داستان اصحاب اخدود همان طور که در سوره ی بروج آمده حقیقتی است که باید دعوتگران به دین خدا در همه ی سرزمین ها و در تمام نسلها، به آن توجه کافی داشته باشند، الله سبحانه و تعالی در خلال این داستان یکی از نشانه های راه را برای مؤمنان ترسیم می کند و نفس آنها را آماده می سازد که بتوانند هر نوع پیشامدی را که الله بر اساس حکمت خود برای آنان رقم بزند، با جان و دل قبول کنند.
این داستان، داستان گروهی است که به پروردگار خود ایمان آورده اند و حقیقت ایمانشان را اعلام کرده اند و به همین جهت نیز به دست دشمنانی جلّاد و زورگو گرفتار آمده اند که «حقّ مسلم انسان» را در «آزادی اعتقاد» به حقّ و ایمان به خداوند عزیز و حمید، پایمال می سازند و کرامت و حرمت انسان را در نزد خدا بر باد می دهند چون انسان در نزد خدا،گرامی تر از آن است که بازیچه بشود و طاغوتها(ظالمان) از دردهای شکنجه آن انسانها، احساس آرامش کنند و از منظره جزغاله شدن او به هنگام سوزیدنش، شادمانی کنند!
آری! این جلّادان (زمان)، مردان، زنان،سالخوردگان و خردسالان ایمان دار را به دردناکترین شیوه ممکن می سوزاندند، آن هم به این دلیل که آنان به الله سبحانه و تعالی ایمان آورده بودند :
(وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ) بروج : ۸٫
شکنجهگران هیچ ایرادی و عیبی و جرمی بر مؤمنان نمیدیدند جز این که ایشان به خداوند قادر و چیره، و شایستهی هرگونه ستایشی، ایمان داشتند!!
به راستی که دلهای این مؤمنان از عبودیّت زندگی دنیا رها شده بود و لذا هر چند که مرگ را با آن شیوه زشت و ناخوشایند پیش چشم خود می دیدند، اما علاقه ی به زنده ماندن، آنان را به زانو درنیاورد . آنها از تمام قید و بندها و جاذبه های زمینی و دنیایی رهایی یافتند و با چیره شده عقیده بر حیاتشات، توانستند که بر ذات خود مسلطّ شوند .
در مقابل این دلهای با ایمان و بلندقدر و بزرگوار، انسانهای شرور و ناباوار و مجرم و پست قرار گرفته بودند و بر کناره ی آتش نشسته بودند و تماشا می کردند که مؤمنان چگونه عذاب می بینند و چگونه درد می کشند. نشسته بودند و از منظره سوختن زندگی مؤمنان در کام اتش و از اینکه انسانهای بزرگواری تبدیل به هیمه و خاکستر می شدند لذّت می بردند .
درحساب دنیا چنین برداشت می شود که طغیان بر ایمان پیروز شده است و این ایمان که در جان آن گروه بزرگوار و ثابت قدم به آن قلّه ی بلند رسیده بود، در نبرد میان ایمان و طغیان، هیچ پایه ومایه ای نداشته است.
روایات وارده در مورد این حادثه و نصوص قرآنی نیز هیچکدام خاطرنشان نکرده اند که خداوند آن طاغیان را در دنیا به کیفر گناهانشان نابود کرده باشد .
در سوره بروج اشاره نشده است که خداوند اصحاب اخدود را به کیفر گناهانشان، همانند قوم نوح و قوم هود و قوم صالح و قوم شعیب و قوم لوط و یا مثل فرعون و لشکریان او، با قهر و قدرت خود نابود کرده باشد ، و قرآن درباره سرانجام دنیایی آنان سکوت کرده است .
و بدین جهت، این خاتمه و سرانجام در حساب دنیا، اسفبارو دردناک تلقّی می گردد!
امّا آیا کار به اینجا ختم می گردد و آن گروه با ایمانی که به قلّه ی ایمان عروج یافته بودند، با دردهای جانسوزشان در گودالهای آتش به حال خود رها می شوند؟
و آیا آن گروه ستمکاری که مؤمنان را آزار و شکنجه می دادند قِسِر در می روند ؟
ظاهراً حساب دنیایی با توجّه به چنین خاتمه تأسف باری، همین را دردل القا می کند !