سخن در این باره همراه با ذکر دلایل بهمراه سخن گفتن در مورد ویژگیهای پیامبر صلی الله علیه و سلم و اینکه او خاتم پیامبران است، گذشت و سخن در باره پایان رسالت از جهت دیگر تأثیر این عقیده (ختم نبوت) بر دین مسلمانان و ثمره اثبات آن بر آنهاست. از ثمره و نتایج این عقیده:
- پابرجا شدن شریعت و کامل شدن دین نزد امت که اثر و نشانه بزرگ در زندگی امت دارد به اندازهای است که الله تعالی با ذکر این آیه بر امت نعمت داده است که میفرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ﴾ [المائده: ۳]. «امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دینتان باشد».
این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و سلم در حجه الوداع چند ماه قبل از وفاتشان و بعد از اینکه خداوند دین را برایش کامل نمود، نازل شد. برای همین یهود بر مسلمانان بخاطر این آیه غبطه میخوردند. شیخین روایت میکنند که مردی از یهود پیش عمرس آمد و گفت: (آیَهٌ فِی کِتَابِکُمْ تَقْرَءُونَهَا لَوْ عَلَیْنَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ نَزَلَتْ لَاتَّخَذْنَا ذَلِکَ الْیَوْمَ عِیدًا قَالَ أَیُّ آیَهٍ قَالَ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…)[۱] «آیهای در کتاب شماست که آن را میخوانید اگر آن بر ما یهودیان نازل میشد آن روز را عید میگرفتیم. گفت: کدام آیه است؟ مرد یهودی گفت: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ…﴾ «امروز دینتان را برای شما کامل کردم». پیامبر صلی الله علیه و سلم حقیقت آن را بصورت محسوس و قابل فهم ابراز کرده و رسالتهای قبل از خود را به ساختمانی زیبا و کامل که تنها جای یک خشت آن باقیمانده تشبیه کرده است. پس بعثت او جای همان خشتی بود که ساختمان به وسیله او تکمیل شد. و در بیان روشن آن مجالی برای زیاد کردن در دین بصورت ویژه و در تمام رسالتها به صورت عام باقی نمیماند همچنانکه زیاد کردن در آن ساختمان بعد از تکمیل آن ممکن نیست. سخن در این باره همراه با نص آن در مبحث خصوصیات و ویژگیهای پیامبر صلی الله علیه و سلم تقدیم شد که میتوانید به آن مراجعه نمایید.
- امت اطمینان مییابد که این دین و شریعت محمد صلی الله علیه و سلم با بعثت پیامبر دیگری نسخ نمیپذیرد. «ومعنى ختم النبوه بنبوته علیه الصلاه والسلام أنه لا تبتدأ نبوه ولا تشرع شریعه بعد نبوته وشرعته، وأما نزول عیسى علیه السلام وکونه متصفا بنبوته السابقه فلا ینافی ذلک، على أن عیسى علیه السلام إذا نزل إنما یتعبد بشریعه نبینا صلى الله علیه وسلم دون شریعته المتقدمه لأنها منسوخه فلا یتعبد إلا بهذه الشریعه أصولا وفروعا» «معنی اینکه پیامبری با مبعوث شدن او ختم شده این است که بعد از نبوت و شریعت او دیگر پیامبر و شریعتی جدید نخواهد آمد. اما نزول عیسی علیه السلام اینکه قبلاً او متصف به صفت نبوت شده است، منافاتی با آن ندارد. زیرا عیسی علیه السلام هنگامی که نازل میشود به شریعت پیامبر ما صلی الله علیه و سلم بدون شریعت سابق به عبادت میپردازد زیرا آن (شریعت خودش) منسوخ شده است پس عبادت جز با اصول و فروع این شریعت انجام نمیگیرد».
- بطور قطع و یقین هرکس بعد از پیامبر صلی الله علیه و سلم مدعی نبوت باشد بدون هیچگونه دوراندیشی و تأملی او دروغ میگوید و این از بارزترین ثمرات ایمان به عقیده پایان یافتن نبوت است که به وسیله آن برای امت از تبعیت کنندگان کسانی که مدعی نبوت هستند از دجالهای دروغگو مصونیت حاصل میشود. از این رو آگاه ساختن بر این امر عظیم از بزرگترین اهداف پیامبر صلی الله علیه و سلم در بیان اعتقاد به اینکه نبوت به وسیله او پایان یافته و خبر دادن از سی دجال دروغگو در این امت که همگی ادعای نبوت میکنند سپس بیان اینکه پیامبری بعد از او نمیآید هشداری برای امت از تصدیق کردن و تبعیت کردن از آنهاست. همچنانکه این در حدیث ثوبان در مورد فتنه بصورت مرفوع از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت است که در آن میفرماید: (… «وَإِنَّهُ سَیَکُونُ فِی أُمَّتِی ثَلَاثُونَ کَذَّابُونَ کُلُّهُمْ یَزْعُمُ أَنَّهُ نَبِیٌّ وَأَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۲] «در امت من سی نفر دروغگو که همه آنها گمان میکنند پیامبر هستند میآیند در حالیکه من خاتم پیامبران هستم و بعد از من پیامبری نمیآید».
- ظاهر شدن فضل و بزرگی امیران و علمای این امت در قرار دادن مصلحت دین و دنیای این امت بر خلاف بنی اسرائیل که پیامبران وظیفه اداره آن را بر عهده داشتند. از ابوهریرهس روایت است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «(کَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ تَسُوسُهُمْ الْأَنْبِیَاءُ کُلَّمَا هَلَکَ نَبِیٌّ خَلَفَهُ نَبِیٌّ وَإِنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَسَتَکُونُ خُلَفَاءُ تَکْثُرُ قَالُوا فَمَا تَأْمُرُنَا قَالَ فُوا بِبَیْعَهِ الْأَوَّلِ فَالْأَوَّلِ وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ)»[۳] «قبلاً پیامبران اداره امور ملت بنی اسرائیل را به عهده داشتند هر وقت پیامبری فوت میکرد پیامبری دیگر به جای او مینشست و زمام امور را به دست میگرفت. اما بعد از من پیامبری نخواهد آمد و زمام امور در دست جانشینان و خلفاء خواهد بود. ایشان هم تعدادشان فراوان خواهد بود. اصحاب گفتند: به ما چه دستور میدهید؟ فرمود: به ترتیب تقدم بیعت آنها را رعایت کنید و حق آنان را ادا کنید و خداوند از آنها در مورد زیردستانشان مورد بازخواست قرار میدهد». پس مقام خلفا در این امت، مقام انبیاء در بنی اسرائیل در امور دنیوی مردم و رهبری آنهاست. در حدیث دیگری از ابوهریرهس آمده که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّهِ عَلَى رَأْسِ کُلِّ مِائَهِ سَنَهٍ مَنْ یُجَدِّدُ لَهَا دِینَهَا»[۴] «خداوند برای این امت هر صد سال کسی را میفرستد که دینشان را برایشان تجدید مینماید». و واقعیت امت به آن شهادت میدهد پس امر دین و دنیا به وسیله خلفا، امیران و علما، کسانی که به وسیله شریعت زمام امور مردم را به دست میگیرند، از بین نمیرود و الله تعالی با تجدید ساختن آن برای امت نمیگذارد از آنچه از نشانههای دین که با گذشت زمانها ناپدید میشوند، از بین روند. به وسیله امامان مجدد تحریفات بدخواهان، پذیرش دروغگویان و تفسیر جاهلان از کتاب خدا را نفی میکند. پس دین خدا به وسیله آنها پابرجا شاداب و باطراوت بر همان ایستادگی و طراوتی که در عهد بعثت و زمان رسالت بود، برمی گردد. و آن، فضل و بزرگی خداوند در حق این امت بصورت عام و شرف و بزرگی او با این مقام و منزلت بصورت خاص است.
به هر حال عقیده به ختم نبوت و آثار آن در دین از بارزترین و مشخصترین ویژگیهای این امت است که آن را با قدرت ایمان به دینشان و ایمان یقین به آن و با پایداری در ثبات و استقامت بر آن میگیرند. تا اینکه امر خداوند بیاید.
[۱] صحیح البخاری برقم (۴۵)، ومسلم برقم (۳۰۱۷).
[۲] سنن الترمذی ۴ / ۴۹۹ وقال حدیث حسن صحیح، وبنحوه أبو داود عن أبی هریره سنن أبی داود ۴ / ۳۲۹ برقم (۴۳۳۳- ۴۳۳۴).
[۳] صحیح البخاری برقم (۳۴۵۵)، وصحیح مسلم برقم (۱۸۴۲)، واللفظ له.
[۴] رواه أبو داود۴/۳۱۳برقم(۴۲۹۱)،والحاکم وصححه ووافقه الذهبی، المستدرک۴ / ۵۲۲٫