خداوند همه موجودات زنده را جفت یعنی به صورت نر و ماده آفریده است، الله تعالی فرموده است:{وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ}[الذاریات:۴۹]ما از هر چیز دو جفت آفریدیم تا پند گیرید. وخداوند همین جفت یا نر و ماده بودن را سبب توالد و تناسل، ونمادی برا تکامل و همزیستی، و سرچشمهء محبت، الفت، سعادت وآرامش قرار داده است.
مرد در کنار زن، به اساس آنکه او زن، وجنس دیگر است آرام میگیرد واحساس سعادت میکند، وبهمین ترتیب زن در کنار مرد بر همان اساس احساس آرامش نیکبختی میکند. ازینرو زنیکه خوی وخصلت مردانه داشته باشد، جاذبیتش را نزد مردان از دست میدهد، همچنان مردیکه خوی وخصلت زنانه داشته باشد، ویا خود را به آنان شبیه سازد، جایگاه و کششی نزد زنان ندارد. گرایش زن ونیاز او بسوی مرد، برای آنست که زن او را مُکَمِّل خود میداند، وبهمین ترتیب میل و رغبت مرد بسوی زن، ونیازش به او ازانجا سرچشمه میگیرد، و تکمیل کنندهء شخصیت و وجود اوست.
این امر طوریکه بر جوانب حسی وجنسی انطباق می یابد، بر جوانب عاطفی و روانی، و جوانب مسئولیتهای اجتماعی نیز صدق میکند. زیرا طبیعت اشیاء همینطور، و فطرت سالم همین است، و این موضوعی است که همه اقوام وملل در فراز ونشیب تاریخ بران اتفاق داشته اند.
اختلافات فطری:
اموری که امروزه “ارزشهای کونی” نامیده میشوند ، در صدد است تا همه فرق های را که میان مرد و زن وجود دارد، از میان بردارد… و پیروان این طرز تفکر در پی آنند تا مردان همه خصوصیتها و صفاتی را که زنان دارند، در خود پیدا کنند، وبهمین منوال زنان نیز خود را حامل خصوصیتها وصفات مردان بگردانند، هر کار وشغلی را که مرد انجام میدهد، زن نیز انجام دهد، وهر عملی را که زن انجام میدهد مرد نیز باید انجام دهد، وبالآخره هرکاری که برای یکی ازین دو جنس جایز یا نا جایز باشد برای جنس دیگر نیز چنان باشد.
البته این امر تا حد شعار دیده وشنیده شده است، اما عملا آنچه را مشاهده میکنیم اینست که تلاش برای “تذکیر” اناث، بیشتر از تلاش برای “تأنیث” ذکور است. ولی این عملیه تشویه وتحریف امور از مجرای طبیعی آن، واین همه تلاشی که برای “تذکیر” اناث، و یا “تأنیث” ذکور راه اندازی شده است، با فطرتی که خداوند انسانها را بران آفریده همواره در تصادم بوده است. زیرا با وجود این همه تلاشها زنان همواره حیض میبینند، حمل میگیرند، طفل به دنیا می آرند، واطفال شان را شیر میدهند. اما مردان نه حیض میبینند، ونه حمل میگیرند ونه ولادت میکنند. مردان همواره نسبت به زنان خشن وسخت طبیعت اند، وزنان به صورت عموم از هر نگاه چه در چهره وجلد، وچه در آواز وشعور… نرم و ملایم اند.
این امتیاز عمیق و ریشه دار، در حد آنچه تمایز خلقتی وفزیولوژیکی گفته می شود، متوقف نمی گردد، بلکه دامنه آن، رفتار، عمل وبرخوردهای ارادی وکسبی را نیز دربرمیگیرد، وازهمینجاست که برخی شغل ها و وکارها به صورت اکثر مورد دلچسپی مردان است وبرخی دیگر مورد دلچسپی زنان، وبرخی هم مورد پسند هر دو طرف است. وحتی در مواردی که زمینه رقابت زنان با مردان کاملا مهیا است – بطور مثال از قبیل کارهای ورزشی -، دیده میشود که مشارکت و رغبت زنان، بیشتر در ورزشهایی است که عمدتا جانب روتینی ، ونرمش دارد، ولی رغبت شان به ورزشهای ثقیل وخشن بسیار ناچیز است. و خانمهای که مکررا اعتراض می کنند : چرا زنان از پست های کلیدی سیاسی ومقام های تصمیم گیری به دور اند؟، وهمواره تأکید می ورند که عمل نادیده گرفتن ومنزوی نگاه داشتن زنان از چنین پست ها باید خاتمه یابد، وزنان در همه مناصب وکرسی های سیاسی مانند حکومت، پارلمان، رهبری احزاب، و دیگر وظایف، مساوی با مردان باید سهم داشته باشند… همین خانمها اگر پرسیده شوند که چرا شما – زنان – چنین سهمیه ی را در مناصب نظامی تقاضا ندارید؟ با آنکه همین مناصب با شرف و پر افتخار در نظامی، شبه نظامی ودر پولیس نیز وجود دارد؟ و عدم حضور زنان را در چنین موارد چرا به انتقاد نمی گیرید؟! برای این پرسش پاسخی نخواهند داشت.
قطع نظر از حکم شرع، با نظر به واقعیت موجود، این موضوع کاملا روشن و برهن است که سازگاری و آمادگی زنان به مناصب سیاسی ومناصب رهبری عامه خیلی اندک است، واین سازگاری و رغبت به مناصب عسکری و امنیتی بسی کمتر ازان است.
به طورمثال اگر ما به تاریخ ایالات متحده امریکا که – بزعم برخی – بر اساسی دمکراسی،آزادی ومساوات تأسیس شده است، نگاهی داشته باشیم، تا امروز چنین چیزی را دران، نمی بینیم که زنی به منصب رئیس جمهور ویا حتی به منصب نائب رئیس جمهور انتخاب ویا حتی نامزد شده باشد، وحتی در آینده ها اگر چنین چیزی تحقق هم یابد، بازهم یک جزئیه استثنائی خواهد بود که نسبت آن در تاریخ امریکا به ۱% نمی رسد.
حقیقت آنست که درین عصر برخی قضایا شکل بس حساسی را به خود گرفته اند که برای مستور نگاه داشتن حقائق آن، به عوام فریبی دست یازیده میشود وبرای وخاموش ساختن علماء و دانشمندان وباز داشتن ایشان از آزادی تفکر و بیان ، درین مسیر تا سرحد دهشت وترور پیش میروند، ازین گونه قضایا یکی هم قضیه یهود، و دیگر قضیه مساوات همه جانبه میان مرد وزن است. چنانچه چندی قبل مسئول یکی از دانشگاه های امریکا چنین اظهار داشت که در ماده ریاضیات پسران نسبت به دختران از تفوق بیشتر برخورداراند. شخص مذکور چنان مورد انتقاد قرار گرفت که مجبور شد گفته خود را پس گرفته ازان معذرت کند. زیرا ابراز نظر در چنین موضوعات سبب میشود تا انسان مقام ومنزلت خود را در معرض خطر قرار دهد، وچنین کاری شهامت وجرأت بس قوی را در کار دارد.
مساوات درمیان اصالت و استثناء:
عدل و انصاف همواره این امر را تقاضا دارد که به هرشخص آنچه حق اوست، توأم با رعایت احترام وشرفی که الله به همه فرزندان آدم عطا فرموده است داده شود{ولقد کرمنا بنی آدم…}[الإسراء: ۷۰]ویکی از اموری که باید درآن عدل رعایت شود اینست که در اموری که اسباب، مقدمات وشروط آن باهم مساوی اند، مساوات صورت گیرد. وبهمین ترتیب از عدالت اینست، اشیاء واموری که باهم مختلف اند، به قدر اختلاف وفرقی که با یکدیگر دارند، یکسان دانسته نشوند. وچون این موضوع ثابت شود که مرد و زن در خلقت شان، ویژگیهایشان، وصلاحیتهایشان باهم مطابقت تام وکامل دارند، درانصورت باید میان شان مساوات کامل رعایت گردد، ولی اگر چنین ثابت شود که آن دو در بیشتر امور باهم مطابقت دارند، و در برخی امور دیگر، از هم تفاوت دارند، در چنین حالت تقاضای عدل وانصاف اینست که مساوات میان آن دو به مقداری صورت گیرد که درآن، میان شان مطابقت است، نه بیشتر ازان ونه کمتر ازان. وجای شک نیست که میان زن ومرد تطابق و تماثل بسیار زیادی وجود دارد، و اصل، در زن و مرد واحکام مربوط به ایشان همین تطابق وتماثل است، زیرا هردو یک جنس اند و یک اصل واحد اند، “کلکم لآدم، وآدم من تراب” یعنی شما همه از آدم آفریده شده اید، وآدم از خاک آفریده شده است. وهمه از نسل وسلالهء یکدیگر اند. {ذریه بعضها من بعض..}[آل عمران:۳۴].
علامه محمدطاهربن عاشور میگوید: ” اسلام دین فطرت است، پس همه اموری که فطرت، میان شان به تساوی گواهی دهد، شریعت نیز دران امر مساوات را میان شان فرض میگرداند، وآنچه فطرت به تفاوت بشریت دران گواهی دهد، شریعت در همچون موارد، هیچگاه احکام یکسان را وارد نمی کند”. او می افزاید: مساوات در شریعت یک اصل اساسی است مگر آنکه مانعی پیش شود، لذا برای اثبات تساوی در میان افراد و یا اصناف نیازی به آن ندارد که از اسباب و موجبات آن در شرع بحث صورت گیرد، بلکه انتفای آنچه که مانع از رعایت مساوات میگردد، برای اثبات آن کافی است”.
به این اساس اگر برخی در طول تاریخ، بدون آنکه دلیلی از دین ویا فطرت داشته باشند، دائرهء تفریق میان زن ومرد را گسترده ساخته اند، از انصاف وعدل بدور خواهد بود که ما در جهت مخالف ایشان حرکت نموده یک مساوات اجباری مطلقی را روی کار بیاوریم که با فطرت بشری، و صلحت زندگی او ، وحتی با مصالح زن، کاملا در تضاد بوده ومنافی کرامت وسعادت او است.
تکریم زن در اسلام:
اگر الله متعال بنی آدم را در اشکال مختلف از نعمت کرامت وفضیلت نواخته است، شریعت اسلامی ازین میان زن را به شیوه های مختلف از احترام ویژه ای برخوردار ساخته است، چه این احترام و کرامت از ناحیه زن بودن بوده باشد، ویا از ناحیه مادر بودن و دختر بودن وهمسر بودن و…
احترام زن در صورت دختر و خواهر را درین گفتار پیغمبر صلی الله علیه وسلم می یابیم که فرموده است: (من کان له ثلاث بنات، أو ثلاث أخوات، أو بنتان أو أختان، فأحسن صحبتهن، وصبر علیهن، واتقی الله فیهن،دخل الجنه) یعنی: کسیکه سه خواهر و یا سه دختر، یا دو خواهر ودو دختر داشته باشد، سپس با آنان برخورد ورفتار نیک نماید، و بر(تربیت) آنان شکیبائی کند، ودر بارهء آنان از الله بترسد، او به بهشت میرود.(صحیح، به روایت احمد) در حدیث دیگر پیغمبرصلى الله علیه وسلم فرموده اند: (من عال جاریتین حتی تبلغا جاء یوم القیامه أنا وهو کهاتین.. وضم أصابعه) یعنی: کسیکه تکالیف ( مصارف، نفقه و..) دو دختر را به دوش گیرد تا آنکه آن دو بالغ شوند، روز قیامت می آید وبا ما من چنان نزدیک است که این دو انگشت باهم نزدیک اند.. ودو انگشت خویش را باهم یکجا نمود”.(به روایت مسلم، وترمذی) چنین احادیث سبب میشود تا دختران مورد توجه بیشتر قرار گیرند.
اما احترام زن در صورت مادر، درین باره همین بسنده است که بدانیم از پیغمبر صلی الله علیه وسلم پرسیده شد: (من أحق الناس بحسن الصحبه؟)کسیکه نسبت به همه مستحق رفتار نیک است، کیست؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: مادرت، باز مادرت، باز مادرت، وسپس پدرت”.
اما احترام زن به صورت عام اشکال مختلف دارد، ازانجمله سقوط فرضیت قتال شرعی از وی است، مگر آنکه او از خود درین راه براید، ویا کدام حالت استثنائی رخ دهد.
یکی دیگر از وجوه احترام زن در اسلام اینست که او را از تبرج وبی حجابی واز همه اعمال بر انگیزنده و فتنه، وازینکه زن را وسیله شهوت رانی های حیوانی قرار داده شود منع نموده است، موضوعی که با بسیار تأسف زنان عصرما رمز و متاع بی ارزش ولی فریبندهء این بازار فریب و خدعه شده اند، هر که اگر خواست خریداران را بسوی خود جذب کند، یا دفتر خویش را مزین سازد، یا متاع کاسد خود را رونق دهد، یا تلویزیون و پروگرامهای تلویزیونی خود را رواج بخشد، ازهمین قماش زنان بی حجاب و نیم عریان را استخدام میکند، وحتی اگر خواسته باشد محفل خویش را گرم سازد، ومهمانان خود را لطف اندوز کند بازهم ازهمین گونه زنان کار میگیرد… بد حجابی و برهنگی صورت متاعی را گرفته است که محصور در زنان شده است، این نخستین بدبختی زنان بی حجاب و برهنهء این عصر است.
اما تکریم و احترام به زن در صورت همسر- موضوعی که بیشترین سرو صدا و غوغا دربارهء آن صورت می گیرد – بارزترین مظهر آن همانا سپردن قوامیت به مفهوم ومعنای شرعی وایجابی آن به مرد است که دران کاملا مصلحت زن، درنظر گرفته شده است. قوامیت(سرپرستی) از نظر اسلام عبارت از خدمت، ومسئولیت مادی ومعنوی است که به مرد آنرا به غرض مصلحت همسرش به دوش دارد، و او بر اساس همین قوامیت متحمل همه سختی ها ومسئولیتهای میشود که زن ازان آزاد ومعاف است، مگر آنکه او با اختیار خود برخی ازان را به دوش گیرد. عائشه رضی الله عنها روایت نموده است که پیغمبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: )خیرکم، خیرکم لأهله، وأنا خیرکم لأهلی)” بهترین شما کسی که با همسر خویش رفتار خوب داشته باشد، و من بهترین شما (در رفتار وبرخورد) باهمسرم هستم.(صحیح، به روایت ترمذی). این حدیث شریف یکی از شواهدی است که سیمای درخشان اسلام را در موضوع ارتباط مرد با زن به صورت عام، و رابطهء شوهر را باهمسرش به شکل خاص روشن می سازد.
نخستین چیزیکه درین حدیث شریف بسوی آن متوجه باید شد، اینست که دران از زن بنام “اهل” نامبرده است، ودر زبان عربی”اهل”اقارب نزدیک شخص را گویند. ولی در احادیث نبوی این واژه علی الاطلاق برای همسر به کار برده شده است، و این تعبیر یک حالت روانی، عاطفی ویک ارشاد سلوکی را به ما میرساند، اهل، یعنی آنکه شایسته محبت ومودت، رحمت وشفقت، ودرخور توجه و حمایت و… به این اساس رابطهء مرد با زنش رابطهء ستیزه گری و دفع یکدیگر نیست که هر کدام از حقوق خود دفاع کند، وبه غرض تصاحب حق خود از همسرش دست به مخاصمه ومجادله بزند، بلکه رابطهء آن دو، رابطهء تکمیل یکدیگر وخدمت متقابل وانضمام به یکدیگر است، چنانکه الله تعالی در سورهء بقره فرموده است: {هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ}[البقره:۱۸۷]زنان لباس وستر شمایند، وشما لباس وستر آنان هستید. البته با این تفاوت که اسلام مردان را در باب خدمت و رعایت زنان به مسئولیت بیشتر مکلف ساخته است که ازان به قوامیت که در حقیقت بیانگر بزرگی مسئولیت مردان در قبال زنان شان می باشد، تعبیر نموده است. الله تعالی در سورهء بقره میفرماید: {وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ}[البقره:۲۲۸] ترجمه: و برای همسران(حقوق و واجباتی) است (که باید شوهران اداء بکنند) همانگونه که بر آنان(حقوق و واجباتی) است که (باید همسران اداء کنند) بگونهء شایسته ای، و مردان را بر زنان برتری (رعایت وحفاظت در امور خانوادگی) است. ودر سورهء نساء فرموده است:{الرجال قوامون علی النساء}[نساء:۳۴]ترجمه: مردان بر زنان سر پرستند.
هنگامیکه این قوامیت را در روشنی رابطهء مرد باهمسرش در ضوء سنت وسیرهء مطهر نبوی مطالعه کنیم، این امر اشکار می گردد که این قوامیت خدمت، توجه، ومسئولیت است . وطوریکه فیمینست (feminist) ها جلوه میدهند قوامیت سلطه، جبر و ستم وظلم فشاری نیست که در اختیار مردان قرار داده شده باشد. چنانچه ابن عباس رضی الله عنهما می فرماید: مرتبهء قوامیت در حقیقت ترغیب است برای مردان تا با همسران خود معاشرت نیکو کنند، ودر برخورد و خرچ بر ایشان از توسعه کار بگیرند.
وبرای آنکه کسی در فهم قوامیت وتطبیق آن مرتکب خطا نشود، احادیث قولی وعملی پیامبر صلی الله علیه وسلم آنرا کاملا روشن ساخت که ازانجمله حدیث (خیرکم، خیرکم لأهله) می باشد. امام شوکانی رحمه الله در شرح این حدیث میگوید: درین حدیث سوی این امر اشاره است که درمیان مردم کسیکه در امور خیر نسبت به همه مرتبه بلند دارد، ونسبت به همه شایستگی مقام خیریت را دارد کسی است که با همسرش رفتار و سلوک نیک داشته باشد، زیرا اهل انسان در برخورد نیکو، و رفتار نیکو ومعاشرت خوب نسبت به همه از اولویت وتقدم برخوردار هستند، پس وقتیکه مرد به چنین خصلت خوب متصف باشد، شکی نیست که از بهترین مردم است، واگر چنین نباشد او از بدترین مردم خواهد بود. وچه بسا که مردم دچار چنین اشتباه میشوند که هنگامی که با اهلش روبرو شود دربرخوردش بسیار بد وخشن، و بسیار بخیل و کم خیر می باشد، و هنگامی که با اجانب روبرو شود انسان بسیار نرم خوی، خوش اخلاق وسخی طبع می شود. کسیکه چنین باشد شکی نیست که او انسانی است محروم از توفیق، ومنحرف از مسیر درست ومستقیم.
فشرده اینکه آنچه گذشت دعوت بسوی عدم مساوات نیست، بلکه دعوت بسوی مساوات طبیعی است که نه دران تکلف است و نه انحراف. و احترام و تکریم زن درآنچه ذکر شد خلاصه نمی گردد، بلکه تکریم او در پهلوی آنچه ذکر شد به این طور صورت میگیرد که با وی همان رفتار، روش، و معاملهء صورت گیرد که شایسته و بایسته مقام او باشد، بدون آنکه فشار و جبری بروی صورت گیرد، ویا اینکه طبیعت و خصوصیات او فاسد منحرف ساخته شود. ومن الله التوفیق
معتصم بالله اکرامی
مقاله پیشنهادی
اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبتها
رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …