پیک رحمت صلى الله علیه وسلم(۱)

  • بقلم/ دکتر عادل شدی

 

رحم و شفقت بر دشمنان

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم رحمت و شفقتی است برای جهان و جهانیان. و پروردگار یکتا او را بدین صفت نیکو زینت بخشیده است:

 [الأنبیاء: ۱۰۷].

{ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. (١٠٧) }

 

و خود آن جناب صلی الله علیه وسلم نیز فرموده‫اند: پروردگار یکتا مرا شفقت و رحمتی برانگیخت([۱]).

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم کالبدی سرشار مهر و رحمت و شفقت بودند، رحم و شفقت والای ایشان حد و مرزی نمی‫شناخت، نه تنها مؤمنان حتی کافرها را نیز دربر گرفت. بیاد آورید قصه‫ی طفیل بن عمرو الدوسی (رضی الله عنه) را. آن صحابی و یار و شاگرد پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را که پیام اسلام را برای قبیله‫اش دوس به ارمغان برد. ولی بر خلاف انتظارش خویشان او عقل خود را زیر پاهایشان لگد مال کرده از لبیک گفتن به ندای حق سر باز زدند. تمام تلاشهای طفیل بن عمرو بی‫نتیجه ماند، و چون نا امیدی بر او چیره گشت، دست بدامن پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم افتاده به ایشان گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم! قبیله‫ی من “دوس” از فرمان پروردگارم سرباز زده راه نافرمانی اختیار نموده‫اند، از خداوند بخواه آنها را نیست و نابود گرداند.

رسول هدایت و رستگاری صلی الله علیه وسلم روی به قبله نموده، دستهای مبارکشان را بالا بردند. دلهره بر قلبهای تمام حاضرین چیره شد. همه می‫دانستند اگر رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای هلاکت و نابودی قبیله‫ی “دوس” دعا کنند، زمین آنها را در یک چشم بهم زدن خواهد بلعید.

اما این رسول رحمت و شفقت و مهر است، نه پیک عذاب و ویرانی. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: خدایا، بار إلها! قبیله‫ی دوس را هدایت داده، آنها را در آغوش ما قرار ده. ([۲])

آری!..

این است پیامبر هدایت و رستگاری که تنها سعادت و رشادت را برای بشریت آرزومند است، و جز پیروزی و خوشبختی و کامیابی هیچ برایشان نمی‫خواهد. برای دوسیها دعای هدایت و رشادت و رستگاری نمود. نه دعای هلاکت و ویرانی..

همراه با من به این تصویر بنگر:

رسول خدا صلی الله علیه وسلم عرق ریزان، سختیها و مشقتهای راه را تحمل کرده، برای دعوت مردم به اسلام و سعادت و رستگاری و خوشبختی دوجهان خود را به طائف رسانده، مردم این شهر نه اینکه مقدم مبارک مهر و سعادت و خوشبختی را گرامی نداشتند، بلکه با زشتی و حقارت و پستی و استهزاء آن مقام والا را به باد خنده و مسخره می‫گیرند. بچه‫های کوچه و بازار،  دیوانه‫ها و لاتها را می‫شورانند تا آن حضرت را با سنگ بزنند.

به دست و پاهای خونینش بنگر.. جواب نیکی و مهر و شفقت پدری او را با پرتاب سنگ به سر و صورت مبارکش دادند.. انسانهایی در کمال رذالت و حقارت و پستی و ناجوانمردی..

بیائید در محضر مادر مؤمنان، شریک زندگی رسول هدایت صلی الله علیه وسلم و بانوی دانشمند اسلام عائشه‫ی صدیقه بنشینیم، و اصل حکایت را از زبان ایشان بشنویم.

عائشه (رضی الله عنها) می‫گویند: از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پرسیدم. آیا هرگز در زندگی بر شما روزی به سختی روز غزوه‫ی “احد” گذشته است؟

 آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: سخت‫ترین و مشقت بارترین روزی که بر من گذشت روز عقبه بود. که قوم تو بسیار مرا رنج دادند. خود و دعوتم را به فرزند عبد یالیل پسر عبد کلال تقدیم داشتم. دست رد بر سینه‫ام زد. بسیار ناراحت و اندوهگین براه افتادم. از شدت ناراحتی و اندوه اصلا متوجه راه نبودم. وقتی بخود آمدم که به “قرن ثعالب” رسیده بودم. سرم را بالا گرفتم، متوجه شدم ابری بر من سایه انداخته. بناگاه حضرت جبریل (علیه السلام) را دیدم. مرا صدا زده گفت: خداوند سخن قومت، و رد زشت و زننده‫ی آنها را شنید، و فرشته‫ی کوهها را فرستاده، تا آنچه می‫خواهی بدو دستور ده، تا اجرا نماید.

آنگاه فرشته‫ی کوهها مرا صدا زده گفت: ای محمد! خداوند سخن قومت، و برخورد زشتشان را شنید. و من فرشته‫ی کوههایم که مرا بسوی شما فرستاده، تا به آنچه می‫خواهی مرا دستور ده تا اجرا کنم. پس بفرما چه می‫خواهی؟ اگر می‫خواهی این دو کوه را روی آنها بهم می‫زنم تا تمام آنها نیست و نابود گردند!

رسول خداصلی الله علیه وسلم نپذیرفت، و فرمود: بلکه، من امیدوارم خداوند از نسلهای آینده‫ی اینها افرادی را بیافریند که به خداوند یکتا شرک نورزند، و تنها خداوند یگانه را عبادت کنند([۳]).

این نمادی است از آن اقیانوس رحمت و شفقت بیکران پیامبری. رحمتی که باعث شده پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم زخمهای خونینش، و دل شکسته‫اش، و جگر سوخته‫اش، و کرامت پایمال شده‫اش را فراموش کند، و جز رساندن خیر و نیکی به آن انسانهای سنگ دل، و نجات دادن آنها از تاریکیهای کفر به نور ایمان، و هدایت و رهنمایی کردن آنها براه راست، به هیچ چیز دیگر فکر نکند.

تصویری دیگر از رحمت سرشار و دریای بی‫ساحل مهر و عطوفت و شفقت آن مقام والای نبوت:

بالأخره پس از سالها رنج و زحمت و تلاش، پیامبر خدا شهر مکه را از چنگ ظلم و ستم و بردگی رهائی داده، با ده هزار سرباز جان بکف وارد شهر شدند. امروز خداوند گردنهای طغیان و سرکشی را زیر شمشیر قدرت پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم خم کرده است. این گردنهای همان فرعونهای بخود مغروری است که چه شکنجه‫ها و آزارها که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و یارانش وارد نکردند، تا جائیکه بارها برای کشتن آن حضرت صلی الله علیه وسلم نقشه‫ها کشیدند، و بارها ایشان را ترور کردند که به یاری حق نافرجام واقع شد. و در نهایت ایشان را از خانه و کاشانه‫ و وطنشان راندند، و بسیاری از یاران و دوستانش را سربریدند و برخی از آنها را با زور شمشیر مجبور ساختند دینشان را تغییر دهند، یا به دینشان بد گویند.

یکی از یاران رنج کشیده و مستضعف آن حضرت که احساس می‫کرد، می‫تواند در این روز باشکوه پیروزی انتقام خانواده‫اش را بگیرد، با فخر داد کشید: امروز روز انتقام است!

پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم این سخن را نپسندیده فرمودند: امروز روز گذشت و رحم و شفقت است.

سردار لشکر پیروز؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به نزد دشمن شکست خورده‫اش می‫رود، چشمهای حیران در حدقه‫های اندوهگین دشمن خشک زده، تپش قلبهای ترسویشان شنیده می‫شود، گلوهایشان از وحشت خشکیده، با ترس و لرز و وحشت در این انتظارند که سردار پیروز با آنهایی که جز خیانت و پیمان شکنی و انتقام و خونخواری، و تکه‫پاره کردن لاشهای مسلمانان اسیر و زخمی در غزوه‫ی احد و دیگر جنگها، هیچ در کارنامه‫ی خود ندارند، چه خواهد کرد؟! آنها در وجدان و ضمیر خود بخوبی می‫دانند که بهترین محکمه‫ی عدل و انصاف جز مرگ پس از شکنجه‫های دردناک برایشان هیچ نخواهد نوشت.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از آنها می‫پرسند: ای قریشیان! گمان می‫کنید من با شما چه خواهم کرد؟!

قریشیهایی که تا دیروز قلدرانه تیغ وحشت در دست می‫چرخاندند، و اربده‫ی خونین سرمی‫دادند، هراسان و وحشت زده می‫گویند: به نیکی با ما رفتار کن! شما برادر سخاوتمند، و برادر زاده‫ی با گذشت ما هستی!

پیامبر رحمت و شفقت و مهر با یک جمله‫ی زندگی ساز که تاریخ بشریت تا روز ابد بدان افتخار می‫ورزد، بر دفتر روزگاران نگاشت که در مهر و شفقت و رحمت او را حریفی نیست. ایشان فرمودند: بروید، همه‫ی شما آزادید.

قریشیان شکست خورده، مات و مبهوت به همدیگر خیره شده بودند، کسی نمی‫توانست گوشهایش را باور کند، گمان می‫بردند خواب می‫بینند، گویا چون مرده‫ها در قبر برویشان باز شده، بار دگر در آنها روح دمیده شد، و به زندگی باز گشتند.

این گذشت و عفو عمومی تصویری است از آن اقیانوس بی‫کران رحمت در قلب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم. آن رحمت و عطوفت و شفقتی که سرسخت‫ترین دشمنان او و یارانش که تا دیروز سایه‫ی دین را با تیر می‫زدند را نیز در برمی‫گیرد.

اگر این رحمت بی‫مانند نمی‫بود هرگز چنین عفو عمومی صورت نمی‫گرفت. و حقا که راست فرموده‫ای، و چه خوش گفته‫ای ای رسول پاک پروردگار یکتا: من رحمتی هستم که به بشریت هدیه داده شده است([۴]).

 

 

([۱]). به روایت امام مسلم نیشابوری.

([۲]). به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

([۳]). به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

([۴]). به روایت حاکم.

مقاله پیشنهادی

روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …