چنانکه می دانید، شیعه نهج البلاغه را بغایت قبول دارند و تجربه نشان داده که بعد از قرآن این کتاب نزدشان مهمترین کتاب است ؛ حال ما یکی از خطبه های مشهور این کتاب را انتخاب کرده و به پژوهش حول آن می پردازیم و خواهید دید که همین یک خطبه، افسانۀ دشمنی حضرت علی علیه السلام با خلفا را بر می چیند؛ باشد که این نوشتار برای حق جویان و همچنین محققان مفید واقع شود….
حال، ابتدا خطبه را بخوانیم:
«لله بلادُ فُلاَن، فَلَقَدْ قَوَّمَ الاْوَدَ، وَدَاوَى الْعَمَدَ، وَأَقَامَ السُّنَّهَ، وَخَلَّفَ الْفِتْنَهَ! ذَهَبَ نَقِی الثَّوْبِ، قَلِیلَ الْعَیبِ، أَصَابَ خَیرَهَا، وَسَبَقَ شَرَّهَا، أَدَّى إِلَى اللهِ طَاعَتَهُ، وَاتَّقَاهُ بِحَقِّهِ، رَحَلَ وَتَرَکَهُمْ فِی طُرُق مَتَشَعِّبَه، لاَ یهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ، وَلاَ یسْتَیقِنُ الْمُهْتَدِی». «خداوند شهرهاى فلان را آباد دارد، یا به او خیر دهد که ناهمواریها را هموار و بیماریها را مداوا کرد، سنّت را بر پا داشت و فتنه را پشت سر گذاشت، با جامه پاک و کم عیب از دنیا رخت بر بست، نیکى خلافت را دریافت و پیش از رسیدن شرّ آن از دنیا رفت، وظیفه الهى خود را انجام داد و از نافرمانى او پرهیز کرد او خود رفت ولى مردم را در میان راههاى مختلف رها ساخت که گم گشته در آن راهى نمىیابد و راه یافته به یقین و باور نمىرسد.» (ترجمه از کتاب “ترجمهشرحنهجالبلاغه(ابنمیثم)” ج ۴ ص۱۷۷ ؛ نقل شد)
این خطبه در نسخ متفاوت نهج البلاغه با تحقیق های متفاوت آمده است که در بعضی نسخ شمارۀ خطبه ۲۱۱ و در بعضی نسخ خطبۀ ۲۱۹ در بعضی خ۲۲۱ و در بعضی۲۲۲ و در بعضی ۲۲۳ و در بعضی ۲۲۸، است. این خطبه به صورت واضح عقیدۀ حضرت علی رضی الله عنه را در مورد “فلان”! نشان می دهد، اما این فلان کیست؟ من که می گویم منظور حضرت عمر رضی الله عنه است،
حال شیعه چه می گوید؟
بدون شک شیعه می گوید: در متن خطبه (لله بلاد «فلان ») آمده و شما از کجا فهمیدید که منظور از فلان، “عمر بن خطاب” است؟
در جواب از ۱۰ نفر از علمای اهل تشیع نقل قول می کنم:
۱– میثم بحرانی شیعی که از شارحان نهج البلاغه است در توجیه این خطبه،سخنان جالبی گفته است که هر چند طولانیست ولی به دلیل اهمیتش؛ تمامش را نقل می کنم: «للَّه بلاد فلان، این جمله و امثال آن از قبیل: «للَّه درّه» و «للَّه ابوه»، معمولا به منظور مدح و ثنا، و نیز دعا براى کسى، آورده مىشود، یعنى خداوند کشور او را آباد دارد که چنین کارهاى مهمّى انجام داده است و اصل مطلب این است که عربها، هر گاه بخواهند چیزى یا کسى و عمل او را بستایند با این تعبیر وى را به خدا نسبت مىدهند، جمله اول خطبه را به تعبیرى دیگر نیز نقل کردهاند و آن چنین است: للَّه بلاء فلان و منظور از آن عمل نیک او در راه خداست.
به گفته شارحان مشهور، مراد از واژه فلان که در اول خطبه نقل شد، عمر خلیفه دوم است، ولى از قطب راوندى نقل شده است که مقصود برخى از صحابه حضرت است که در زمان رسول خدا حیات داشتند، و پیش از پیدایش آشوب و فتنه زمان عثمان از دنیا رفته بودند. ابن ابى الحدید در شرح خود نوشته است که ظاهر اوصاف مذکور در عبارت دلالت دارد بر این که امام (ع)، شخصى را اراده فرموده است که پیش از وى عهدهدار خلافت بوده است، زیرا در وصف او مىفرماید: کژیها را راست کرده و بیماریها را درمان کرده است و این مطلب با عثمان مناسبت ندارد به دلیل آن که تمام فتنهها در زمان او و به سبب وجود وى بوده است، و ابوبکر هم اراده نشده چون مدت خلافتش کوتاه بوده و از زمان آشوب و فتنه فاصله زیادى داشته است، پس به احتمال قوى امام علیه السلام عمر را اراده فرموده است ولى به عقیده شارح(منظور خود ابن میثم) این که امام (ع) ابو بکر را اراده کرده باشد بهتر است. تا عمر زیرا در خطبه شقشقیه عمر و خلافت وى را نکوهش و مذمّت فرموده است چنان که قبلا به آن اشاره رفت.
(دقت کنید که میثم بحرانی معترف است که این اوصاف وارده در خطبه با سیرت ابوبکر صدیق مطابقت دارد و این خود اعترافی بزرگ است و ای کاش همۀ علمای شیعه این شجاعت را داشتند!؛ حال ادامۀ سخنان وی را بخوانید)
امام (ع) در این خطبه براى شخص مورد نظر چند صفت بیان فرموده است، از این قرار:
۱- راست کردن کجیها کنایه است از این که، او مردمى را که از راه خدا منحرف شده بودند به راستى و استقامت سوق داد.
۲- معالجه کردن بیماریها، مراد از بیماریها، مرضهاى نفسانى و اخلاقى است که مانند بیماریهاى جسمانى و بدنى سبب آزار و اذیت انسان مىشود، و داروى بهبود یافتن آن هم پندها و مواعظ جالب و نهىهاى کوبنده قولى و عملى است.
۳- به پا داشتن سنت و عمل کردن به آن.
۴- آشوب را پشت سر گذاشت یعنى پیش از وقوع آن از دنیا رفت و این صفت به این اعتبار مدح و ثنایى براى اوست که چون داراى حسن تدبیر و درستى حکومت بود در زمان فرمانروایى وى فتنه و آشوبى به وجود نیامد.
۵- پاک جامه از دنیا رفت، در این جا، لباس را به جاى آبرو و حیثیت و پاکیزگى آن را براى سالم بودن از عیبها به عنوان استعاره آورده است.
۶- کم عیبى او
۷- خوبى خلافت را درک کرد و بر بدى آن سبقت گرفت، احتمالا ضمیر در هر دو موضع (اَصابَ خَیرها و سَبقَ شرّها) به کلمه خلافتى که از عبارت فهمیده مىشود باز مىگردد، به این معنا که آنچه در حکومت و فرمانروایى خوب و مناسب است از قبیل عدالتخواهى و بر پا داشتن دین خدا که در دنیا مایه عزت و نام نیک و در آخرت موجب ثواب عظیم و پاداش بزرگى است کسب و دریافت کرد و از بدیها و آشوبهایى که در خلافت واقع شد جلو رفت یعنى پیش از پیدایش جنجال و فساد و خونریزى، از جهان رخت بر بست.
۸- اطاعت خدا را بطور کامل انجام داد.
۹– به سبب ترسیدن از کیفر الهى حقى را که از خداوند به گردن او بود ادا کرد و حقیقت تقوا را رعایت کرد.
۱۰- در حالى به سوى آخرت شتافت که مردم را بعد از خود در ورطه جهل و نادانى سرگردان رها ساخت که گمراهان، راهى به راستى نیافتند و آنان که در راه راستى گام مىزدند به حقّانیت خویش اطمینان نداشتند زیرا راههاى ضلالت مختلف و رهروان آن زیاد بودند.
حرف واو در کلمه: و ترکتم مفید معناى حال است.
تذکر:در مورد توصیفى که حضرت در این خطبه در باره یکى از آن دو خلیفه بیان فرموده است، براى برخى از دانشمندان شیعه سؤالى به عنوان اعتراض پدید آمده است که این گونه ستایشها با عقیده ما ناسازگار است زیرا ما معتقدیم که ایشان خطا کارند و غاصبانه خلافت را تصرف کردهاند. بنا بر این یا این سخن از امام (ع) نیست و یا خطا کار دانستن ما آنها را نادرست است از این اشکال و اعتراض دو پاسخ داده شده است:
۱- نخست این که این مطلب با عقیده ما مخالفتى ندارد، زیرا ممکن است این توصیف به این سبب باشد که حضرت قصد داشته با پیروان آنها مماشات کند و دلهاى ایشان را به خود متوجه سازد.
۲- دومین پاسخ این که ستودن امام (ع) کنایه از توبیخ و سرزنش خلیفه سوم عثمان است که آن همه فتنه و آشوب در دوران خلافت او واقع و بیت المال مسلمانان با بخششهاى بىجاى او بر باد رفت و به دست او و خویشاوندانش غارت شد، و این عوامل باعث شد که جامعه اسلامى از تمام شهرهاى اطراف دست به شورش زدند و او را به قتل رساندند و به این دلیلحضرت در دنباله توصیف خود، از خلیفه قبل از عثمان، چنین مىفرماید: او فتنه و آشوب را پشت سر گذاشت و با جامه پاک و بدون آلودگى و عارى از هر گونه عیب و نقص، در گذشت، خوبیهاى خلافت را دریافت و از بدیهاى آن به آسانى گذشت، و نیز لازمه جمله: و ترکهم فى طرق متشعّبه، آن است که فرمانرواى بعد از او، داراى صفاتى ضد صفات او بوده است. خدا داناتر به حقیقت امر است. »(ترجمه شرح البلاغه(ابنمیثم)، ج ۴ ص ۱۷۷ -۱۸۱، میثم بن علی بن میثم بحرانی؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی _ مشهد ؛ مترجمین : قربانعلی محمدی مقدم – علی اصغرنوایی یحیی زاده و همچنین متن عربی شرح ابن میثم ج۴ ص۹۵ به بعد _تهران)
در نظر داشته باشید که “میثم بحرانی” ۱۰ فضیلت از خطبه بر می شمرد! و می گوید این خطبه با ابوبکر بیشتر می خواند تا با عمر؛ یعنی وی حضرت ابوبکر را صاحب آن فضایل دهگانه می داند! لازم به تذکر است که مترجم این کتاب در پاورقی می نویسد:« …لذا در این خطبه شخصى را که مورد ستایش قرار داده، با عمر مناسبتر است تا ابو بکر. (مترجم)»