چگونگی تسلیم سلفِ صالح در برابر نصوص شرعی (۲)

ابن قیم ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «سلف ـ رحمهم الله ـ مخالفت با نصوص در برابر آرای رجال را بسیار بد می‌داشتند و آن را هرگز نمی‌پذیرفتند».[۱]

ابوقتاده می‌گوید: همراه با گروهی نزد عمران بن حصین ـ رضی الله عنه ـ بودیم و بشیر بن کعب نیز با ما بود. عمران گفت: رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «حیا همه‌اش خیر است».بشیر بن کعب گفت: در برخی کتاب‌ها و حکمت‌ها خوانده‌ایم که برخی از انواع حیا آرامش و وقار برای خداوند است و برخی از انواع آن از روی ضعف است!

عمران چنان خشمگین شد که چشمانش سرخ شد و گفت: می‌بینم که حدیث رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به تو می‌گویم و داری سخنی در مخالفت آن به زبان می‌آوری؟!سپس عمران حدیث را دوباره تکرار کرد و بشیر باز سخن خود را بازگو نمود؛ عمران بار دیگر عصبانی شد. به او گفتیم او از ماست ای ابانجید! او ایرادی ندارد![۲]

از ابوالمخارق نقل است که عباده بن الصامت ـ رضی الله عنه ـ گفت: رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ از فروش دو درهم به یک درهم نهی نمود.[۳]

مردی گفت: در این کار اشکالی نمی‌بینم اگر دست به دست باشد (یعنی مدت دار نباشد). عباده گفت: می‌گویم پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود، و می‌گویی اشکالی نمی‌بینم؟ به خدا سوگند هیچگاه با تو زیر یک سقف قرار نخواهم گرفت.[۴]

هنگامی که عبدالله بن مبارک ـ رحمه الله ـ حدیث «زناکار در حالی که زنا می‌کند مومن نیست…»[۵] را روایت کرد، کسی گفت: این دیگر چیست؟ منظورش انکار بود. ابن مبارک خشمگین شد و گفت:اینها باعث می‌شوند حدیث رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ را بازگو نکنیم و هرگاه معنای حدیثی را ندانستیم روایتش را ترک کنیم! [اما] هرگز! بلکه آن را همانطور که شنیده‌ایم روایت می‌کنیم و ندانستن آن را می‌پذیریم.[۶]

ابومعاویه، محمد بن خازم می‌گوید: حدیث اعمش از ابوصالح را برای امیرالمومنین، هارون الرشید می‌خواندم. هر بار که می‌گفتم «قال رسول الله» هارون می‌گفت: «درود الله بر سرور و مولایم».تا آنکه حدیث «آدم و موسی یکدیگر را ملاقات نمودند…»[۷] را ذکر کردم. اینجا بود که عموی هارون گفت: کجا یکدیگر را دیدار کردند ای ابامعاویه؟!هارون به شدت عصبانی شد و گفت: آیا بر حدیث اعتراض داری؟ چرم و شمشیر را بیاورید!

چرم و شمشیر را آوردند… مردم شروع به شفاعت از عموی وی کردند. هارون گفت: این زندقه است. سپس دستور داد او را زندان کنند و سوگند یاد کرد که او را آزاد نکند مگر آنکه بگوید چه کسی این را به او یاد داده است.

عمویش سوگند خورد و گفت هیچکس این را به من نگفته و بلکه این سخن بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای به زبانم آمد و از الله آمرزش می‌خواهم و توبه می‌کنم. آنگاه هارون او را آزاد کرد.[۸]

ابواسماعیل صابونی ـ رحمه الله ـ در توضیح این داستان می‌گوید: «انسان باید اینگونه اخبار و سخنان رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ را بزرگ بدارد و با پذیرش و تسلیم و تصدیق با آن روبرو شود و کار کسانی را که در برابر آن همانند هارون الرشید ـ رحمه الله ـ نیستند، به شدت انکار نماید. [یعنی] مقابل کسانی که در برابر خبر صحیحی که می‌شنوند از روی انکار و دوری گزیدن، «چگونه» می‌گویند و پرسش می‌کنند و آن را همانند دیگر سخنان رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ که باید پذیرفت، نمی‌پذیرند».[۹]

سعید بن مسیب مردی را دید که پس از اذان صبح بسیار نماز می‌خواند، پس با سنگریزه او را زد و گفت: اگر نمی‌دانید بپرسید؛ بدانید که پس از اذان [صبح] نمازی نیست مگر دو رکعت. سپس برخاست. آن مرد گفت: ای ابامحمد، آیا می‌ترسی که خداوند به خاطر نمازِ بسیار مرا عذاب دهد؟

سعید بن مسیب گفت: نه؛ می‌ترسم خداوند به سبب ترک سنت تو را عذاب دهد.[۱۰] مانند این داستان از امام مالک بن انس ـ رحمه الله ـ نقل می‌کنند که مردی نزد وی آمد و گفت: از کجا احرام کنم؟گفت: از همان جایی که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ احرام نمود.گفت: اگر بر آن بیفزایم چه؟ گفت: چنین نکن؛ چرا که بر تو از فتنه می‌ترسم.گفت: فتنه‌اش کجاست؟ چند میل بیشتر نیست!

امام مالک گفت: الله متعال می‌فرماید:

﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَهٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ [نور: ۶۳]

(پس کسانی که از فرمان او سرپیچی می‌کنند، بترسند که مبادا فتنه‌ای به آنان برسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند).

