به چندین دلیل سلفی ها روش و نظریات عقلیِ اهل کلام را رد می کنند از جمله:
۱- در مورد امورِ دین و احکامش، در قرآن و سنت چنان غنا و ثورتی وجود دارد، که به غیر آن دو نیازی نیست. دین با پایان بعثت رسول صلی الله علیه وسلم کامل شد. و هر آن چه امت در مسایل دینی بدان محتاج بوده است را، رسول صلی الله علیه وسلم به صورت شفاف و کامل بیان داشته است. از این رو هر مسئله ای که در زمان رسول صلی الله علیه وسلم جزو دین نبوده است، هیچ ارتباط و سنخیتی با دین ندارد.
۲- اصطلاحات متکلمین در کتاب الله و سنت نیامده است. استعمال این واژه ها باعثِ شکاف صفوف مسلمانان شد. درگیری ها و خصومت ها فراوان گشت و در پی آن به دلیل عدم هم سویی و اتفاق بر مفاهیم و ترکیب این اصطلاحات، فرقه ها و گروه های زیادی نیز پدیدار گشت. اما بازگشت به قرآن و سنت در اختلافات، امت را از این بلا و مصیبت ها دور می دارد.
۳- عدم تواناییِ عموم مسلمین از تحقیق و بررسی در علوم عقلی و تسلّط برآن. در نقطه ی مقابل می بینیم اکثر مسلمان ها با سطوح مختلف ذهنی و استعدادهای متفاوت به راحتی قرآن و سنت را درک می کنند. چنان که الله کتاب خویش را این گونه توصیف می نماید:{وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ}: (و قطعاً قرآن را براى ذکر(و پندآموزى) آسان کردهایم؛ پس آیا پندگیرندهاى هست؟) .
۴- علم کلام نابود کننده ی تلاش ها و وقت هاست. و اگر این وقت و تلاش ها صرفِ فراگیری و تحقیق و پژوهش در قرآن و سنت می شد، بر متکلمین و دیگران بی نهایت مثمرِ ثمر بود.
۵- توضیح و بیانِ امور غیبی فقط در توان و حیطه ی کاریِ انبیاء و پیامبران می باشد و فقط آنانند که از جانب الله مأمور ابلاغ دین اند. برای غوطه ور شدن در چنین موضوعاتی جایی برای متکلمین و اندیشه ی آنان نیست. چرا که امور غیبی با مجادله و مناظرات عقلی قابل درک نیست.