پس نقش علماء در این میان چیست؟

نقش علماء صرفاً در محدوده‌ی فروعات است، و اجتهاد در ادله‌ی ظنیه صحیح است، نه قطعیه. و همین است معنای اجتهاد (کسب یک حکم شرعی از دلیل ظنی). زیرا دلیل صریح قطعی خودش واضح است و نیازی به مجتهد ندارد. بنابراین، مرجعیت علماء پیرامون فروع و ظنیات است و اصول و قطعیات در دایره‌ی اجتهاد آن‌ها نیستند.

لازم است گفته شود: فروعی که مستند به دلایل قطعی هستند خارج از اجتهاد می‌باشند، زیرا چنانچه گفتیم، دلیل قطعی نیازمند مجتهد نیست. مثل این آیه که درباره عده‌ی زنی که شوهرش فوت کرده، می‌فرماید:

﴿وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا﴾ [البقره: ۲۳۴].

«و کسانی که از شما (مردان) می‌میرند و همسرانی از پس خود به جای می‌گذارند، همسرانشان باید چهار ماه و ده شبانه‌روز انتظار بکشند (و عدّه نگاه دارند)».

حتی پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم که داناترین و با فضیلت‌ترینِ همه‌ی مردم بود، از این مرجعیت قرآنی خارج نبود:

﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا یُوحَى إِلَیَّ مِنْ رَبِّی﴾ [الأعراف: ۲۰۳].

«بگو: از آنچه که از جانب پروردگارم به من وحی می‌شود، پیروی می‌کنم».

﴿قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِی وَإِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِمَا یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی﴾ [سبأ: ۵۰].

«بگو: اگر گمراه شوم فقط به زیان خود گمراه شده‌ام و اگر هدایت یابم چیزی است که پروردگارم به سویم وحی می‌کند».

﴿وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى٧﴾ [الضحى: ۷].

«و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد».

(یعنی به وسیله‌ی وحی).

در جایی دیگر می‌فرماید:

﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ٣﴾ [یوسف: ۳].

«ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم بر تو حکایت می‌کنیم و تو قطعاً پیش از آن از بی‌خبران بودی».

یا در آیه‌ی ۷ آل عمران می‌فرماید:

﴿مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ﴾ [آل عمران: ۷].

«بخشی از آن، آیه‌های «محکمات» است (و معانی مشخص و اهداف روشنی دارند و) آن‌ها اصل و اساس این کتاب هستند».

متشابهات برای شناخت معنا نیاز به ارجاع به سوی محکمات دارند نه به سوی آراء و روایات.

و این در مورد اصول و فروعی است که با نص قطعی در قرآن ثابت شده‌اند.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …