حضرت ابراهیم بن المهلب رحمه الله میفرماید: یک دفعه غلامی را در بیابان دیدم که مشغول خواندن نماز بود، همانجا ایستادم تا ببینم برای چه و به چه هدفی در این صحرا نماز میخواند، وقتی از خواندن نماز فارغ شد از او پرسیدم: آیا در این بیابان همدم و مونسی داری؟ گفت: آری، دوباره پرسیدم: آیا زادراه و توشهای به همراه داری؟ گفت: آری، مطمئن نشدم و پرسیدم: کجاست؟ جواب داد: توشهام عبارت است از اعتماد و یقین بر وحدانیت و اخلاص نسبت به ذات الهی و اقرار به رسالت رسول الله. ج دوباره پرسیدم: از این خرابه نمیترسی؟ با نگاهی عارفانه پاسخ داد: محبت با خدا، هرگونه وحشتها را از بین برده، تا جائی که اگر بین حیوانات وحشی و درنده باشم، باز هم به غیر از خدا از چیزی دیگر نمیترسم. ابراهیم بن مهلب رحمه الله میفرماید: پاسخهای این غلام مرا شگفتزده نموده بود.