الحمدلله
هرکس که قبلا مسلمان باشد و سپس از دین اسلام خارج گردد، حاکم اسلامی از او می خواهد که توبه نماید و به اسلام بازگردد، اگر توبه نمود بخشیده می شود ولی اگر باز حاضر نشد و توبه نکرد، بعنوان حد ارتداد کشته خواهد شد؛ چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«من بدل دینه فاقتلوه»(بخاری).
یعنی: هرکس دینش را تغییر داد (مرتد شد) وی را بکشید.
البته اگر کسی بر اثر سب و توهین به پیامبر صلی الله علیه وسلم مرتد شود؛ اکثر علما گویند از او درخواست توبه نمی شود زیرا قبول کردن معذرت از فرد مرتد شده در این حالت برعهده ی خود پیامبر صلی الله علیه وسلم است زیرا ایشان مورد تهمت و سب قرار گرفته اند و لذا حاکم اسلامی نمی تواند بجای پیامبر صلی الله علیه وسلم که فوت نموده اند از گناه او بگذرد، لذا بدون درخواست توبه کشته خواهد شد.
یکی از نعمتهای الله تعالی بر مومنان این است؛ که بعد از ایمان آوردن انسانها، آنها را به حال خود رها نمی کند، بلکه با قرار دادن قواعدی در جامعه ی اسلامی تلاش می شود تا شهروندان جامعه ی اسلامی راحتتر بتوانند دینداری نمایند و شرایط را برای مسلمانان فراهم می آورد تا در یک جامعه ی سالم دینی و با نبود مظاهر گناه و کفر، و برداشتن موارد تحریک گناه و کفر از افتادن در عقاب اخروی بازداشته شوند، پس برای آنکه مومن به دام گناه زنا نیافتد، قواعدی را در جامعه وضع می کند تا هرکس مرتکب زنا شد؛ بر او حد جاری شود تا مبادا دیگر مومنان نیز به انجام گناه زنا ترغیب شوند، ولی با اجرای حد زنا دیگر مسلمانان از فکر رفتن به گناه منصرف خواهد شد که همین تغییر میل مسلمانان از گناه ، خود نعمتی برایشان است! زیرا باعث شد که در آخرت از گناه زنا مبرا شوند و در حقیقت این مبرا شدن از گناه را بنوعی مدیون همین حدود هستند که باعث ایجاد هراس در دل آنها گردید و لذا از رفتن به سوی زنا منصرف شدند که بعدا همین هراس از گناه در قیامت آنها به نفعشان گردید!
حال تصور کنید که اگر حد زنا بر فرد زناکار اجرا نمی گشت؛ بسیاری از افراد ضعیف الایمان نیز به زنا ترغیب می شدند و کم کم جامعه ی سالم دینی که تحت سایه ی حکومت اسلامی برقرار شده بود جای خود را به جامعه ای پر از گناه و شرک و فسق می داد و لذا دینداری را نه تنها برای افرد ضعیف ایمان دشوار تر می نمود بلکه حتی افراد قوی نیز از افتادن در گناه ایمن نمی شوند، اینجاست که اسلام با وضع قواعدی سعی دارد تا شهروندان مسلمان مطمئن سازد که اگر شما ایمان آوردید؛ پس حکومت نیز تلاش خواهد کرد در مراعات کردن احکام اسلامی به شما کمک کند؛ یکی از بارزترین کمکها اینست که مظاهر کفر و گناه را از پیش شما برمی دارد تا شما به گناه ترغیب نشوید و فردای قیامت به سبب گناه دچار عذاب نشوید که درحقیقت گناه فرد به سبب تشویق شدن او به انجام گناه دیگری بود..
اگر بخواهیم با یک مثال قضیه را گویاتر کنیم؛ می توان چنین تصور نمود که مثلا در یک مجتمع انسانی چند نفر به یک بیماری مهلک و مُسری مبتلا شده اند بعد برای مداوا آنها را به یک نهاد بهداشتی می برند تا تمام تلاش خود را جهت بازگشت به سلامتیشان بکار می برند اما موفق نمی شوند و آنها همچنان بیمار باقی می مانند، حال اگر دیگر افراد سالم جامعه که هنوز به این بیماری مبتلا نشده اند را به حال خود رها کنند و به بهانه ی اینکه آن چند بیمار گناهی نکرده اند که بیمار شده اند، لذا به آنها آزادی عمل داده شود تا در بین افراد سالم رفت و آمد داشته باشند؛ در حقیقت ما حقوق دیگر افراد سالم را ضایع کرده ایم زیرا آنها که سالم بوده اند را در معرض یک بیماری مهلک قرار داده ایم در حالیکه در جامعه نهاد بهداشتی برسر کار است و هیچ اقدامی در محدود کردن آن افراد بیمار نمی کند؛ آیا می توان گفت که آن نهاد بهداشتی درست عمل کرده؟ اگر از مسئولان بهداشتی انتقاد شود که چرا شما جلوی رفت و آمد آن چند بیمار را نمی گیرید تا بقیه افراد نیز بیمار نشوند؛ ممکن است در جواب بگویند: آن چند بیمار چه گناهی دارند؟! در جواب بقیه خواهند گفت: پس ما که اکثریت جامعه هستیم چه گناهی داریم که در معرض بیماری آنها قرار داریم؟! آیا بخاطر وجود چند بیمار باید کل جامعه نیز بیمار شود؟
یا ممکن است مسئولان بهداشت بگویند: ما نیز می دانیم که وجود آن چند بیمار برای جامعه مضر است، ولی چون قانونی وضع نشده که در این مواقع جلوی بیماران را گرفت، پس ما نمی توانیم بدون حکم قانون اقدامی کنیم؛ اینجاست که وجود قانون منع آزاد شدن رفت و آمد بیماران در بین افراد سالم مفید است.
جامعه ی اسلامی نیز بمانند همین محیط است و حکومت اسلامی بمانند مسئولان بهداشتی نیاز به قوانینی دارد تا هرگاه شخصی مرتد شد، او را ابتدا مداوا کند و به او پاسخ دهد و سپس از وی درخواست توبه کند؛ اگر از کفر خویش بازگشت؛ پس بمانند دیگر افراد آزاد است؛ اما اگر باوجود مداوا باز حاضر نشد از گمراهی خود دست بردارد؛ اینجاست که اسلام با وضع قانون حد ارتداد، سایر شهروندان اسلامی را از افتادن در دام شبهات آن فرد مرتد حمایت می کند و با حذف آن فرد مرتد خطر بزرگی را که دیگر مسلمانان با وجود او داشتند از بین می رود. بنابراین نه تنها حد ارتداد منفی نیست بلکه یکی از قوانین مفیدی است که سلامت دین و روان مسلمانان ضعیف و قوی ایمان را تضمین می کند تا آنها بدون دغدغه ی افتادن در گناه و کفر، به دینداری خود ادامه دهند؛ اسباب گناه را از پیش پای مسلمانان برمی دارد تا فردای قیامت کار آنها سهل تر شود، اگر آن گناه از جلوی پای مسلمانان برداشته نشود؛ پس مثل اینست که خداوند از انسانها بخواهد که ایمان آورند ولی بعد از ایمانشان آنها را به حال خود رها کند و هیچ حمایت و پشتیبانی از دین و اخلاق آنها نکند! و به مرتدین اجزه داده شود تا به میل خود اقدام به پخش شبهات دینی نمایند و همراه خود گروه کثیری را به جهنم بکشانند، پس اگر اینگونه شود؛ منفعت حکومت اسلامی چیست؟ به چه دردی می خورد؟ اگر حکومت اسلامی از مسلمانان دیگر حمایت نکند و آنها را در میان مرتدان رها نماید؛ پس وجود حکومت اسلامی یا عدم آن چه فرقی خواهند داشت؟
و لذا اگر در یک کشوری حکومت اسلامی برقرار نبود، اگر افراد مرتد شوند بر آنها حد جاری نمی شود و همین امر باعث خواهد شد که افراد زیادی مرتد شوند و به مرور جامعه از ظاهری اسلامی به یک محیط غیر اسلامی و پر از گناه و فسق و فجور مبدل گردد که هیچکس از دین و اخلاقش در امان نخواهد بود و حتی افراد مومن و سالم نیز که به معتقدات خویش ایمان راسخ دارند نیز در برابرآن همه گناه و کفر امین نخواهد شد و دیر یا زود آنها نیز به ورطه ی گناه خواهند افتاد و لذا چاره ای جز هجرت نخواهند داشت.
و اینجاست که وجود حدود اسلامی به دفاع از دیگر مسلمانان خواهد آمد و از آنها در برابر وجود افراد فاسق و شبهه افکن و سارق و شراب خوار و غیره حمایت می کند تا خدای ناکرده آنها نیز از وجود این افراد مریض متاثر نشوند.
والله اعلم.