- بقلم/ دکتر عادل شدی
حکایت هر زندگی را بر این زمین خاکی باید پایانی باشد:
[ سوره عنکبوت آیه ۵۷]
{( سرانجام همه انسانها میمیرند و ) هر کسی مزه مرگ را میچشد سپس به سوی ما بازگردانده میشوید.}
۲۳ سال؛ کوشش، تلاش، اصلاح، وسازندگی به ثمر رسیده بود. پیک آسمان صلی الله علیه وسلم مأموریت خویش را به نحو احسن به پایان رسانیده بود، و دین آنچنان که پروردگار میخواست به بشریت رسیده بود:
[ سوره مائده آیه ۳]
{ امروز ( احکام ) دین شما را برایتان کامل کردم و ( با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان ) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم .}
و مردم فوج فوج و گروه گروه به اسلام میگرویدند:
[ سوره نصر آیه ۱ـ ۳]
{ هنگامی که یاری خدا و پیروزی ( و فتح مکّه ) فرا میرسد. و مردم را میبینی که دسته دسته و گروه گروه داخل دین خدا میشوند ( و به اسلام ایمان میآورند ) . پروردگار خود را سپاس و ستایش کن ، و از او آمرزش بخواه . خدا بسیار توبهپذیر است . }
و سیمای خاتم صلی الله علیه وسلم در تابلوی شاگردان و یاران او به صورت بسیار زیبایی نقاشی شده بود.
حال دیگر نوبت پیوستن به یار فرا رسیده بود. پیامبر برای سفر آماده میشد. در “حجه الوداع” با اشارهای گزرا به یارانش فرمود: مناسک حج را خوب بیاموزید شاید که دیدار دیگری در مراسم حجی نصیب ما نشود!
در روز دوشنبه ۲۹ صفر سال ۱۱ هـ، رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از بازگشت از نماز جنازهای در قبرستان بقیع سر درد شدند و به شدت تبشان بالا رفت. پس از آن با شدت بیماری مدت ۱۱ روز امامت نماز جماعت را خود بر عهده داشتند. بیماری ایشان ۱۳ تا ۱۴ روز ادامه داشت.
روز چهارشنبه؛ ۵ روز قبل از وفاتشان، با شدت بیماری فرمودند که رویشان آب بریزند. درجه حرارتشان پایینتر آمد. در حالیکه سرشان را با پارچهای بسته بودند بالای منبر رفتند تا به نکتهای بسیار مهم اشاره فرمایند:” لعنت خدا بر یهودیان و نصرانیان بادا! قبرهای پیامبرانشان را مسجد قرار دادند”([۱])، سپس فرمودند:”قبر مرا بتکدهای برای عبادت نکنید”([۲]).
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم از اینکه مردم جهت ابراز محبت قبری را مزار ساخته، سپس برای عبادت بدانجا روند بسیار نفرت داشتند، و از اینکه این دروازه خطرناک شرک در بین مسلمانان باز شود بسیار میترسیدند. از این جهت با وجود شدت بیماری به مسجد رفته بر این نکته که پیش از این بارها آن را روشن و واضح شرح داده بودند، بار دگر تأکید فرمودند.
و به شکرانه همین زحمات بیدریغ آن حضرت بود که در تاریخ اسلام؛ قبرپرستی، و مزار و بارگاه ساختنها رواج نیافت. و اگر این فرموده آن مقام والا نمیبود، امروز در شهر مکه و مدینه و سایر شهرهایی که یاران آن رسول پاک صلی الله علیه وسلم و اهل بیت گرامیشان میزیستند جایی برای زندگی نمیماند، و در هر وجب صحابی و امام زاده و پیر و مرشدی را مزاری میشد!
سپس آن حضرت در کمال فروتنی و تواضع خودشان را مورد بازخواست قرار داده فرمودند: هر کسی را شلاقی زدهام این کمر من است بیاید به من شلاق زند. و هر کسی را فحش و ناسزایی گفتهام بیاید مرا ناسزا گوید!
الله اکبر!…
بنازم بزرگی و آقائیت را سرور و سید و مولای من…
فدایت بادا جان و مال و خاندان و روح و روانم..
گر نثار قدم یار گرامی نکنم گوهر جان، به چه کار دگرم باز آید؟!
محبوب پروردگار عالم، فخر کونین و شرف فرزندان آدم، در کمال فخر چنین سیمایی از عدالت بر صفحات تاریخ مینگارد!
کجایند “از ما بهتران” امروز که خود را “همه کس” و دیگران را “پستتر از خس” میشمرند؟!
