رحمت و شفقت او به خدمتگذاران و بردگان
نظام طبقاتی قبل از اسلام بر جامعه جهانی ـ منجمله جزیره عرب ـ چیره بود. جامعه از نوکر و چاکر و سرور با القاب و درجات مختلف تشکیل میشد. انسان، انسان دیگر را عبادت میکرد! اسلام این بافت ویرانگر را مخالف سرشت انسانی دانسته همه انسانها را فرزندان آدم و برابر چون دانههای شانه معرفی نمود. و با یک سلسله قوانین پله پله نظام بردگی را برچید.
نوکران و بردگان قبل از اسلام هیچ حقوق و یا کرامت و یا شخصیتی نداشتند، آنها را مالکانشان چون کالا خرید و فروش میکردند. و چون آفتاب پر فروغ و زندگی بخش اسلام تابیدن گرفت. رسول الله صلی الله علیه وسلم ظلم و ستم را از آنها برچیده، حقوقی را برای آنها مقرر نمود. و کسانی را که به زیردستان ظلم و ستم روا دارند، یا آنها را تحقیر کرده، مورد ضرب و شتم و ناسزا قرار دهند را به عذاب دردناک جهنم تهدید کرد. اسلام با صدای بلند در گوش فلک جار زد: به چه حقی انسانها را به بردگی میگیرید؟! در حالیکه مادرانشان آنها را آزاد بدنیا آوردهاند!
معرور بن سوید میگوید: روزی ابوذر را دیدم همراه غلامش که هر دو آنها لباس مشابهی به تن دارند، ـ یعنی ابوذر مثل همان لباسی که در شأن خود دیده را برای غلامش نیز خریده ـ. من از اینکه غلامش لباسی چون لباس او دارد پرسیدم. او گفت: من در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم کسی را دشنام داده، او را به سیاهی مادرش تحقیر کردم. آن مرد نزد پیامبر آمده شکایت کرد. آن حضرت صلی الله علیه وسلم به من فرمودند: تو مردی هستی که در تو آثار جاهلیت هنوز هویداست. زیر دستان شما برادرانتان هستند، خداوند آنها را زیردستان شما قرار داده. کسی که برادرش زیر دستش است؛ از آنچه میخورد به او بخوراند، و از آنچه میپوشد او را بپوشاند، و بیش از توانشان از آنها کار نگیرید، و اگر کار سختی از آنها خواستید با آنها همکاری کنید([۱]).
بنگر چگونه اسلام و پیامبر توحید نوکر و خدمتگذار را به عنوان برادر معرفی کرده است! تا مسلمان در قلب و قالب خود دریابد اگر چنانچه به خادمش ظلم روا داشت، یا به او بدی کرد، یا او را تحقیر نمود، یا مالش را سرکشید، او در حقیقت چون کسی است که چنین فعل زشتی را با برادرش انجام میدهد.
سپس پیامبر دستور داد تا با آنها به بهترین صورت رفتار شود. و با آنها نیکی و احسان شود، با نرمی با آنها برخورد شود، مورد احترام قرار گیرند، از آنچه میخوریم، و یا میپوشیم به خدمتکارانمان نیز تقدیم داریم. و بهمین دلیل بود که ابوذر لباس زیبا چون لباس خودش را بر تن خدمتکارش زیبنده دیده بود.
و در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از اینکه از خدمتکار کارهایی که در توان او نیست خواسته شود، و یا به او سخت گرفته شود منع کرده است. و این نیز به این معناست که به آنها وقت کافی برای استراحت داده شود.
ابو مسعود انصاری آورده است: روزی بر غلامم خشم گرفته بودم، و او را با شلاقی کتک میزدم. صدایی از پشت سرم شنیدم که میگفت: بدان ای ابو مسعود!
از شدت خشم صدا را تشخیص ندادم. صدا به من نزدیک شد. در یک لحظه متوجه شدم که صدا، صدای رسول الله صلی الله علیه وسلم است. و او میگوید: بدان ای ابو مسعود!
با دیدن رسول الله صلی الله علیه وسلم شلاق را کنار انداختم. آن حضرت فرمودند: بدان ای ابو مسعود، خداوند بر تو تواناتر است از تو بر این غلام!
گفتم: قول میدهم از این پس هرگز هیچ غلامی را کتک نزنم.
و در روایتی دیگر آمده، گفتم: ای رسول خدا، او برای خدا آزاد است.
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: اگر او را آزاد نمیکردی، شعلههای آتش جهنم تو را دربر میگرفت([۲]).
و آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: اگر کسی غلامش را سیلی زد یا او را کتک زد، کفارهاش این است که او را آزاد کند([۳]).
پیامبر خدا آن فرشتهی نجاتی بود که ناتوانان را از زیر ستم قلدران و گردنکشان نجات داد، و بردگان را آزاد کرد، و ترازوی عدالت را برای خدمتگذاران برپا نمود، و دلهای شکسته را مرهم نهاد، و بینوایان را دریافت، و ستمدیدگان را از یوغ ذلت ظالمان رهائی بخشید… این بود محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم؛ پیک رهائی بخش و جامعه ساز..
یار با ماست چه حاجت که زیارت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
معاویه بن سوید بن مقرن میگوید: من نوکرمان را یک سیلی زدم. پدرم ما را صدا زد. به او گفت: حقت را از پسرم بگیر، و او را یک سیلی بزن.
سپس گفت: ما فرزندان مقرن در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم هفت نفر بودیم، و تنها یک خدمتکار داشتیم. یکی از ما او را سیلی زد. پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: آزادش کنید. گفتیم: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، ما غیر از او خدمتکار دیگری نداریم. فرمودند: پس تا ثروتی بدست آورید و نیازی به او نداشته باشید، خدمت شما کند، و چون نیازتان برطرف شد آزادش کنید([۴]).
آری! این است سرور دو جهان، محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم؛ پیک رهائی بخش انسان از بردگی و بندگی و ذلت و خواری…
حال کجایند آنانی که به دروغ عربده دفاع از حقوق انسان سرمیدهند؟!
کجایند آنهائی که زنها را به بیگاری گرفته، کالای شهوت خود قرار دادهاند، از دعوت این پیک هدایت و رستگاری؟!..
کجایند آنهائی که لباس زن را کشیده از او به عنوان وسیله تبلیغاتی برای فروش کالاهای تجارتی خود سوء استفاده میکنند، از این پیک رهائی بخش سعادت آفرین؟!
کجاست دنیای طبقاتی و سرمایهداری غرب از این اسوه و الگوی بزرگ مساوات و برابری و برادری؟!…
بنگر که چگونه بشر را از یوغ بردگی رهائی بخشید. و بشنو این شهادت تاریخ را از زبان انس بن مالک؛ خدمتکار رسول خدا صلی الله علیه وسلم : ده سال شرف خدمت رسول خدا صلی الله علیه وسلم را داشتم. سوگند بخدا؛ هرگز به من “اف” نگفت. و هرگز به کاری که از من سر زده بود، نگفت: چرا چنین کاری کردهای؟ و هرگز از کاری که از من باز مانده بود، نگفت: چرا چنین نکردهای([۵])؟
و در یک گزارش دیگر آمده که: و هرگز بر من چیزی را عیب نگرفت([۶]).
و چه بسا پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم به خادمش میگفت: آیا کاری نداری؟ ـ تا برایت انجام دهم! ـ([۷]).
و انس بن مالک؛ خادم پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم میگویند: چه بسا کنیزکی بیچاره از کنیزکان مدینه دست پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را میگرفت، و رسول الله صلی الله علیه وسلم دستش را از دست او نمیکشید، و او به هر جا که میخواست پیامبر را دنبال کار خودش میبرد([۸]).
([۱]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.
([۲]). به روایت امام مسلم نیشابوری.
([۳]). به روایت امام ابو داود سجستانی، البانی حدیث را صحیح شمرده.
([۵]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.
([۷]). به روایت امام احمد، و البانی آنرا صحیح دانسته.
([۸]). به روایت امام ابن ماجه، والبانی روایت را صحیح دانسته.