شیخ الاسلام ابن تیمه : می گوید: مسایل شرعی گاهی سمعی و شنیداری و گاهاً عقلی هستند. وقتی میگوییم این دلیل شرعی است، یعنی شرع آن را ثابت دانسته و بر آن دلالت دارد. یعنی شریعت به آن اجازه داده و آن را مشروع میداند.
پس اگر منظور از شرعی، چیزی باشد که شریعت آن را ثابت دانسته است، حال یا با عقل قابل درک است؛ مانند ادلهی توحید و معاد و … که در این صورت شرع هم آن را متذکر شده و آن را شرعی و عقلی می دانیم؛ و یا این که دلیل شرعی فقط با خبر پیامبر که الصادق المصدوق است، دانسته میشود. وقتی پیامبر صل الله علیه و سلم خبری را می دهد، این خبر شرعی و سمعی است. اما اگر منظور از خبر شرعی آن باشد که شریعت مشروعش نموده است و بدان دستور داده است، خبری را که رسول الله صل الله علیه و سلم بدهد و آنچه قرآن بر آن دلالت دارد و انسانها به آن گواه هستند هم، تحت همین مورد قرار میگیرد[۱].
به طور کلی: فرضیه ی تعارض میان وحی و عقل، فرضیهای نادرست است. زیرا باور به این که عقل بشری گوش به فرمان وحی و تابع اوست، این فرضیه را نفی مینماید. عدم پایبندی به وحی و حرفشنوی از آن، عقلانیت یا رویکرد عقلانی محسوب نمی شود؛ بلکه از منظر شرع، هوا و هوس و گمراهی نام دارد. وحی عقل را مورد خطاب قرار داده و منهج و برنامهی صحیح برای نگریستن به تمام جوانب زندگی را به او می آموزاند.
و در بیان، رهنمونها و توجیهاتی که به عقل ارائه می دهد، عقل را ناتوان و زمینگیر نمیکند. بلکه بر عکسِ آن عمل میکند. افقهای وسیع و میادین گسترده ای جهت احاطه و درک برایش می گشاید که عقل به تنهایی نمیتواند در هر عصر و زمانی به صورت کامل بر آنها احاطه داشته و دست یابد. زمانی که عقلِ انسان در چارچوب وحی حرکت می کند، در مسیری تنگ قرار نگرفته بلکه در میدانی وسیع و گسترده جولان می کند. او در میدانی حرکت می کند که شامل تمام وجود هستی است و در برگیرِ جهانِ شهود و غیب می باشد.
چنان که ژرفای روح و تغییر و تحولات و تمام زندگی را شامل می شود[۲]. اگر گفته شود: اروپا تا وقتی دین و تعالیم آن را از صحنهی زندگی خارج نکرد، به پیشرفت علمی نایل نیامد. لذا با چنین رویکردی از جمود و تعصب نصرانیت و سیطره ی کلیسا نجات یافت. و برای رسیدن به شهرنشینیِ معاصر، فقط و فقط علم را فرمانده و جلودار خود نمود. بر این اساس بر ماست که دین اسلام، تعالیم و احکامش را کنار بگذرایم و اختیار و زمام را به علم بسپاریم تا ما را به تمدن پیشتازی که خواهان آنیم برساند.
در جواب باید گفت: این کوته نگری در مورد پیشرفتِ اروپا دارای نواقص و اشتباهاتی است که نیاز به توضیح و تفسیر دارد. میان گذشتهی اروپا و آنچه که هست و باید باشد، فاصلهای بس فراوان است. چنان که لازم است دیدگاه خود را در مورد تمدن جدید اروپا اصلاح نماییم تا بتوانیم میان جنبه های مثبت که باید بکوشیم تا به آن برسیم و میان جنبه های منفی که باید از آن پرهیز کنیم، فرق قایل باشیم.
زمانی که اروپا علیه دین شورید، بر کلیسایی که دچار تحریف و تبدیل شده بود، شورید. بر تعالیم تحریف شده ای که سد راه علم و علماء شده بود. و همانطور که پیشتر بیان کردیم علمِ صحیح، با وحی در تعارض نیست. لیکن اگر وحی دچار تحریف و تبدیل شد، آنجاست که با دانش و علم تعارض پیدا میکند. و این همان اتفاقی است که در اروپا رخ داده است. برخورد نصرانیتِ تحریف شده در لباس روحانیون نصرانی، با علمِ روز و علمای آن[۳]، دلیل واضحی بر تأیید خبری است که قرآن کریم از وقوع تحریف در دین نصرانی و در پی آن، انحراف کلیسا و مردانش و سپس ستم و ظلم و فشار بر دانشمندان علوم روز و مصادرهی اکتشافات جدید علمیِ آنان، داده است. تحریفِ مذکور در قرآن کریم به وفور ثابت است. از آن جمله، میتوان به تحریف در نوشتن اشاره کرد. الله ـ میفرماید: *فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ*
(پس واى بر کسانى که کتاب را با دستهاى خود مىنویسند، سپس مىگویند: « این از جانب الله است »، تا بدان بهاى ناچیزى به دست آرند؛ پس واى بر ایشان از آنچه دست هایشان نوشته، و واى بر ایشان از آنچه به دست مىآورند)[۴]. نوع دیگرِ تحریف، تحریفِ در تلفظ است: الله می فرماید: *وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَیَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ*: (و از میان آنان گروهى هستند که زبان خود را به [خواندن] کتاب مىپیچانند، تا آن را از کتاب پندارید، با اینکه آن از کتاب نیست؛ و مىگویند: آن از جانب الله است، در صورتى که از جانب الله نیست، و بر الله دروغ مىبندند، با اینکه خودشان [هم] مىدانند)[۵].
تحریفِ معانی بخشِ دیگرِ تحریف است که الله در این باره فرموده است: *یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ*: (کلمات را از جاهایش دگرگون مىکنند)[۶]. زیر بنای حلال و حرام در دیانت نصرانی بر پایهی تقلید از مردانِ دین و کلیسا و پیروان آنان است؛ *اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ*: (دانشمندان و راهبانشان را به جای الله به عنوان آفریدگار گرفتند)[۷].
و در سایه ی تحریف کُتُب مقدس و معانی آن، دانشمندان و راهبان برای پیروان نصرانی خویش گمراهیها و جهالاتی وضع نمودند که، یا از نصوص تحریف شده یا از اجتهاد مبتنی بر نصِّ تحریف شده گرفته شده بود. و در پیِ آن مواردی را بر نصرانیت بدون تحریف بستند، که از آن نبود. بعد از آن با علم و علما به دشمنی برخواستند؛ تا آنجا که نصرانیت محرَّف در سویی و جهان تجربیِ ثابت، در سویی دیگر قرار گرفت.
لذا اروپا جز ترک کلی دین یا منحصر کردن آن در کلیسا راهی نیافت. و نخواست پا را از کلیسا فراتر نهاده و در سایه ی مفهوم جدید دین و نقش آن در زندگی قرار گیرد. اما بحث تحریف دین در اسلام منتفی است. چرا که الله ﻷ خود حفظ این دین از تحریف و تبدیل را عهدهدار شده است. چنان که پروردگار در طول قرنهای متمادی افرادی را برای حفظ سنّت رسول الله ص مهیّا کرده است. از این رو مصادر و منابع دین اسلام بدون تحریف ماندگار و پاک ماند. از اینجاست که قرآن کریم و سنت صحیح نبوی که همان وحی الهی هستند، با علمِ صحیح تناقضی ندارند. همین جریان است، که به ما روایت می کند چرا جامعه ی اسلامی در طول تاریخ دراز مدت خود، شاهد نزاع و جنگ میان علم و دین نبوده است. براستی وقتی اروپا نصرانیت تحریف شده را به عنوان دین کنار گذاشت، و راه علمی را برای تمدن و فرهنگ پیشه کرد، نورِ وحی و هدایت را از دست داد. در نتیجه تمدنی مادیِ محض، پدیدار گشت. و به دلیل عدم پایبندی به ارزشهای اخلاقی انسانی در تعامل میان بشر، علم را در شر و فساد به کار گمارد؛ همانگونه که در خیر به کار می بست. تا جایی که کشورهای متمدن اروپایی ملتهای ناتوان و ضعیف را مستعمره خود نمودند. انواع خواریها و مرارتها را به آنان چشاندند. ثروتها و خیرات امتهای مسلمان را غنیمت شمرده و به یغما بردند.
مردانش را به بردگی گرفته و به آبرویشان تعرض کردند. اگر مجبور به خروج از بلاد اسلامی شدند، به طرق مختلف اقتصاد بلاد اسلامی را وابسته به خویش کردند. چنان که شاهد هستیم، در جنگ فکری فرهنگی نیازهای مسلمین را غنیمت شمردند تا بتوانند در آیندهای نزدیک بر آنان سیطره یابند. تأسی به روشهای آموزشی علمیِ غرب که به صورتهای مختلف نمودار است و جنبهی مثبت غرب محسوب میشود، پسندیده است و باید آن را فرا روی خویش قرار داد. اما فقدان تعالیم الهی، نور وحی و رویکرد غیر دینی، جنبهی منفی آنان است که میخواهد فرهنگ دینی را به دست فرزندان اسلام متلاشی کنند. لذا سزاوار است از تقلید در این زمینه پرهیز شود.
[۱] . السلفیه و قضایا العصر ص ۲۰۶ به نقل از ابن تیمیه : در کتابش به نام: درء تعارض العقل و النقل.
[۲] . السلفیه و قضایا العصر: ص ۲۰۶ – ۲۰۷ به نقل از سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن ج۲/ ۱۰۹۹٫
[۳] . بنده معتقدم: عموماً عدهی زیادی لفظ علم و علما را بر کاشفان و مخترعین، در میدان پزشکی، فیزیک، شیمی و دیگر علوم دنیوی اطلاق می کنند. حال آنکه قرآن کریم به ما میآموزد هر آنکس که به الله ﻷ ایمان نمیآورد عالم نبوده و جاهلی بیش نیست. *ذلک بأنهم قوم لا یعلمون*: زیرا آنان قومیاند که نمیدانند.
*و لکنکم کنتم لا تعلمون: لیکن شما نمیدانستید* . لذا بر ماست که این کلمه ی بزرگ را به صورت مقید به کار ببریم. چنان که الله متعال میفرماید: *وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ* یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غَافِلُونَ*: ( ولی بیشتر مردم نمیدانند از زندگی دنیا ظاهری را می شناسند، حال آنکه از آخرت غافلاند). نوشته ی یاسر برهامی.
[۴] . بقره / ۷۹٫
[۵] . آل عمران/ ۷۸٫
[۶] . مائده/ ۴۱٫
[۷] . توبه / ۳۱٫