پرده ی تقیه دریده می شود: منکر امامت در دوزخ است! (۱)

سال ها است که علمای متاخر شیعه نقاب تقیه بر چهره کشیده اند و منکر امامت را کافر نمی خوانند ! و خود را علم دار وحدت اسلامی می دانند.حتی کار به جایی رسیده که علمای اهل تشیع از امام صادق و امام باقر هم میانه رو تر شده اند!از دور و بر می شنیدیم که شیعه سنی را تکفیر نمی کند بلکه فقط بعضی از علمای تندرو مثل مجلسی و جزائری همچنین حرفی زده اند
ولی وقتی در کتاب الکافی به  احادیثی از امام صادق و باقر برخورد کردم واقعاً بهت زده شدم چون با چشم خود دیدم که امام صادق هم جزو علمای تندرو شیعه شده و اهل سنت را با تیغ تکفیر گردن می زند!!
به خودم گفتم شاید این اقول “سندیت” ندارد و همه مردود هستند! به همین خاطر قصد کردم اسناد بعضی از آنان را بررسی کنم ولی در کمال حیرت باید بگویم که تعداد زیادی از این احادیث طبق “علم حدیث شناسی” شیعه ، صحیح بودند!!! یعنی با سند صحیح از قول امام صادق و باقر نقل شده که: ما اهل سنت به خاطر “انکار امامت ائمه” مخلد فی النار هستیم!
این احادیثی که جلوتر خواهد آمد همه از معتبرترین کتاب شیعه یعنی “الکافی” و تعداد اندکی هم از “من لا یحضره الفقیه” است ، آن هم با اسنادی “مقبول” (نزد شیعه البته) من در عجبم که شیعه چگونه می تواند آنها را نادیده بگیرد!
کجاست آن امام صادق و آن امام باقر تا ببینند که علمای شیعه چه دروغهایی که به آنان نبسته اند!
و اما بررسی روایات:
روایت اول: وروى الحسن بن محبوب ، عن أبی أیوب ، عن محمد بن مسلم عن أبی – جعفر ( علیه السلام ) قال: …
 قال: فقلت له: أرأیت من جحد الامام منکم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما برأ من الله وبرأ منه ومن دینه فهو کافر مرتد عن الاسلام لان الامام من الله ، ودینه دین الله ، ومن برأ من دین الله فهو کافر ، ودمه مباح فی تلک الحال إلا أن یرجع ویتوب إلى الله عز وجل مما قال ، قال: ومن فتک بمؤمن یرید ماله ونفسه فدمه مباح للمؤمن فی تلک الحال ” . (من لا یحضره الفقیه – الشیخ الصدوق – ج ۴ – ص ۱۰۴ )
من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى: راوى گوید:عرض کردم: اگر کسى امام و پیشوائى که از شما خاندانست منکر شود حالش چگونه است؟ فرمود: هر کس امام حقّ را منکر شود او از خداوند بیزارى جسته و همین طور از او و از دین او، و او کافر است و از اسلام بازگشته و مرتد شده است. زیرا امام از جانب خداوند است، و دین او دین خداست و هر کس از دین خدا براءت جوید پس او کافر است، و خونش در چنین حالى مباح باشد مگر اینکه توبه کند و بسوى حق باز گردد و از خداوند عزّ و جلّ معذرت خواهد از آنچه گفته است،
شیخ هادی نجفی می گوید: «الروایه صحیحه الإسناد .» (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) – الشیخ هادی النجفی – ج ۸ – ص ۲۷۹)
محقق بحرانی می گوید: «وروى فی الفقیه عن محمد بن مسلم فی الصحیح » (الحدائق الناضره – المحقق البحرانی – ج ۱۸ – ص ۱۵۶ – ۱۵۷)
باز هم  بگویید منکر امامت کافر نیست ! اگر امام باقر یکی از اصحابش را تکفیر می کرد حتماً می گفتید تقیه کرده ولی الان دیگر چه بهانه ای دارید؟ حتما می گوید امام باقر با اهل سنت مزاح کرده
تعجب می کنم که شیعه می گوید ائمه ی ما تحت فشار بودن و مجبور بودن تقیه کنن !  امام باقر حتی از مهدی دانشمند هم آزادی بیشتری داشته !
شیعه می گوید مذهب (خیالی) وهابیت مسلمین را تکفیر می کند و خون شان را مباح می داند, اما با چشم خود می بینیم که امام باقر هم یک وهابی است چون یک میلیارد و نیم مسلمان را تکفیر می کند و خون شان را مباح می داند, پس اگر وهابیتی هم وجود داشته باشد منسوب به امام باقر است نه کس دیگر..
در حدیثی صحیح و متفق علیه چنین آمده است:
«وعَنْ أَبی ذَرٍّ رَضِی اللَّه عنْهُ أَنَّهُ سمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم یقُول: « منْ دَعَا رَجُلاً بالْکُفْر، أَوْ قَال: عَدُوَّ اللَّه، ولَیس کَذلکَ إِلاَّ حَارَ علَیهِ » (بخاری و مسلم)
از ابو ذر رضی الله عنه روایت است که وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که می فرمود:  «کسی که شخصی را به کفر نسبت دهد و یا بگوید: ای دشمن الله ، اگر شخص کافر نباشد ، نسبت کفر به گوینده بر می گردد و کافر می شود».
در مذهب ما اگر به اشتباه کسی را تکفیر کنید خود کافر می شوید ولی شیعیان عین خیالشان هم نیست که به دروغ از جانب امام باقر یک میلیارد و نیم مسلمان را تکفیر کنند و خونشان را مباح بدانند.
اما سند این روایت:
شیخ صدوق مثل همیشه سند روایت را در کتاب من لا یحضره الفقیه حذف کرده است ، ولی محمد بن ابراهیم نعمانی سند کامل آن را در کتاب “الغیبه” آورده است:
«وبالإسناد الأول (حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقده ، قال: حدثنا محمد بن المفضل بن إبراهیم الأشعری وسعدان بن إسحاق بن سعید وأحمد بن الحسین بن عبد الملک ومحمد بن أحمد بن الحسن القطوانی ، قالوا جمیعا )، عن ابن محبوب ، عن أبی أیوب الخزاز ، عن محمد بن مسلم ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) ، قال: ” قلت له: أرأیت من جحد إماما منکم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما من الله وبرئ منه ومن دینه فهو کافر مرتد عن الإسلام ، لأن الإمام من الله ، ودینه من دین الله ، ومن برئ من دین الله فدمه مباح فی تلک الحال إلا أن یرجع أو یتوب إلى الله تعالى مما قاله “.» (کتاب الغیبه – محمد بن إبراهیم النعمانی – ص ۱۲۸)
احوال راویانش:
* أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقده: «رجال‏النجاشی ص‏۹۴: هذا رجل جلیل فی أصحاب الحدیث مشهور بالحفظ و الحکایات تختلف عنه فی الحفظ و عظمه‏ » و «فهرست‏الطوسی ص‏۶۹: أمره فی الثقه و الجلاله و عظم الحفظ أشهر من أن یذکر» و «رجال‏الطوسی /ص‏۴۰۹: جلیل القدر عظیم المنزله»
* محمد بن المفضل بن إبراهیم الأشعری: «رجال‏النجاشی ص‏۳۴۰: ثقه من أصحابنا الکوفیین»
 سعدان بن إسحاق بن سعید:  مجهول
أحمد بن الحسین بن عبد الملک: «رجال‏النجاشی ص‏۸۰: ثقه مرجوع إلیه » و «فهرست‏الطوسی ص‏۵۸: ثقه مرجوع إلیه» و «الخلاصهللحلی ص‏۱۵: ثقه مرجوع إلیه أعتمد على روایته»
*محمد بن أحمد بن الحسن القطوانی: مجهول
در این طبقه چهار نفر وجود دارد, دو نفر ثقه (محمد بن مفضل و احمد بن الحسین) و دو نفر مجهول (سعدان و القطوانی) که ثقه بودن یک نفر از این ها برای تصحیح روایت کافی است.
الحسن بن محبوب الزراد: «رجال‏الطوسی ص‏۳۳۴ و فهرست‏الطوسی ص‏۱۲۳: ثقه» و «الخلاصه للحلی ص‏۳۷: ثقه عین روى عن الرضا علیه السلام و کان جلیل القدر» و «رجال‏النجاشی ص‏۱۴۰: عده من أصحابنا منهم الحسن بن محبوب»
*إبراهیم أبو أیوب الخراز: «رجال‏النجاشی ص‏۲۰: ثقه کبیر المنزله» و «فهرست‏الطوسی ص‏۱۹: ثقه»
محمد بن مسلم الثقفی: «از اصحاب اجماع است» «رجال‏النجاشی ص‏۳۲۴: وجه أصحابنا بالکوفه فقیه ورع صحب أبا جعفر و أبا عبد الله علیهما السلام و روى عنهما و کان من أوثق الناس» و «الخلاصه للحلی ص‏۱۵۰:  قال الکشی: إنه ممن أجمعت العصابه على تصدیقه من أصحاب أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام و الانقیاد له بالفقه»
__________________________________
* روایت دوم: أَبُو عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَهَ بْنِ مَیمُونٍ عَنْ أَبِی أُمَیهَ یوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِی سَعِیدَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام ) …. ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّیلَ ثُمَّ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیرِ وَلَایتِنَا أَهْلَ الْبَیتِ لَلَقِیهُ وَ هُوَ عَنْهُ غَیرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیهِ ….» (الکافی ج۸ ص۱۰۶-۱۰۷؛ دار الکتب الاسلامیه ، مرتضى آخوندى تهران – بازار سلطانی.)
ترجمه رسول محلاتی: پس امام صادق علیه السّلام فرمود: راست گفتید، سپس فرمود: هر که ما را دوست دارد با ما است- یا اینکه فرمود: همراه ما بیاید- در روز قیامت این طور- سپس انگشتان سبابه هر دو دست خود را (براى فهماندن مطلب) بهم چسباند (یعنى این طور)- آنگاه فرمود: بخدا قسم اگر مردى روز را روزه بدارد و شب را بعبادت بسر برده سپس خداى عز و جل را بدون ولایت و دوستى ما خاندان دیدار کند در حالى او را دیدار کرده که از او خوشنود نیست و بلکه بر او خشمناک است….»

الشیخ هادی النجفی می گوید: الروایه موثقه سندا . (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) – الشیخ هادی النجفی – ج ۱۱  ص ۷۹) و در جای دیگر می گوید: الروایه صحیحه الإسناد (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) – الشیخ هادی النجفی – ج ۵ – ص ۸۴) مجلسی: موثق  (مرآه العقول ج۲۵ ص۲۵۷) بهبودی: صحیح    
راویانش:
*یوسف بن ثابت بن أبی سعده «رجال‏النجاشی ص‏۴۵۲: ثقه»
ثعلبه بن میمون‏ «رجال‏النجاشی ص‏۱۱۸: کان وجها فی أصحابنا قارئا فقیها نحویا لغویا راویه و کان حسن العمل کثیر العباده و الزهد»
الحسن بن علی بن فضال التیمی‏ «رجال‏الطوسی ص‏۳۵۴: ثقه» و «فهرست‏الطوسی ص‏۱۲۴: روى عن الرضا علیه السلام و کان خصیصا به کان جلیل القدر عظیم المنزله زاهدا ورعا ثقه فی الحدیث و فی روایاته»
*محمد بن عبد الجبار القمی‏ «رجال‏الطوسی ص‏۳۹۱: ثقه»
أحمد بن إدریس‏ أبو علی الأشعری القمی‏ «رجال‏النجاشی ص‏۹۲: کان ثقه فقیها فی أصحابنا کثیر الحدیث صحیح الروایه» و «فهرست‏الطوسی ص‏۶۴: کان ثقه فی أصحابنا فقیها کثیر الحدیث صحیحه‏»
اگر اهل سنت هر روز روزه بگیریند و هر شب نماز بخوانند باز هم خدا از آنها خشنود نخواهد شد و حتی خشمگین است ؟ چرا ؟ چون ولایتی که در قرآن هیچ اثری از آن نیست را قبول نداریم؟ این چه عقیده ای است که اهل تشیع دارند ؛ خداوند حتی یک آیه دربارۀ ولایت نازل نکرده ولی از ما خشمگین است که چرا ولایت اهل بیت را قبول نداریم؟

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …