خداوند میفرماید:
﴿وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾ [الحشر: ۹].
«کسانی که از شر بخل خود در امان بمانند، رستگارانند».
امام قرطبی میگوید: شح و بخل مترادف هستند، ولی به روایت بعضی از لغتشناسان، شح دارای شدت بیشتری است، و در صحاح هم آمده است که شح، بخلی است توأم با حرص. و مراد از آیۀ فوق: بخل در ادای زکات و همچنین اموری است که فرض نباشد، از قبیل صلۀ رحم و مهمانداری و امثال آن. با توجه به این توضیح، کسی که در راههای فوق انفاق کند بخیل محسوب نمیشود، اما کسی که زکات را نپردازد و انفاق نکند بخیل است([۱]).
بنا بر تعریف کامل و شاملی که امام قرطبی از «شح» ارائه داد، شح در خودداری کردن از ادای زکات واجب و یا ندادن صدقات به فقرا و نیازمندان منحصر نمیشود، همانگونه که عوام الناس فکر میکنند، بلکه شامل انواع طاعات میشود و از این نوع بدتر بخلی است که آدمی را از انجام طاعاتی بازدارد که موجب تقرب به بهشت است.
شح از برجستهترین صفات نفس است، زیرا انسان را از هرچیز که به خدا نزدیک کند بازمیدارد، اما از انفاق مال در راه شهوت و هرچیزی که او را از خدا دور کند باز نمیدارد. کسی که توانایی مبارزه با نفس را دارد و برخواستههای آن غلبه کند، به رحمت خدا نایل میشود و از رستگاران خواهد بود. نسل صحابه با این فهم و برداشت در دنیا زیستند و در تربیت نفس خود کوشیدند و به سوی حق شتافتند.
تابعین این فهم و نگرش را از اصحاب دریافت کرده و به ما انتقال دادند. ابوالهیاج اسدی گفته است: مردی را در حال طواف دیدم که این دعا را زمزمه میکرد:
«اللَّهُمَّ قِنِى شُحَّ نَفْسِى».
«پروردگارا مرا از بخل و حرص نفسم محافظت بفرما».
و چیزی دیگر را بر این دعا نیفزود. سبب را از وی پرسیدم؟ گفت: «هرگاه از بخل نفس در امان باشم، دزدی نمیکنم، مرتکب زنا نمیشوم و… نمیکنم» بعداً دریافتم که آن مرد عبدالرحمن بن عوف بود([۲]).
ممکن نیست آدمی بدون توکل بر خدا در این امر موفق شود؛ زیرا فقط خدا است که بر هرچیز قادر است و اوست توفیقدهندۀ ما بر انجام طاعات و عبادت و هم اوست دوستدار اهل ایمان و دشمن معاصی.
[۱]– تفسیر قرطبی: ۱۸ / ۲۹-۳۰٫
[۲]– تفسیر قرطبی: ۱۸ / ۲۹ – ۳۰٫