مؤلف: محمد بن عبداالله الدویش
مترجم: محمد ابراهیم کیانی
دختران و پسران جـوان! در کنتـرل غرایـز جنسـی خـود بـا پـاره ای از مشـکلات و اشتباهات مواجه میشوند؛ از جمله:
تسلیم شدن در برابر فشار و مزاحمت دیگران
گاهی برخی از دوستان ناباب گذشته برای دختر یا پسر جوانی که قصد توبـه کـرده، مزاحمت ایجاد میکنند؛ اینها در کمین رفیق شان هستند و در پاره ای از موارد عکس یـا مدارک بدی از او در اختیار دارند و از این مدارک یـا عکـس هـا بـرای فشـارآوردن بـر دوست خود سوء استفاده می نمایند تا او را از راه توبه باز دارند.
گاهی نیز او را با یادآوری گذشته های بدش مسخره میکنند و یا تهدید می نمایند که عکسها و اسرارش را برای دیگران فاش خواهند کـرد.
سـرآغاز رهـایی از ایـن تنگنـا اجتناب از دوستان ناباب و بستن راه های انحراف است؛ البته نباید سرزنش و یـا تهدیـد
دیگران او را از راه توبه و پاکدامنی باز دارد.
برملاکردن راز خود
برخی از جوانان سهل انگاری می کنند و کارهای بدشان را برای دیگران بازگو
مینمایند. چنین کاری برخلاف رهنمود رسول خدا است. آن حضرت فرموده
است:
«تمام امت من بخشیده خواهند شد، مگر کسانی که گناهان خود را علنی میکنند؛ و از علنی کردن گناهان این است که شخص در شب مرتکب گناهی شود و صبحگاهان در حالی که خداوند گناهش را پوشانده، بگوید دیشب چنین و چنان کردم. بدین سان او صبحگاهان در حالی که خداوند گناه شب اش را پوشانده، پرده خدا را از خودش برمی دارد».
علنی کردن گناه افزون براین که گناهی مستقل و بـرخلاف رهنمـود رسـول خـدا است، پیامدهای ذیل را نیز به دنبال دارد: خوارشدن و ناچیز شمردن گناه از سوی شخص گنهکار در برابر کسانی کـه گنـاهش را بـرای آنان بازگو میکند؛ بدین ترتیب بازگوکردن گناه و ناچیزدانستن آن باعث میشود تا گوینده و شنوندگان بر انجام آن گناه جسورتر شوند و پرده ی حیا دریده گـردد و به گشوده شدن دروازه ی سخن درباره این چنین رذایلی بی انجامد.
از این رو دختر و پسر جوان باید راز خود را پوشده بدارند؛ چرا که این امر به آنان در ادامه راه توبه کمک میکند و رسول خدا نیز فرموده است:
«از کارهای زشت و پلیدی که خداوند از آنها باز داشته بپرهیزید؛ پس هرکس
که مرتکب گناه و پلیدی شده، باید آن را با پرده الهی بپوشاند و توبـه نمایـد و هـرکس هم که راز خود را برای ما فاش کند، حد و مجازات الهی را بر او اجرا میکنیم».
کناره گیری از بندگان نیک وصالح خدا
پسر ودختر جوانی که گناه خود را علنی میکند، از همنشینی با نیکان وصالحان احساس شرم میکند. درصورتیکه اگر گناهش را بازگو نمیکرد امید آن بود که با مجالست خوبان از گناه دوری وتوبه کند.
درسی در زمینه ی عفت و پاکدامنی
خداوند متعال در قرآن کریم داستان یوسف را بیان نموده است. در این داسـتان به فتنه گری زنی اشاره میشود که یوسف را به انجام عمل بد فرا مـی خوانـد، ایـن قصه سرشار از آموزه ها و اندرزهایی است که ما بیش از هر زمانی نیازمند آن هستیم؛ بـه ویژه اینک که پیرامون این موضوع بحث میکنیم.
زمینه ها و انگیزه های زیادی وجود داشت که یوسف را بر آن میداشت تا به این عمل زشت بپردازد و به خواسته ی زشت آن زن تن دهد؛ از جمله:
۱- انگیزه ی طبیعی هر مردی به جنس مخالف خود یعنی زن، میـل و رغبـت دارد و اندک مردانی هستند که نسبت به زنان میل و شهوتی نداشته باشند.
۲- یوسف جوان بود و جوانی دوران حساسی اسـت کـه آتـش شـهوت در آن
دوران بیش از هر زمان دیگری زبانه میکشد.
۳- یوسف مجرد بود و تا آن زمان ازدواج نکرده بود؛ ایـن در حـالی اسـت کـه برای انسان متأهل زمینه ی برآورده ساختن نیاز جنسی از راه مشـروع وجـود دار.
برخلاف انسان مجرد.
۴- یوسف در غربت بسر میبرد و غربت زمینه ای است برای اینکه انسان خـود
را از هر قید و بندی رها بداند.
۵- زنی که یوسف را به سوی خود فرا خواند؛ هم زیبا بود و هم رتبه و جایگاه اجتماعی والایی داشت؛ چرا که او همسر عزیز مصر بود، قطعاً کسی چـون عزیـز مصر زن زیبایی را در ازدواج خود درمی آورد.
۶- زن نه تنها یوسف را از خود دور نمیکرد، بلکـه او را بـه سـوی خـود فـرا
میخواند، شاید خودداری و عدم رضایت زن عامـل بازدارنـده ای در برابـر مـرد
باشد؛ اما یوسف در شرایطی خود را کنترل کرد که آن زن خواهان نزدیکـی
به یوسف بود.
۷- آن زن ناز و عشوه کرد و تمام تلاشش را نمود تا نگاه یوسـف را بـه خـود جلب کند و او را به خود علاقه مند نمایـد؛ بـدین سـان زن بیچـاره بـرای جلـب یوسف خود را خوار کرد و یوسف همچنـان گرامـی و پایـدار مانـد. دوران
جوانی به تنهایی، بستر هوا و هوس میباشد تا چه رسد به اینکه جـوان بـا چنـین درخواستی مواجه گردد.
۸- یوسف در خانه ی آن زن و زیر سلطه ی او بود و این ترس وجود داشت که
در صورت نپذیرفتن خواسته ی زن با اذیت و آزار فراوان روبرو شود؛ از ایـن رو گذشته از میل طبیعی ترس نیز میتوانست زمینه ی ارتکاب معصیت باشد.
۹- هیچ دلیلی وجود نداشت که یوسف نگران رسوایی خود باشد، زیـرا آن زن
خواهان و دوستدار چنان عملی بود، لذا ترس از رسوایی نیـز عامـل بازدارنـده ی یوسف از ارتکاب این عمل نبود.
۱۰- نزدیکی یوسف به آن زن به عنوان غلامش زمینه ی ارتباط آنـان را فـراهم
آورده بود؛ زیرا آنها هرروز یکدیگر را میدیدند و رفت و آمد نامحدود یوسـف به خانه ی آن زن باعث میشد تا بستر مناسبی برای ارتباط نامشـروع فـراهم
آید.
۱۱- زن عزیز مصر از سایر زنان کمک میخواهـد؛ لـذا آنـان را دعـوت مـی کنـد و برای شان میوه و غذا میآورد و به یوسف دستور میدهد که از مقابل دیدگان آنها بگذرد تا زیبایی یوسف را به آنان نشان دهد و بدین سان دلبستگی خود بـه غلام زیبا را توجیه نماید. زنان دستهای شان را بی آنکه متوجه شوند، بریدند. این چنین است که یوسف باری دیگر در معرض امتحان قرار میگیرد و با وجود اعتراف زنان به زیبایی فوق العاده اش و با آنکه سخن بـی شـرمانه ی آن زن را بـه صراحت میشنود، بازهم خویشتن داری به خرج میدهد!
۱۲- یوسف تهدید آن زن را شنید که گفـت: «اگـر آنچـه را کـه بـه او دسـتور
میدهم، انجام ندهد، حتماً زندانی خواهد شد و خوار و زبون خواهد گردیـد.
یوسف میدانست که زن عزیز واقعاً چنین قدرتی دارد، اما بـا ایـن حـال در برابر دسیسه ی بزرگ آن زن ایستاد و راهی زندان شد.
۱۳- عزیز مصر آنگونه که باید و شاید پس از گواهی شاهد غیرت چنـدانی از خـود نشان نداد، بلکه از یوسف خواست که از این موضوع چشم پوشی کند و بـه (زنش نیز گفت: «از گناهت آمرزش بخواه»
آری! این یوسف اسـت کـه در چنـان شـرایطی و بـا وجـود تمـام زمینـه هـا و انگیزه های لازم به فضل خدای متعال از ارتکاب عمل زشت زنا مصـون مـی مانـد و بـر اطاعت خداوند ثبات و پایداری می ورزد.
امروزه جوان مسلمان باید از این الگو سرمشق بگیرد و با الگوپذیری از او مشکلات فراروی خود را به راحتی پشت سر بگذارد.
قایق های نجات یوسف از امواج پرتلاطم گناه
جای پرسش است که یوسف چه رویه ای در پیش گرفت که توانست به توفیـق الهی از این آزمون سربلند بیرون بیاید؟ اینک به پاسخ این سؤال میپردازیم:
۱- خوف و خشیت الهی
۲- توفیق و یاری الهی
۳- گریز یوسف از زمینه ها و انگیزه های معصیت
۴- دعا و تضرع به درگاه الهی
۵- نیکوکاری فرمانبرداری و تقواپیشگی یوسف
۶- ترجیح دادن زندان بر گناه و معصیت
سخنی با اولیا و مربیان محترم
شاید دوری شما از سن جوانی و حساسیت ها و ویژگی های خـاص آن باعـث شـده باشد که وسوسه های شیطانی این دوره از عمر را از یاد برده باشید. از ایـن رو امیـدوارم مطالبی که پیشتر بیان شد، سبب شود تا به اهمیـت موضـوع پـی ببریـد و دغدغـه هـا و
نگرانی ها و مشکلات روانی و جنسی فرزندان تان را دریابید.
من کمتر از آنم که خواسـته باشم، شما اولیا و مربیان گرامی را نصیحت کنم؛ اما فرموده ی رسول خدا را به شـما
یادآوری میکنم که: «کُلُّکُم راعٍ وکُلُّکُم مسئُولٌ عن رعیته، فَالرجلُ راعٍ فی أَهلِ بیته ومسئُولٌ عن رعیته».
یعنی: «هریک از شما سرپرست و مسؤول زیر دستان خود میباشد؛ لذا مرد مسـؤول خانواده و زیردستان خویش است». البته پیشتر فرمایش الهی را یادآور میشوم که:
«ای مؤمنان! خود و خانواده ی خود را از آتش دوزخی برکنار دارید که افروزینه ی آن انسانها و سنگهاست؛ فرشتگانی بر آن گماشـته شـده انـد کـه خشـن و سـخت گیـر و زورمند و توانا هستند (و) از خدا در آنچه بدیشان دستور داده است، نافرمانی نمیکننـد و همان چیزی را انجام میدهند که به آن مأمور شده اند».
حال چند پیشنهاد ارائه میکنم:
۱- همه ی ما قبول داریم که ایمـان نیـروی بازدارنـده ی قـوی و نیرومنـدی در برابـر انحراف و معصیت است. بنـابراین، بایـد بـرای کاشـتن نهـال ایمـان در دل هـای فرزندانمان بکوشیم و تلاش نماییم تا آنها را با محبت خـدا و رسـولش تربیـت کنیم.
۲- همـه ی مـا در مـورد پیشـگیری از انحـراف و نیـز در بـاره ی از میـان برداشـتن انگیـزه هـای بـدکاری اتفـاق نظـر داریـم؛ لـذا بایـد در مـورد سـخت افزارهـا و نرم افزارهای سرگرم کننده و فریب دهنده تصمیم جدی و عاقلانه ای بگیریم.
۳- متأسفانه دختران و پسران جوان شادابی و طراوت و گشاده رویی معهود و کـذایی زیادی از دوستان ناباب شان مشاهده میکنند. از این رو فضای خانه را بـه روابطـی دوستانه و نه نظامی تبـدیل کنیـد و بخشـی از لبخنـدهایی را کـه بـه دوسـتان و همکاران خود تقدیم می نمایید، نثار فرزندان تان کنید و قسمتی از اوقاتی را کـه بـا تفریح و شوخی در کنار دوستان تان می گذرانید، به جگرگوشه های خود اختصاص دهید.
۴- آیا فکر میکنید اگر فرزندتان از مشکلی رنج ببرد، سـفره ای دلـش را بـرای شـما میگشاید و آن را با شما در میان میگذارد؟ اگر چنین نیسـت، پـس چـرا بـرای شکستن مانعی که میان او و شما وجود دارد، تلاش نمیکنیـد و شـرایطی فـراهم نمی آورید که فرزندتان بتواند به راحتی مشکلش را با شما در میان بگذارد؟
۵- از اطمینان بیش از حد به فرزندتان برحذر باشید و بدانید که اگر وضعیت فرزنـد شما خوشایند نباشد، فرزند شما دوست دارد که شما آخرین نفری باشـید کـه از وضعیت ناگوارش مطلع میشوید؛ هرچند چنین فرزندانی معمولاً میکوشـند کـه وضعیت خود را خوب نشان دهند!
۶- فرزندان تان را به همنشینی با دوستان خوب و شایسته سفارش کرده؛ شما نیز ایـن زمینه را برای آنان فراهم آورید و در این راستا با آنان همکاری کنید و همواره درپی یافتن دوستان خوبی برای عزیزان تان باشـید و بدانیـد کـه اگـر فرزنـدان شـما دوستان خوبی نداشته باشند، حتماً به سراغ دوسـتان نابـابی خواهنـد رفـت. لـذا دوستان خوبی برای آنان در نظر بگیرید.
۷- اگر متوجه انحراف یکی از فرزندان خود شدید، از واکنش عجولانه و غیر منطقی بپرهیزید؛ چرا که این مسأله به قدری مهم و حساس است که راهکـاری دقیـق و آگاهانه مـی طلبـد. بنـابراین، گمـان نکنیـد کـه سـرزنش و کتـک زدن مـی توانـد کوتاهی های چندین ساله ی شما در زمینه ی تربیت فرزندتان را جبران نماید.
شاید یکی از اساتید قابل اعتماد او یا امام مسجد و یا امثال اینها بتوانند به شـما در این زمینه کمک کنند. لذا ایرادی ندارد که در چنین موردی از امام مسجد و یـا یکـی از اساتید فرزندتان کمک بگیرید.
۸- اگر دختر یا پسر جوان شما به سن ازدواج رسیده، پس چرا به او کمک نمیکنید تا مطابق رهنمود رسول خدا ازدواج نماید؟ رسول اکرم فرموده است:
«ای جوانان! هـرکس از شـما که استطاعت و توانایی ازدواج دارد، ازدواج کند».
پدران ومادران محترم و برادران گرامی! جوانان محترم و دختـران و پسـران ارجمنـد! خیلـی دوست داشتم که این مطالب را برای شما بازگو کـنم، آنچـه تقـدیم گردیـد، بخشـی از وظایف فراروی شما میباشد. امیدوارم توانسته باشم نکات مفید و آموزنده ای بـه شـما
ارائه دهم.
وصلی الله علی محمد وعلی آله وصحبه وسلم