛ اما عجله میکنید»([۲]).
[۱]– نگا: صحیح مسلم، کتاب الاماره حدیث شماره (۳۵۴۴).
[۲]– روایت بخاری حدیث شماره ۳۳۴۳٫