مقوقس عزیز مصر به نامۀ آن حضرت صلی الله علیه و سلم چنین پاسخ نوشت:
«لِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مِنَ الْمُقَوْقِسِ عَظِیمِ الْقِبْطِ، سَلامٌ، أَمَّا بَعْدُ: فَقَدْ قَرَأْتُ کِتَابَکَ، وَفَهِمْتُ مَا ذَکَرْتَ فِیهِ، وَمَا تَدْعُو إِلَیْهِ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ نَبِیًّا بَقِیَ، وَکُنْتُ أَظُنُّ أَنَّهُ یَخْرُجُ بِالشَّامِ، وَقَدْ أَکْرَمْتُ رَسُولَکَ، وَبَعَثْتُ إِلَیْکَ بِجَارِیَتَیْنِ لَهُمَا مَکَانٌ فِی الْقِبْطِ عَظِیمٌ، وَبِکِسْوَهٍ، وَأَهْدَیْتُ لَکَ بَغْلَهً لِتَرْکَبَهَا، وَالسَّلامُ عَلَیْکَ».
«نامهایست به محمد بن عبدالله از مقوقس بزرگ قبط، سلام بر تو! من نامه تو را خواندم و از هدف تو آگاه شده و حقیقت دعوت تو را دریافتم. من میدانستم که پیامبری ظهور خواهد کرد، ولی تصور میکردم که از منطقۀ شام برانگیخته خواهد شد. من مقدم سفیر تو را گرامی داشتم و با وی دو دختر که در میان قبطیها از مقام و منزلت خاصی برخوردارند و لباس و یک استر برایت به عنوان هدیه فرستادم»([۱]).
با وجود این عزیز مصر مشرف به اسلام نشد. یکی از آن دو دخترهایی که برای آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرستاده بود، «ماریه قبطیه» بود که جزو ازواج مطهرات آن حضرت قرار گرفت. دومی «سیرین» بود که به حضرت حسان داده شد. نام استر «دُلدُل» بود که در اکثر کتب حدیث نام آن ذکر گردیده و در جنگ «حنین» مرکب آن حضرت بود. طبق روایت طبری ماریه و سیرین باهم خواهر بودند و با دعوت حاطب بن ابی بلتعه که سفیر آن حضرت و مأمور ابلاغ نامه به مقوقس بود، قبل از شرفیابی به محضر آن حضرت صلی الله علیه و سلم مشرف به اسلام شده بودند.
لازم به یادآوری است که این دو دختر کنیز نبودند و رسول اکرم صلی الله علیه و سلم با ماریه ازدواج کردند، نه اینکه به عنوان کنیز در اختیار ایشان قرار گرفته بود.
نامههایی که آن حضرت صلی الله علیه و سلم به سران عرب نوشته بود، جوابهای مختلفی به آن حضرت داده بودند.
«هوذه بن علی» فرماندار یمامه در پاسخ چنین نوشت:
«آنچه شما مرقوم فرمودهاید و به آن دعوت دادهاید، بسیار خوب و عالی است و در صورتی که من نیز در آن حکومت سهمی داشته باشم، حاضرم از شما اتباع و پیروی کنم».
ولی اسلام برای اشباع غرایز حکومتی و مملکتداری نیامده است. از این جهت آن حضرت فرمودند: «چنین چیزی ممکن نیست و من هرگز این پیشنهاد را قبول نخواهم کرد». حارث غسانی که فرماندار شامات و تحت سلطۀ رومیان بود، بر اعراب آن منطقه حکومت میکرد، وقتی نامه آن حضرت به وی رسید، سخت برآشفت و به سپاه خود دستور آمادهباش داد. مسلمانان پیوسته در انتظار حملۀ وی بودند. سرانجام، در همین راستا جنگ موته، تبوک و غیره روی داد([۲]).
[۱]– جاریه را به دختر ترجمه کردیم، در عربی جاریه به دختر و کنیز هردو گفته میشود. سیرهنویسان ماریه قبطیه را کنیز میدانند، ولی از الفاظ مقوقس معلوم میشود که او کنیز نبوده است.
[۲]– شرح و تفصیل نامههایی که بر سایر سران و حکام نوشته بودند در جلد دوم ذکر خواهد شد.