و چه فتنه‌ای بزرگتر از این که فکر کنی چیزی که خودت برای خود برگزیده‌ای بهتر از انتخاب الله و پیامبرِ اوست؟[۱۱]

از جنبه‌های دیگر تسلیم در برابر نصوص شرعی، این است که انسان با رای خود بر شارع پیشی نگیرد؛ چنانکه پروردگار متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾ [حجرات: ۱]

(ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در برابر الله و پیامبرش [در هیچ کاری] پیشی نگیرید و از الله پروا دارید که الله شنوای داناست).

بنابراین [مومن] در هیچ زمینه‌ای در برابر الله و پیامبرش پیشی نمی‌جوید؛ نه در امر و نه در نهی و اجازه و تصرف، مگر آنکه او دستور دهد یا نهی کند یا اجازه دهد.

این مساله تا روز قیامت به قوت خود باقی است و منسوخ نخواهد شد؛ یعنی پیشی گرفتن از وی ـ صلی الله علیه وسلم ـ از سنت او پس از وفاتش، مانند پیشی گفتن از او در هنگام حیات ایشان است و این دو نزد هیچ خردمندی تفاوتی با هم ندارند. ابوعبیده ـ رحمه الله ـ می‌گوید: عرب می‌گوید: در برابر امام و در برابر پدر، از وی پیشی مجویید، یعنی در امر و نهی از آنان سبقت نجویید. و دیگران گفته‌اند: یعنی دستور ندهید تا آنکه آنان دستور دهند، و نهی نکنید مگر آنکه آنان نهی کنند.

اگر بلند کردن صدا بر صدای رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ سبب از بین رفتن اعمال است، ترجیح آراء و نظرات و نتایج افکار بر سنت وی چگونه خواهد بود؟[۱۲]

این بود حال سلف؛ چرا که «سنت در سینهٔ آنان گرامی‌تر از آن بود که رایی فقهی یا بحثی جدلی یا تخیلات صوفیانه یا تناقضات کلامی و قیاس فلسفی و حکم سیاسی را بر آن مقدم بدارند؛ و هر کس چیزی از این‌ها را بر سنت مقدم بدارد درِ صواب به رویش بسته و از راه هدایت باز مانده است».[۱۳] امام بخاری ـ رحمه الله ـ می‌گوید: از حمیدی شنیدم که می‌گفت: نزد شافعی بودیم؛ مردی آمد و دربارهٔ مساله‌ای از وی پرسید. شافعی گفت: رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ دربارهٔ این مساله چنین و چنان کرد. آن مرد گفت: نظر تو چیست؟

شافعی گفت: سبحان الله! مرا در کنیسه یا کلیسا دیده‌ای؟ بر کمرم زنار می‌بینی؟! می‌گویم رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ چنین قضاوت نمود و تو می‌گویی نظر خودت چیست؟![۱۴] ربیع بن سلیمان ـ رحمه الله ـ می‌گوید: مردی مساله‌ای را از شافعی پرسید. شافعی گفت: در این باره از رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ چنین و چنان روایت می‌کنند.او پرسید: ای اباعبدالله، تو نیز چنین می‌گویی؟

ناگهان دیدم که شافعی به لرزه افتاد و از جای برجست و گفت: «هی فلانی! کدام زمین مرا بر خود می‌دارد و کدام آسمان بر من سایه می‌اندازد اگر از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ حدیثی را روایت کنم و نظر من بر اساس آن نباشد؟ آری بر گوش و بر چشم، آری بر گوش و بر چشم!».[۱۵]

تسلیم نزد سلف یعنی تسلیم بودن کامل در برابر وحی؛

﴿وَٱلرَّٰسِخُونَ فِی ٱلۡعِلۡمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ کُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَا﴾ [آل عمران: ۷]

(و کسانی که در علم راسخ‌اند، می‌گویند: ما بدان ایمان آوردیم؛ همه از جانب پروردگار ماست).

آنان در برابر هر چه از سوی الله متعال باشد یا از رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ به صحت رسد، سر تسلیم فرو می‌آورند و اینگونه نیستند که به قسمتی از آن ایمان آورند و به قسمتی دیگر کفر ورزند، چنانکه اهل کتاب و اهل اهواء اینگونه‌اند.

 

[۱] – مختصر الصواعق المرسله (۳/ ۱۰۶۲).

[۲] – مسلم (۳۷). منظور از اینکه «او ایرادی ندارد» یعنی از کسانی نیست که متهم به نفاق یا زندقه یا بدعت و دیگر ویژگی‌های خلاف استقامت باشد.

[۳] – یعنی دو درهم نقره با یک درهم نقره عوض شود.

[۴] – به روایت دارمی (۴۴۳).

[۵] – بخاری (۲۴۷۵).

[۶] – تعظیم قدر الصلاه (۱/ ۵۰۴).

[۷] – به روایت بخاری (۴۷۳۶).

[۸] – سیر أعلام النبلاء (۹/ ۲۸۸).

[۹] – عقیده السلف وأصحاب الحدیث (۱۱۷).

[۱۰] – الفقیه والمتفقه (۱/ ۲۱۴).

[۱۱] – الباعث فی إنکار البدع (۲۲).

[۱۲] – مدارج السالکین (۲/ ۳۸۹).

[۱۳] – حادی الأرواح (۸).

[۱۴] – تاریخ دمشق (۵۱/ ۲۸۷)، احادیث فی ذم الکلام وأهله (۲/ ۱۳).

[۱۵] – الفقیه و المتفقه (۱/ ۲۱۸)، حلیه الأولیاء (۹/ ۶۰۱).

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …