چه وقت انسان اهل بدعت خوانده می شود

هیچیک از اهل سنت به مجرد خطای اجتهادی، از اهل بدعت شمرده نمی شود یا اینکه به خروج وی از دایره ی اهل سنت حکم نمی شود؛ محدث شام شیخ محمد ناصرالدین آلبانی رحمه الله می گوید: «مبتدع و بدعتگزار کسی است که: عادت وی ایجاد بدعت در دین است نه کسی که بدعتی را ایجاد کرده است هرچند عمل وی از روی اجتهاد نباشد بلکه از روی هوی و هوس بدعتی را بوجود آورده باشد. چنین شخصی مبتدع نامیده می شود.

ذکر مثالی به توضیح این مطلب کمک می کند و آن اینکه: گاهی حاکم ظالم در برخی از احکامی که صادر می کند به عدالت رفتار می کند، اما با این همه عادل نامیده نمی شود چنانکه گاهی حاکم عادل در برخی از احکامی که صادر می کند، دچار ظلم می شود. اما با وجود این ظالم نامیده نمی شود. و این مسأله بیانگر قاعده  ی اسلامی متقن است که می گوید: «انسان بر مبنای غلبه خیر یا شر در وجود وی، سنجیده می شود». و چون این حقیقت را درک کنیم، خواهیم دانست مبتدع کیست.

و همچنین می گوید: در اینکه شخص مبتدع خوانده شود، دو شرط لازم است:

۱- مجتهد نباشد بلکه پیرو هوی و هوس باشد. ۲- ایجاد بدعت در دین از عادات وی باشد».[۱]

بنابراین به دلیل خطای اجتهادی بر مبتدع بودن هیچیک از علمای اهل سنت یا کارگزاران و حکام آنها یا خروج ایشان از اهل سنت و جماعت حکم نمی کنیم. چه این اجتهاد در مسأله ای از مسائل عقیده و توحید باشد یا اینکه در مسائل حلال و حرام باشد که اختلاف علمای امت در آن مورد دانسته شده است. چرا که وی با اجتهاد خود قصد رسیدن به حق را داشته است و در آنچه با اجتهاد بدان دست یافته، معذور است. و بلکه به خاطر اجتهادش مأجور است. حال چگونه ممکن است به بدعتگزار بودن یا فسق وی حکم شود؟!

این مسأله از مسائل بزرگی است که اهل سنت و جماعت آن را بیان داشته اند و هیچیک از علمای صاحب نظر با آن مخالفت نکرده اند و بلکه اهل بدعت چون خوارج و معتزله و کسانی که از اقوال آنها متأثر شده یا فریب آنها را خورده اند – که معمولا از عوام الناس می باشند- با این قاعده مخالفت نکرده است.[۲]

خداوند متعال می فرماید: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ» (بقره: ۲۸۶) «الله هیچکس را جز به ‌اندازه توانش تکلیف نمی‌کند. آنچه (از خوبی) بدست آورده به سود او و آنچه (از بدی) به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا! اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه نکن، پروردگارا! بارگران (و تکلیف سنگین) را بر (دوش) ما مگذار، چنانکه آن را بر (دوش) کسانی‌که پیش از ما بودند گذاشتی؛ پروردگارا! آنچه را که طاقت تحمل آن را نداریم بر (دوش) ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم فرمای. تو مولا و سرور مایی پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».

 و می فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن: ۱۶) «پس تا (جایی که) می‌توانید تقوای الهی را پیشه کنید».

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «این نصوص بیانگر این مطلب  هستند که خداوند متعال هیچکس را به آنچه از انجام آن ناتوان است، مکلف نکرده است، برخلاف جهمیه که معتقد به جبر هستند؛ و نیز بر این مسأله دلالت دارد که هرکس دچار اشتباه و خطا و فراموشی شود، مواخذه نمی شود برخلاف قدریه و معتزله که به مواخذه چنین شخصی معتقدند. فصل الخطاب در این باب همین است. چون مجتهد اجتهاد نموده و استدلال  کند و به قدر توانایی، تقوای الهی را رعایت کند، درحقیقت تکلیفی را انجام داده که خداوند از او خواسته و او را بدان مکلف کرده است. حال این مجتهد می تواند امام، حاکم، عالم، صاحب نظر، مفتی و… باشد. و در این صورت از خداوند اطاعت کرده و مستحق ثواب می باشد و مواخذه ای نخواهد داشت. به این شرط که به اندازه ی توانایی خود تقوای الهی را رعایت کرده باشد. اما دیدگاه جهمیه که معتقد به جبر هستند، برخلاف این دیدگاه می باشد».[۳]                                                                                                                                        

 

 

[۱] – سلسله الهدی و النور الصوتیه: ۷۸۵، وجه دوم

[۲] – موقف اهل السنه و الجماعه من اهل الاهواء و البدع: ۱/۶۴-۶۵، دکتر ابراهیم بن عامر الرحیلی حفظه الله.

[۳] – مجموع الفتاوی؛ ابن تیمیه: ۱۹/۲۱۶-۲۱۷

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …