پاسخ یک سوال درباره‌ی آیه: ۷۱ سوره‌ی مبارکه نحل(۱)

(در اینجا سوال مطرح می‌شود که) آیه: ۷۱ سوره‌ی‌ نحل که خداوند برخی را بر برخی دیگر از نظر روزی برتری داده است چگونه با اسباب و مسببات قابل توجیه است؟ و آیا این آیه نشانگر نوعی ارزش‌گذاری و تبعیض نیست؟

این آیه هم در سوره‌ی نحل وجود دارد و هم در سوره‌ی روم. و این مسئله‌ای دیگر است و این آیه استدلالی است برای توحید.

قبل از ورود به بحث باید گفت که خود کلمه‌ی «فَضَّلَ» که در این آیه ذکر شده است را به «برتری» معنا می‌کنند که ترجمه‌ای غلط است. چون وقتی گفته می‌شود «برتری»، ارزش معنوی به ذهن خطور می‌کند. اما وقتی که در عربی کلمه‌ی «تفضیل» به کار برده می‌شود بدین صورت نیست. «تفضیل» از کلمه‌ی «فضل» و به معنای افزونی و زیادی می‌باشد. «فَضَّلَه» یعنی چیزی زیادتر به او داد. پس اینکه برخی را بر برخی دیگر تفضیل داد یعنی به برخی از آن‌ها نسبت به بعضی دیگر بیشتر داده است.

پس دیگر در این ارزش‌گذاری وجود ندارد که یعنی مثلاً برخی از بعضی دیگر معقول‌تر‌اند. و الّا اگر چنین بود -معاذ الله- می‌بایست قارون به اندازه‌ی صدهزار نفر از اولیاء خدا، نزد خداوند مقرّب می‌بود!.

پس آن کلمه‌ی تفضیل به معنای برتری نیست بلکه به معنای افزون‌تر دادن چیزی است. اکنون اینکه «این زیادتر دادن به چه چیزی باز می‌گردد؟!» به اسباب باز می‌گردد. یک نفر راه کسب ثروت را رفته -مشروع یا غیر مشروع بودن مسئله‌ای دیگر است هرچند حق ندارد که از راه نامشروع برود- و آن را به دست می‌آورد.

در زمینه‌ی توحید خداوند می‌فرماید که شما دچار تناقضات می‌شوید اگر برای خدا شریک قائل باشید و مخلوقاتش را در امر الوهیت شریک او قرار دهید.

در سوره‌ی نحل با صیغه‌ی غائب و در سوره‌ی روم با صیغه‌ی مخاطب، خطاب به ثروتمندانی که در آن زمان هنوز دارای زیردست و برده هستند می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ فَضَّلَ بَعۡضَکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِی ٱلرِّزۡقِۚ فَمَا ٱلَّذِینَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّی رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَهُمۡ فِیهِ سَوَآءٌۚ أَفَبِنِعۡمَهِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ٧١﴾ [النحل: ۷۱] «خداوند برخی از شما را بر برخی دیگر از نظر روزی برتری داده است (چرا که استعدادها و تلاش‌هایتان متفاوت است). آنان که روزی فراوانی بدیشان داده شده است (و ثروت زیادی در اختیارشان قرار گرفته است) حاضر نیستند که روزی (و ثروت) خود را به بردگان خود بدهند و ایشان را با خود در دارائی (شریک و) مساوی گردانند؛ (پس چرا شما کافران، بندگان خدا را شریک خدا در الوهیت می‌گردانید و متصرّف در امور می‌دانید؟ مگر ثروتمندان فقیران را، و آقایان نوکران را، و سروران بردگان را شریک در قدرت و ثروت خود می‌سازند؟ پس آنچه را که برای خود نمی‌پسندند، چرا برای خدا می‌پسندند؟!). آیا نعمت خدا را انکار می‌کنند (و آفریده‌هائی از آفریدگان خدا را شریک آفریدگار می‌سازند؟!)».

می‌گوید که از آن ثروتتان که تازه آن را هم ما به شما عطا کرده‌ایم به بردگان و زیردستان خود بدهید تا آن‌ها نیز -به قول خودتان- دارای ثروت باشند و با یکدیگر مساوی شده و آن‌ها نیز در ثروت همتای خودتان باشد و سپس حریفتان شود و از آنان بترسید همانگونه که از حریفان خود می‌ترسید. پس چرا حاضر نیستید از آن رزقی که ما به شما عطا کرده‌ایم آن قدر به بردگان و زیردستان خود بدهید تا با هم مساوی شوید؟! چرا حاضر نمی‌شوید حتی در چیزی که آن هم متعلق به ما است بردگان و زیردستان خود را با خود برابر سازید؟! اما چگونه حاضر می‌شوید که ما را با مخلوق خودمان مساوی قرار دهید؟! آن هم در الوهیتی که متعلق به خالق است نه مخلوق.

پس در اینجا دو صورت مطرح می‌شود. یا اینکه باید این تناقض را بپذیرند که برده خودشان را حاضر نباشند با خودشان برابر سازند آن هم در رزقی که خداوند به آنان داده است اما حاضر باشند که مخلوقات را با خدا مساوی گردانند، آن هم در مسئله‌ای چون اولوهیت که هیچ چیزی از آن در اختیارشان نیست.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …