انس رضی الله عنه گوید: «پیامبر بسیار مهربان بود و هر کس نزد او میآمد به او وعدهای میداد و در صورت مهیا بودن، همان لحظه وعدهاش را عملی میکرد. روزی نماز برپا شد و مردی بادیه نشین آمد و لباسش را گرفت و گفت: کمی از نیازهایم مانده است و میترسم فراموش کنم. پیامبر صلی الله علیه وسلم برخاست و نیازش را برطرف ساخت سپس به نماز ایستاد».[۱]
[۱]– بخاری.