- بقلم/ دکتر عادل شدی
رسول خدا صلی الله علیه وسلم حقیت دنیا را بخوبی درک کرده بود، و سرعت دگرگونی روزگار را بخوبی حس میکرد. او میدانست دنیا مزرعهایست برای آخرت. و سفر دنیا سفری است بسیار کوتاه؛ چون آن مسافر صحرا که لحظاتی زیر سایه درختی استراحت نموده سپس برخواسته راهش را ادامه میدهد. از اینرو بود که هرگز دنیا نزد رسول اکرم صلی الله علیه وسلم جایگاهی بیش از آنچه دارد را نیافت. و آن حضرت زندگی پارسایان و مستمندان را بر زندگی ثروتمندان اسرافکار و از خود راضی ترجیح داد، و روزی گرسنه بود و صبر و شکیبائی آذوقه راهش، و روزی سیر بود و شکر و سپاس نغمه دل و جانش.
و چه بسا پیروانش را از خطر ذوب شدن در دنیای فانی و از فتنه و فسادهای آن و غرق شدن در شهوتها ولذتهای زود گذر آن برحذر میداشت. آن حضرت صلی الله علیه وسلم میفرمودند: دنیا شیرین و باصفاست، و خداوند شما را بر آن گماشته و مینگرد که چه میکنید. پس از دنیا و زنان بهراسید، چرا که اولین فتنه و آزمایش بنی اسرائیل در زنان بود([۱]).
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بخوبی دریافته بود که دنیا آرامگاه و سرای کسی است که او را دگر سرائی نیست، و بهشت کسی است که از اخلاق و ارزشهای انسانی هیچ بهرهای نبرده است. و همیشه میفرمود: بار الها! هیچ زندگی و سعادتی چون زندگی و سعادت و صفای آخرت نیست([۲]).
پیامبر بشدت با فقر و تنگدستی در ستیز بود، و فقر را برادر کفر، و راهی بسوی آن میشمرد. و دین اسلام نیز تا بدانجا با فقر در جنگ بود که مال و ثروت را در ادای عبادتها و ارکان اسلام چون حج و زکات سهیم قرار داد، و کار و تلاش و کوشش که باعث عزت نفس و ساختار شخصیت اجتماعی فرد میشود را نماد شخصیت مسلمان قرار داده، دست بالا را بر دست پایین برتر شمرد. با وجود همه اینها اجازه نداد مال و ثروت ودارائی دنیا از دست جستزده بر دل رخنه کند، و همواره چشمهایش به آخرت و زندگی پس از مرگ دوخته بود، و قلب و دلش را از تمام پریشانیها و ناراحتیهای دنیایی پاک و خالی نگه داشته بود. و این بود که دنیا بسوی او میدوید و پیامبر دست رد بر سینه آن میزد. و میفرمود: مرا چه بدنیا؟! من در دنیا تنها چون مسافری هستم که زیر سایه درختی برای چند لحظه استراحت نموده سپس آنرا رها کرده میرود([۳]).
عمرو بن الحارث برادر مادر مؤمنان جویریه؛ همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گفتند: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم پس از وفاتشان هیچ مال و منالی از خود بجای نگذاشتند، نه دیناری، و نه درهمی، و نه بردهای و نه کنیزی، و نه هیچ چیز دیگری، مگر قاطر سفیدی که سوارش میشدند. و اسلحهاش و قطعه زمینی که آنرا برای مسافرانی که توشه راهشان ته میکشید صدقه کرده بودند([۴]).
آری؛ این تمام دارایی و ثروت سرور دو جهان، و سید و آقای انسانها از روز ازل تا روز ابد، و آقا و سید و سرور و عزیز جان و دلم است. صلوات و درود و ثنای الهی بر او بادا، و پدر و مادر و جان و همسر و فرزندم فدای او …
او آن وارستهایست که نپذیرفت پیامبری پادشاه گونه باشد، و ترجیح داد که بنده و بردهی پروردگار و پیام آور او باشد.
ابوهریره یار و شاگرد محبوب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم که لحظهای از او جدا نمیشد آورده است: جبریل (علیه السلام) در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نشست و به آسمان نگریست، فرشتهای از آسمان فرود آمد. جبریل گفت: این فرشتهایست که از روزی که خداوند او را آفریده تا به امروز هرگز از آسمان فرود نیامده است. چون فرشته سر رسید گفت: ای محمد! پروردگارت مرا بسوی تو فرستاده است؛ آیا تو را پادشاهی قرار دهم، یا بنده و فرستادهای؟
جبریل به پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم گفت: ای محمد، در مقابل پروردگارت فروتن باش! پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: میخواهم بنده و فرستاده او باشم([۵]).
زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آینهای بود از تواضع و فروتنی و زهد و پرهیزگاری و پارسائی و قناعت.
مادر مؤمنان عائشه صدیقه (رضی الله عنه) فرمودند: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در حالی جان به جان آفرین تسلیم نمودند و از این دیار فانی رخت برچیدند که در خانه من هیچ چیزی که انسانی بتواند آنرا بخورد نبود مگر مقداری جو در تاقچه من، مدت زمانی طولانی از آن میخوردم تا خسته شدم، روزی آنرا وزن کردم بعد از آن تمام شد([۶]).
حضرت عمر چون دید مردم در ناز و نعمت بسر میبرند، آهی سرداده گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را میدیدم که در بعضی روزها از شدت گرسنگی بخود میپیچید و حتی خرمای خشک و پالیده نمییافت تا شکمش را پر کند.
انس؛ یار رسول خدا صلی الله علیه وسلم که داوطلبانه شرف خدمتگذاری پیامبر صلی الله علیه وسلم را به عهده گرفته بود، گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: در راه خدا روزهای پر ترس و وحشتی که من دیدهام کسی ندیده. و در راه خدا زجرها و شکنجههایی که من دیدهام کسی ندیده. بر من سی شبانه روز گذشت، و من و بلال هیچ غذایی که قابل خوردن باشد نداشتیم، مگر چیز بسیار اندکی که بلال در زیر بغلش پنهان میکرد و میآورد([۷]).
و پسر عموی پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم ابن عباس (رضی الله عنه) آورده است: بر پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم شبهای متوالی میگذاشت و ایشان همراه خانوادهیشان شکم خالی سر به بالین میبردند. و بیشتر وقتها نانشان از جو بود([۸]).
و از انس یار و خدمتگذار رسول خدا صلی الله علیه وسلم آمده است: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم تا روزی که وفات کردند بر میزی غذا نخوردند. و نان سفید گندم نخوردند([۹]).
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در نهایت تواضع و فروتنی زندگی میکردند، بر حصیر مینشستند و بر آن میخوابیدند. عمر بن خطاب (رضی الله عنه) یار و مستشار پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم میگویند: روزی خدمت آن حضرت صلی الله علیه وسلم رسیدم، آنحضرت صلی الله علیه وسلم بر حصیری دراز کشیده بود، در کنارشان نشستم.
دیدم که جز یک پارچه نازک چیزی بر تنشان نیست، و حصیر بر جسمشان اثر گذاشته. در گوشهای از اتاق یک مشت جو، و مقدار اندکی عدس بود، مشکی نیز در آنجا آویزان بود. وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را به آن حال دیدم اشک از چشمانم سرازیر شد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم به من نگاهی کرده فرمودند: چرا گریه میکنی؟! گفتم: ای فرستادهی خدا، چطور گریه نکنم؟! این حصیر سخت بر جسمت اثر گذاشته، و در خانهات چیزی جز آنچه میبینم نیست. و خسرو و قیصر ـ پادشاهان فارس و روم ـ در ناز و نعمت و در باغها و رودها خوش میگذرانند. در حالیکه شما فرستادهی خدا و پیک او هستید! پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: ای پسر خطاب! آیا بدین راضی و خشنود نیستی که آخرت برای ما باشد، و دنیا برای آنها([۱۰])؟
([۱]). به روایت امام مسلم نیشابوری.
([۲]). به روایت امام مسلم نیشابوری.
([۳]). به روایت امام ترمذی، و ایشان گفتهاند که این حدیث حسن صحیح است.
([۵]). به روایت امام ابن ماجه. واستاد ألبانی آنرا صحیح دانسته.
([۶]). به روایت امام بخاری و مسلم. (یعنی تا وقتی که آنرا وزن نکرده بود، به برکت پیامبر صلی الله علیه وسلم آن مقدار اندک جو تمام نمیشد)
([۷]). به روایت امام ترمذی، و ایشان گفتهاند که این حدیث حسن صحیح است.
([۸]). به روایت امام ترمذی، و گفتهاند که دین حدیث حسن صحیح است.
([۱۰]). به روایت امام ابن ماجه، و منذری آنرا صحیح شمرده است.