یکی از علمای اهل تشیع م.ق قبل از نوروز امسال، در شبکه سوم صحبت هایى ایراد کرد، و از آن به عنوان نارنجک یاد کرد. آنچنان که وی ادعا نموده سفری به پاکستان داشته است و در جمع بزرگ علمای وهابی سنی سخنرانی نموده است و با احتجاج به سه آیه قرآن دین تشیع را اثبات نموده و علمای سنی وهابی همگی را انگشت به دهان نمود. نگارنده در این نوشتار سعی نموده است استدلال های جناب م.ق که همه با شخصیت دلقک مآبانه ایشان آشنا هستید را بیان نموده و سپس به نقد و بررسی این ادعاها بپردازد.
اولین استدلال جناب م.ق مبنی بر حقانیت دین علمای تشیع آیهی تطهیر اهل بیت است که به ادعای ایشان دال بر عصمت و امامت، امامان مورد ادعایشان میباشد.
پاسخ : این آیه هرگز بر امامت و عصمت شخص یا اشخاصی دلالت نمیکند. بلکه زنان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را مورد خطاب قرار داده است. با خطاب نسبت به آنها آغاز شده و با آنها خاتمه مییابد، خداوند متعال در این آیات فرموده است:
یعنی: «ای همسران پیغمبر! شما (در فضل و شرف) مثل هیچ یک از زنان (عادی مردم) نیستید. اگر میخواهید پرهیزگار باشید (به گونه هوسانگیز) صدا را نرم و نازک نکنید (و با اداء و اطواری بیان ننمائید) که بیمار دلان چشم طمع به شما بدوزند و بلکه به صورت شایسته و برازنده سخن بگوئید. (بدان گونه که مورد رضای خدا و پیغمبر او است). و در خانههای خود بمانید (و جز برای کارهائی که خدا بیرون رفتن برای انجام آنها را اجازه داده است، از خانهها بیرون نروید) و همچون جاهلیّت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمائی نکنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و پیغمبرش اطاعت نمائید. خداوند قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».
بنابراین کل خطاب و روی سخن، در آیهی تلاوت شده متوجه زنان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ یعنی امهات المومنین است، و آن امر و نهی، وعده و وعید متوجه آنهاست. امّا از آنجایی که منفعت و بهرهای که در آین آیه بیان شده، از آنان فراتر رفته و شامل دیگران نیز میشود، «تطهیر» با ضمیر جمع مذکر(کُم) آمده است، زیرا اگر مذکر و مؤنث با هم جمع شوند، مذکر غلبه مییابد. صیغهی جمع مذکر، همهی اهل بیت مخصوصاً علی، فاطمه، حسن و حسین ـ رضی الله عنهم را شامل میشود، به همین خاطر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در حدیث کساء به صورت ویژه برای آنها دعا فرمود تا آن ها را نیز شامل دعای تطهیر اهل بیت نماید.
یکی از بدیهیترین مسایل در زبان عربی که زبان قرآن نیز میباشد، این است که همسر مرد جزء اهل بیت او به حساب میآید و این را مىتوان در خلال آیات قرانى که خطاب به پیامبران الهی آمده، فراوان یافت اما علمای مدعی تشیع به زور میخواهند امهات المومنین را از اهل بیت جدا سازند و دوازده امام مورد نظر خود را جز اهل بیت بدانند در حالیکه اهل بیت در مفاهیم دینی مفهومی گستردهتر دارد.
اگر علمای مدعی تشیع میخواهند مقولهی عصمت و امامت را از آیهی تطهیر برای اهل بیت مورد ادعای خود ثابت کنند، پس فاطمه نیز نباید از آن مستثنی شود؛ و این نشان میدهد که منظور از این آیه امامت و عصمت نیست، و از این گذشته، نُه تَن از امامان مورد ادعای علمای شیعه شامل آن نمیشوند، زیرا آیهی مذکور آنها را تحت الشعاع بیان خود قرار نداده، و حدیث کساء نیز تنها به چهار نفر (علی، فاطمه، حسن و حسین ـ رضی الله عنهم ـ ) اختصاص یافته است.
دور کردن پلیدی در زبان عربی و قرآن معنای عصمت را نمیرساند:
راغب اصفهانی درکتاب «مفردات الفاظ القرآن»، درباره مادهی رِجس میگوید: «رِجس» یعنی چیز کثیف، گفته شده: رجلٌ رجسی یعنی: مردی کثیف، و رجالٌ ارجاسٌ یعنی: مردانی کثیف و ناپاک.
پاکسازی از پلیدی به معنای اثبات عصمت برای کسی، نیست:
کلمه ی «رجس» به معنای پلیدی و آلودگیهای معنوی و حسی است واین به معنای گناه وخطا در اجتهاد نیست.
الله عزوجل در آیات دیگری از مؤمنان خواسته تا وضو بگیرند، یا زکات دهند تا تطهیر شوند؛ و هر عاقل و آگاهی به قرآن می داند که مراد از این تطهیر عصمت و امامت نبوده است.
خداوند متعال عین همین تطهیر را در قرآن کریم دربارهی صحابهی بزرگوار رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرموده است: {مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِ
یدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ} (مائده/ ۶)
«خداوند نمیخواهد مشکلی را برای شما ایجاد کند، بلکه میخواهد شما را پاک سازد، و نعمتش را بر شما تمام نماید»
پس همانگونه که خداوند متعال از ارادهٔ خویش برای پاک نمودن اهل بیت خبر داده، همانگونه نیز خبر داده که میخواهد صحابه و مؤمنان را پاک نماید. بنابراین اگر در ارادهی تطهیر و پاکسازی، عصمتی حاصل میشد این عصمت برای صحابه ـ رضی الله عنهم ـ و عموم مؤمنان هم حاصل میشد.
استدلال دوم : استدلال دیگر آقای م.ق بر حقانیت دین علمای مدعی تشیع است این است که اهل بیت در قرن اول زندگی کردند اما مراجع اهل سنت در قرن دوم آمده اند و بنا بر آیهی «والسابقون السابقون»، اهل بیت، که پیشگام بودهاند، به پیروی نزدیکترند.
پاسخ :هر پژوهشگری که با بدیهیات علم فقه و شرع اسلام آشنایی داشته باشد میداند که فقه اهل سنت در این چهار امام خلاصه نمیشود، بلکه فقه اهل سنت از دوران صحابه ـ رضی الله عنهم ـ آغاز شده و سپس در عصر تابعین و تبع تابعین ادامه یافته و در دورانهای مختلف به رشد و پویایی رسیده و تا به امروز این فقه با مقتضیات زمان و مکان پیش رفته و مشکلات شرعی مردم را حل میکند.
بعد از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیز هیچ گاه مردم به دو گروه تقسیم نشدهاند و این مغلطهای بیش نیست؛ در دوره پس از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ این طبقهی بزرگان و فقهایِ صحابه بودند که فقه و علم دین را به مردم میآموختند که از بزرگترین آنها میتوان به عمر بن خطاب، علی بن ابی طالب، عبدالله بن عباس، ام المومنین عایشه، ام المومنین ام سلمه، عبدالله بن مسعود، زیدبن ثابت ودیگر صحابه ـ رضی الله عنهم اجمعین ـ که به سرزمین های مختلف اسلامی سفر میکردند، اشاره نمود.
پس از دوران صحابه شاگردان ممتاز صحابه یعنی تابعین، فقه وعلم دین را به مردم آموختند که از بزرگترین آنها می توان به فقهای سبعه در مدینه اشاره نمود که عبارت بودند از:عروه بن زبیر، سعید بن مسیب، قاسم بن محمد بن ابوبکر، خارجه بن زید،عبد الله بن عبد الله بن عتبه، ابوبکر بن عبدالرحمن بن الحارث، سلیمان بن یسار و دیگر فقهای تابعین که در کوفه و بصره و یمن حضور یافته و درس علم و فقه دین را به شاگردانشان میآموختند.
پیش از فقهای اربعه فقهای دیگری نیز در بین اهل سنت ظهور نمودند همچون امام محمد باقر و امام جعفر صادق که علمای شیعه نیز ادعای امامت الهیشان را دارند؛ اهل سنت نیز این فقها را از امامان و مجتهدین اهل سنت میدانند اما به آنها نسبتهای غلو آمیزی همچون امامت الهی، علم غیب، ولایت تکوینی، علم مطلق، عصمت و…. نمی دهد بلکه این عقاید را ساخته و پرداختهی غالیان کوفی و عراقی میدانند که در بین شیعیان منتشر نمودند اما هیچ فقه مدونی از این امامان یا شاگردانشان به جای نمانده است.
در دوره بعد، فقهای اربعه اهل سنت ظهور نمودند که عبارتند از امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، و امام احمد بن حنبل ـ رحمهم الله ـ که هر کدام در زمان خاصی زیستند.
این امامان هم در زمینههای فقه، حدیث، اصول و عقیده کتاب و رساله نوشتند و هم شاگردانشان آرای فقهی، تفسیری و علمی این ائمه رابه رشتهی تحریر در آوردند و سپس شاگردان این ائمه بزرگوار به سرزمینهای مختلف رفته و فقه ائمه اربعه را نشر وترویج دادند.
اهل سنت پیش از ائمه اربعه بیش از ۳۰ مجتهد وامام فقهی ممتاز داشته است؛ اما به علت به جای نماندن کتاب از آن فقها و یا شاگردانشان فقه آن امامان تدوین نشده است و جز برخی از آرای فقهی پراکنده از آن فقها هیچ فقه مدونی باقی نمانده است. اهل سنت دینشان را از ائمه اربعه نگرفتهاند بلکه از کتاب و سنت پیروی میکنند، اهل سنت فقه ائمه اربعه را اجتهادات بشری میدانند که برداشتی از قرآن و سنت و آرای فقهی صحابه و تابعین میباشد، اما هیچ گاه تقلید از فقه ائمه اربعه را واجب نمیدانند و حتی شاگردان ایشان نیز در بسیاری از موارد نظری متفاوت با آنان داشتهاند. در نزد اهل سنت علمایی که به درجهی اجتهاد برسند اجتهاد میکنند و علمای طراز اول اهل سنت در اکثر مراکز معتبر علمی و دانشگاهی از فقه مقارن استفاده میکنند و آرای تمامی ائمه وفقها را مورد بررسی قرار میدهند و رأیی که به نص قران و سنت نزدیکتر باشند میپذیرند؛ چرا که هیچکدام از این فقها خود را معصوم و عاری از خطا ندانستهاند به همین دلیل رای همهی فقها در چارچوب و موازین علمی شرعی و فقهی مورد نقد و بررسی قرارمیگیرد.
اهل سنت فقه و علم دینی شان را در ابتدا از طبقهی صحابه سپس طبقه تابعین و پس از آن از طبقه تبع تابعین گرفته است، بنابراین افرادى از آل بیت پیامبر که جزء علما و مجتهدین بودهاند در طبقات صحابه و تابعین قرار میگیرد و در مدرسه اهل سنت وجماعت از جماعتِ عقیدتی مسلمانان جدا نبودهاند.
اهل سنت
اگر از فقهای اربعه تبعیت میکنند به خاطر این است که آن پیشوایان، فقه مدون دارند، اما علمای شیعه که ادعا میکنند از فقه جعفرى پیروی میکنند آیا می توانند یک کتاب فقهی مدون سنددار که امام جعفر و یا شاگردانشان نوشته باشند، ارائه دهند تا مردم از فقه جعفری پیروی کنند؟ قطعا نمیتوانند، چون چنین کتابی وجود ندارد، و اگر چنین کتابی وجود داشت امروز مراجع شیعه که بیش ازسی چهل نفر میباشند آرای متضاد و متناقضی نسبت به همدیگر صادر نمیکردند و فتاوایشان متضاد نبود.
علمای شیعه، یکسری روایت های متناقض در کتب رواییشان از امام جعفر و دیگر امامان آل بیت ـ رحمهم الله ـ دارند که صحت و ضعف آنها نیز اصلاً مشخص نمیباشد، از سویی دیگر در مبحث علوم شرعی به ناقلِ روایت، فقیه نمی گویند بلکه می گویند راوی.
پس تمامی ادعاهایی که علمای مدعی تشیع دربارهی پیروی از فقه آل بیت و یا امام جعفر ابراز میکنند از نظر علم حدیث و فقه سخنی غیر مستند و غیر علمی بوده و صرفاً عوام فریبانه است.
آیهی «والسابقون السابقون» نیز هیچ ارتباطی به امامان مورد ادعاى علماى شیعه ندارد و سبقت گیرندگان در دین، صحابهی پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ یعنی مهاجرین و انصار ـ رضی الله عنهم ـ میباشند. و اما اهل سنت اگر فقهشان را از صحابه و شاگردانشان گرفتهاند بنا به توصیهی آیات قرآنی است، آنجا که الله عزوجل، پیروی از مهاجرین وانصار را نشانه هدایت و رضایتمندی الله میداند: {وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ}
« پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده اند، خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند، و برای آنان بوستان هایی آماده کرده است که از پایین آنها نهرها جریان دارد، و برای همیشه جاودانه در آنها خواهند ماند. این است آن کامیابی بزرگ».
استدلال سوم: استدلال دیگر جناب م.ق بر حقانیت دین علمای مدعی تشیع این است که اهل بیت شهید شدهاند و امامان اهل سنت شهید نشدهاند و قرآن میفرماید : {فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ}
پاسخ : باید دانست که کل دین بر اثر شهادتها و رشادتهای صحابه و تابعین و نسل های بعدی اهل سنت نشر یافته است و قرآن و سنت نیز به دست همین نسل ستوده شده با سند به نسلهای بعدی رسیده است. حتی پیش از اینکه اغلب امامان مورد ادعای شیعه به دنیا بیایند، این صحابهی پیامبر بودند که دین را با جان و مالشان به سراسر دنیا رساندند.
ائمه اربعه نیز به عنوان شاگردان آن نسل برتر همیشه در مقابل حاکمان ظالم ایستادگی میکردند؛ امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام مالک و امام احمد بن حنبل ـ رحمهم الله ـ هرکدام توسط حاکمان وقت یا به زندان افکنده شده و یا اینکه در این راه شکنجه شدند اما هیچگاه دست از عقایدشان بر نداشتند.
اکثر امامان مورد ادعای علمای شیعه به مرگ طبیعی وفات نمودند، و اینکه گفته می شود همه امامان دوازدهگانهی شیعه زهر خورانده شدهاند، دروغ و گزافی بیش نیست که از نظر مستندات علمی پایهی درستی ندارد.
اگر کسی بخواهد حتی از آرای فقهی و احادیثی که بزرگواران اهل بیت نقل کردهاند بهره ببرد، باید از کتب اهل سنت استفاده کند، چرا که اکثر کتابهای شیعه بدون سند و عاری از صحت میباشد و هیچ تحقیقی بر آن صورت نگرفته است؛ اما کتابهای اهل سنت احادیث و آرای بزرگان آل بیت را با سندهای متصل و تحقیق شده نقل وضبط نمودهاند و روایتهای صحیح را از ضعیف جدا کردهاند.