و صد عجب که در پرتو نور فانوس هدایت هیچ رشادت و اندرزی نیست خفاشان شب پرست را…
سپس آن حضرت به احترام “انصار” و قدرشناسی از ایشان و نقششان در خدمت به دین سفارشها کردند. و دستور دادند درهای خانههایی که در مسجد بود را دیوار کنند، بجر در خانه ابوبکر (رضی الله عنه). و در حق ابوبکر؛ وزیر و دست راست و پدر خانمشان تعریفها کرده فرمودند: ابوبکر از همه مردم در همراهی و دوستی و بخشش مال و ثروتش بر من امانتدارترین بود، و اگر جز پروردگارم خلیل ـ همدم ـ دیگری میگرفتم، ابوبکر میبود! ولی برادری اسلام و دوستی او راست!..
تا نماز مغرب روز پنج شنبه ـ ۴ روز قبل از وفاتشان ـ ایشان امامت نماز را شخصا ادا میکردند، پس از آن بیماری شدت گرفت و رسول خاتم هر چند لحظه یکبار از حال میرفتند. دستور دادند ابوبکر امامت نماز را به عهده گیرد. ابوبکر امامت ۱۷ نماز را در زندگی پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بر عهده داشت.
فضائی از اندوه و غم و پریشانی و ماتم بر مدینه لنگر انداخته بود. دوست و یار قلبها، محبوب دلها، عزیزتر از جانها بیمار است. هیچ کس جرأت ندارد به خودش اجازه خیال دهد که مبادا محبوب رخت سفر بربندد. در تصور هر کسی که رسول حق را دیده بود جهان بدون او به ویرانهای میماند تاریک!..
در نماز صبح روز دوشنبه مسلمانان متوجه شدند که پرده از اتاق مادر مؤمنان؛ عائشه، کنار رفت. رسول الله صلی الله علیه وسلم بود که میخواست برای آخرین بار از موفقیت دین و اطاعت و فرمانبرداری یاران مطمئن شود. مؤمنان چون طلوع سیمای پرفروغ آن آفتاب هدایت را دیدند، کمی مانده بود که از فرط شادی نماز را رها کرده بسویش پر کشیده او را در آغوش گیرند!
دستان مبارک آن حضرت این حماسه را قدر نهاده، اشاره فرمودند: نمازتان را کامل کنید. سپس پرده را کشیده به داخل اتاق رفتند([۳]).
خورشید تازه بالا رفته بود که بیماری شدت گرفت و اثر زهری که زنی یهودی در خیبر به پیامبر خورانده بود نمودار گشت([۴]).
برای آخرین بار رسول خاتم صلی الله علیه وسلم تأکید فرمودند: “نماز … نماز… و زیر دستانتان”، و این جمله را چند بار تکرار فرمودند([۵]).
مادر مؤمنان؛ عائشه، همسر گرانقدر رسول خاتم، ایشان را به سینه خود تکیه داده بودند، پیامبر به همسرشان اشاره کردند که مسواکی که دست عبدالرحمن بن ابی بکر؛ برادرشان بود را گرفته با دهان خودشان نرم کنند و به ایشان دهند. پیامبر مسواک زدند!
سپس انگشتشان بالا رفته، چشمانشان به سقف دوخته شد، و لبهایشان به حرکت در آمد: با آنان که بدانها نعمت ارزانی داشتهای، از؛ پیامبران و راستگویان و شهیدان و نیکوکاران… بار الها ببخشای مرا، و بر من رحم کن، و مرا به یار بالا برسان، الهی؛ بالاترین یار!..
الهی؛ بالاترین یار…
الهی؛ بالاترین یار.. ([۶]).
و دستشان آرام کج شده، پایین آمد. و روحشان جهان فانی را رها کرده به دیار باقی شتاف.
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ !..
ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمیگردیم!..
و بدینصورت در صبح روز دوشنبه ۱۲/ ربیع الأول سال ۱۱ هجری، محبوب ما، سرور و آقایمان، عزیزتر ازجانمان، خاتم پیامبران در سن ۶۳ سالگی چشم از جهان فروبست..
آفتابی که ما را از تاریکی جهالت و نادانیها، به روشنائی نور ایمان هدایت نموده بود، غروب کرد!..
خود او از دیدها پنهان شده، در زیر خاک خفت..
ولی؛ سنت، راه و روش زیستن، آئین مو به مو انسان شدن را به ما آموخت، و دفتر تاریخ آن را در کنار قرآن کریم؛ کلام پاک پروردگار یکتا، برای ما حفظ نموده است.
حال اگر محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم در بین ما نیست، راه او.. روح او .. نام او.. سیرت و کردار او .. گفتار و رفتار او.. در بین ماست..
[ سوره أحزاب آیه ۲۱]
{ سرمشق و الگوی زیبائی در ( شیوه پندار و گفتار و کردار ) پیغمبر خدا برای شما است . برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند : ) امید به خدا داشته ، و جویای قیامت باشند ، و خدای را بسیار یاد کنند .}
([۱]). به روایت امام بخاری ۱/ ۶۲٫
([۲]). به روایت موطا امام مالک ص/۶۵٫
([۳]). به روایت امام بخاری ۲/ ۶۴۰٫
([۴]). به روایت امام بخاری ۲/ ۶۴۱٫